عباس فیلی*ـ نفت سلاحی برای شکنجه

عباس فیلی*ـ  نفت سلاحی برای شکنجه
نقل از سایت نیرون نیوز – اردن
عباس فیلی درحالی که دراطاق کوچک پنلی در زیر چراغ کم نور وزرد رنگ درحال قدم زدن هستم، باد شدید و برخورد شاخه های درخت مقابل بنگال به سقف اطاق سکوت شب را می شکند و رشته افکارم را پاره میکند....به عنوان مسئولی در پشتیبانی لجستیک اشرف، که مسئولیت دارم، داشتم به این فکر میکردم که الان در این شب سرد بچه ها چکار می کنند.آیا وسیله ای برای گرم کردن خود دارند؟ محلهای عمومی وآسایشگاهها در این سرما چگونه گرم می شود به ‌ویژه در این منطقه بیابانی و آیا باز هم هوا سردتر می شود. اگر سرما ادامه پیدا کند چکار باید بکنیم... آخر مدتهاست که نفتی برای توزیع در انبار نداریم که بتوانیم با آن با سرما مقابله کنیم. فکر می‌کردم اکنون و در این شب سرد چه می‌کنند. آیا چیزی دارند که خود را با آن گرم کنند؟

ذهنم به30 سال قبل رفت، درست در همین روزها در آزمایشگاه دانشگاه در حالی که آخرین سال رشته شیمی را می‌گذرانم دلخوش به آینده که چه خیراتی برای مردمم و همنوعانم خواهد داشت با دقت و حوصله وعلاقه روی آزمایشهای ترکیبات نفت کار می کردم ... اما هیچگاه تصوری نداشتم که 3 دهه بعد در اوج پیشرفتها و تمدن انسانی و ارزشهای انسانی از نفت بعنوان عاملی برای اذیت وآذار و فشار و شکنجه استفاده شود و شهری باشد که در زمستان سرد در محاصره باشد و برای طبخ غذا بجای استفاده از دستگاههای پیشرفته با هیزم وچوب رو آورد و از سرما در شب بخود بلرزد.
یا قبل تر از آن وقتی در دوره دبیرستان در کتاب آموزش عربی داستانهای حاتم طایی را میخواندم ، همیشه آرزو میکردم که مهمان یک عرب باشم تا رفتار او را ببینم هیچگاه تصور  نمی کردم که روزی باشد که در یک کشور عربی با دولتی که ادعای اصالت عربی واسلامی دارد عده ای بی سلاح و بی دفاع نه تنها با آنها برخورد مهمان نوازانه نشود بلکه آنچنان در محاصره بی رحمانه ای قرار گیرند که حتی با پول چند برابر هم نتوانند الزامات گرمایش خودشان را تامین کنند.
آری برای شهری که در صحرایی از خاک نمکین به وسعت 36 کیلومتر  مربع بنا شده و به گفته همسایگانش مروارید صحرا و بنا به سازندگانش اشرف نامیده می شود و قریب به 3400 تن زن و مرد را در خود جا داده است ، سوخت یکی از پایه ای ترین واساسی ترین نیازهای یومیه آن است. جایی که طی 23 سال گذشته با رنج و زحمت و تلاش تک تک ساکنان آن بطور مستقل و خود کفا همه چیز آن تامین شده و ساخته شده است. تجهیزات کامل این شهر برای چرخش یومیه نیاز به ماده حیاتی سوخت دارد، کیست که نداند که تاسیسات عظیم آبرسانی و تصفیه آب ، بیمارستانها، انبارهای غذایی و آشپزخانه ونانوایی و سردخانه های آن در شرائطی که بخاطر وضعیت بی ثبات برق بدون سوخت که بتوان ژنراتورها را روش کرد و بتوان گرمایش مینیمم را تامین کرد به معنی توقف چرخهای حیات است .این نیاز حیاتی آنقدر روشن و واضح است که وزارت نفت عراق رسما تا اواخر سال 2006 سهمیه ماهانه خرید سوخت به میزان یک ملیون لیتر را برای اشرف تصویب کرده بود و همه مدارک واسناد خرید ها و پرداختهای آن نیز موجود است، اما در اواخر سال 2006 تحت فشار رژیم آخوندی رسما امکان خرید سوخت و سهمیه اشرف متوقف شد و در این مدت ساکنان اشرف مجبور بودند که با هزینه چندین برابر از کشورهای همسایه با هزاران مشکل بطور غیر قابل باوری سوخت را به اشرف برسانند.
