رحمان کریمی: دوران خمینیسم و خصلتهای ملی و نقش رهبری (3)

مقاومت سرفراز ایران در دوران حاکمیت ننگین، خونریز و سخت مکار و محیل خمینیسم؛ مراحل و مقاطع بسیار دشوار و بی سابقه یی از هجومهای نظامی تا سیاسی و دیپلوماسی به ویژه در زمینة توطئه ها و تحریکات امنیتی و اطلاعاتی رژیم را ازسر گذرانده و از پای که در نیامده هیچ بل متشکل تر و مصمم و قاطع تر هم به حیات پرافتخار خود با سربلندی ادامه داده است.

هم اکنون ما شاهد یک توطئه تازه تری هستیم که نگارنده براین باور است که دنباله دار خواهد بود. ویژگی این توطئه در مشارکت مستقیم و غیرمستقیم ارتجاع و محافل گوناگون استعماری باید مدّنظر و مداقه قرارگیرد. اینجا، ما فقط شاهد نقش وزارت ننگین اطلاعات رژیم نیستیم که فقط بریده مزدوران معلوم الحالی را به لجن پراکنی علیه سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن به صحنه بیاورد و چیزی نصیب شان نشود. این بار دشمن پشت مجموعه یی قرار گرفته است که بتواند اذهان عمومی خاصه هواداران مقاومت ایران را سردرگم، سر خورده و یحتمل دور و منفک کند. به مجموعه یی دل بسته است که مگر بتوانند عناصر و تشکلهایی هرچند کوچک جذب اهداف خود که همانا زدن رهبر مقاومت ایران است، گرد خود جمع و فعال کنند. چنین است که روی سایتها و صفحات فیس بوکی رنگ به رنگ آنان کسانی را از چپ اندیش گرفته تا دیگران و ازجمله بریدگانی از ارتش آزادیبخش که سالها خاموش بودند و امروز قلم به دست فعال شده اند و فیلشان یاد هندوستان کرده است. چون نیک بنگریم، طیف حضرات متنوع !! است. گاه درغربت دخل و خرج باهم نمی خواند. مخصوصاً اگر ازدواج کرده و بچه هایی نیازمند دور وبرت را گرفته باشند. در چنین موقعی هم بعد از سالها هواداری از مقاومت، یک مرتبه کشف می کنی که مجاهدین خلق سکت هستند و هر منتقدی را هم وابسته به وزارت اطلاعات رژیم معرفی می کنند. تجربه سالیان مخلص البته خلاف این را به من تفهیم کرده است. مجاهدین خلق، چه از میان گروه ها و سازمانها و چه عناصر مستقل بسی انتقادهای شفاهی از طریق رسانه ها و کتبی از طریق نشریات شاهد بوده اند که بی جواب گذاشته اند. سازمان مجاهدین خلق به عمل و خط سیاسی در قبال رژیم توجه داشته و دارند. امروزه برای اذهان ساده، تشخیص خط سیاسی مقادیری مشکل شده است زیرا زدن رژیم را نوعی حجاب و مشروعیت خود قرار می دهند تا بتوانند به عنوان منتقد و نه مشکوک یا وابسته، شتر را در خانه مسعود قهرمان که عجیب بی تاب ندیدن و آدرسش هستند؛ بخوابانند و چون در دسترس نیست، شتربیچاره خرد و خسته درخانه خودشان به رسوایی استراحت می فرماید. یک منتقد واقعی و بی شیله پیله و غرض مرض اگر سیاسی باشد باید موقعیت زمانی را ارزیابی کند که کار من در نهایت به کیسه کی ریخته می شود؟ زیرا انتقاد در ملأ صورت می گیرد و رژیم چه بخواهیم و چه نخواهیم ازآن بهره خواهد گرفت. این نکته برای کسی که اختاپوس رژیم برایش یک کلاغ مزاحم قارقار کن شده است، البته اهمیتی ندارد. با چند تا نیشگون کلیشه شده یی خمس و زکات ملی و ضدرژیمی خود را می پردازد و آنگاه می ایستد با تمامی استدلالهای تکراری و سفسطه و مغلطه آمیز خود در برابر دشمن اصلی یعنی مسعود و سازمان مجاهدین خلق. رژیم بی آبرو حاضراست بدترین فحش و ناسزاهای رکیک را تحمل کند اگر به نام انتقاد یک عیب و ایراد هم از خصم او گرفته شود. مزدور خائن و به تمام معنا شارلاتانی چون ایرج مصداقی حق دارد! که بگوید هشتاد و بیست هم ساخته و پرداخته رجوی ست و نه رژیم. زهی بیشرمی و دنائت و خودخواهی و حس خودگستری وقیحانه. سالها پیش خود من در یک پروسه ناخواسته با هشتاد به رژیم زدن و بیست تا هم به مجاهدین زدن مواجه شدم که زیر بار نرفتم و در دو شماره ایران زمین به افشاگری پرداختم. پروسه یی که جیحونی عامل وزارت اطلاعات رژیم به ملاقات آمد که نشریه بدهیم تند و تیز علیه رژیم و درضمن مجاهدین خلق را هم نمد مالی کنیم. خرجش با کی؟ البته با رژیم و به اسم یک تشکل موهوم در ایران که علیه رژیم فعالیت می کنند و می خواهند به ما کمک مالی کنند! احمد جیحونی به عنوان نماینده آن تشکل!! به دیدار ما آمده بود. همان احمد جیحونی که بعد شد قاتل دکتر مظلومان در پاریس. بعد ازچند سال درزندان پاریس گفتند که خودکشی کرده است. پس مجاهدین خلق حرف مفت نمی زنند و به هرکس وناکس برچسب هم نمی زنند مگرآنکه مطمئن شوند. درهمان سالها خود مخلص مقاله یی تند و تیز دقیقاً علیه دو رهبر قهرمان مقاومت مسعود و مریم نوشته بودم که سر از هفته نامه « نیمروز» درآورد. آدم تک و تنها و از حیث سیاسی بی کس وکار و بی مدافع بودم. چرا مجاهدین خلق حتا یک سطر علیه من ننوشتند؟ درحالیکه دیگرانی همچون علیرضا نوری زاده