یادم می آید که 6 سال پیش مرحوم حسین فتال مدیر توزیع سوخت در کل عراق (که یکی از شخصیتهای برجسته نفتی و مدیر کل توزیع از سال 2003 تا 2004 بود که در یک عمل تروریستی به شهادت رسید. وی همیشه مدافع این منطق بود که هر کس که مقیم عراق است هر ملیت و هر اعتقادی که داشته باشد باید سوخت وی مانند مواد غذایی برایش تامین شود) یک روز با لحن شیرین اش می گفت : می دانی که من مسئول حیات و ممات همه عراقی ها هستم ؟ و درحالی که با قیافه متعجب من مواجه شده بود ادامه داد که وقتی نوزادی می خواهد در بیمارستان بدنیا بیاید بیمارستان نیاز به برق دارد و من سوخت ژنراتور آنرا تامین می کنم و وقتی هم که پیرمردی فوت می کند جنازه اش را روی ماشین جابجا می کنند و من باید سوخت ماشین را تامین کنم لذا سوخت الان بطور خاص در عراق همه چیز است و ما به آن میگوییم ماده حیات و زندگی...
اکنون بنظر می رسد که کمیته سرکوب اشرف در دولت عراق با همین منطق البته بطور واژگونه مرگ تدریجی ساکنان اشرف را اراده کرده است و در حالیکه تحت فشارهای بین المللی و وجدان آگاه و برافروخته بشری توان سرکوب و تکرار کشتار 28 و 29 ژوئیه را ندارد به تنها سلاح یعنی محاصره لجستیکی و بستن سوخت اشرف پناه آورده است.کاری که قلب هر انسان با وجدانی را با هر دین ومذهب و اعتقادی بدرد می آورد و بجای ادعای پر طمطراق عراق جدید عصر بربریت را تداعی می کند.
تا آنجا که من مسئول لجستیک اشرف می فهمم، فشار و رنجی که اشرف و ساکنان آن طی یکسال گذشته از محاصره مطلق و تمام عیار اشرف متحمل شده اند حتی یک در هزار  آن را جهان خبر دارنشده است. اکنون 80 روز است که در سرمای زمستان قطره ای سوخت وارد اشرف نشده است. دو شهروند شریف عراقی ابراهیم و عثمان راننده های تانکر که در 16 اکتبر تلاش کردند به ساکنان اشرف سوخت برسانند توسط مامورین امنیتی در ورودی اشرف دستگیر و روانه زندان شدند.  قاضی دادگاه خالص بعد از 20 روز حکم به بیگناهی و قانونی بودن اقدام آنها صادر نمود ولی باز هم اجازه ورود به آنها ندادند و همه راهها را بر ما بسته اند. وحسبنا الله ونعم الوکیل
در هفته اول ماه گذشته (دسامبر) در صحبتی که با نماینده کمیته سرکوب بنام صادق داشتم ،حرفهای 5 ماه پیش وی را که به من در ”سرداب” (”سرداب” و به فارسی ”دخمه” سلول کوچکی بود که من و 35 نفر دیگر از دوستانم که در تهاجم 28 ژوئیه توسط مامورین امنیتی ربوده و شکنجه شده بودیم به آنجا منتقل شده بودیم و صادق در آنجا به نمایندگی از دولت برای ما اشک تمساح می ریخت و دلسوزی می کرد که رفتار ما انسانی است با ما همکاری کنید تا شما را به هتل 5 ستاره ببرم و بهترین امکانات را به شما بدهم و البته منظور او از همکاری خیانت و ندامت در مقابل دیکتاتوری ولایت فقیه بود که جز هیهات مناالذله جوابی نگرفت و نهایتا همه 36 نفر بعد از 72 روز اعتصاب غذا در حالی که ساعاتی تا مرگ فاصله نداشتند به اشرف برگردانده شدند) گفته بود به وی یادآوری کردم و وقتی درمورد رفتار انسانی و تهدید سلامتی ساکنان اشرف از او سئوال کردم رو ترش نموده و گفت وضعیت همین است و سوختی وارد اشرف نخواهد شد.
آری این کثیف ترین و بی رحمانه ترین و ظالمانه ترین نوع حصار برای شهری است که بی شک تحصیلکرده‌ترین شهر جهان است، شهری که افرادش جز عشق به آزادی و رهایی مردم شان سودای دیگری در سر ندارند، البته روش است که سوز و سرمای زمستان و حتی گرسنگی وتشنگی بدنهای آنها را فرسوده خواهد کرد ولی هیچگاه بر اراده های پولادین آنها برای احقاق حقوق مردمشان خللی وارد نخواهد کرد و این طی 3 دهه مقاومت و بطور خاص طی 7 سال گذشته بر همگان اثبات شده است،آنچه می ماند ننگ وعار ابدی بر پیشانی عمله و اکره ای که خط رژیم حاکم ودرحال سقوط ایران را به پیش می برند خواهد بود. وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون والعاقبة للمتقین.
*مسئول لجستیک کمپ اشرف مجاهدین خلق ایران در عراق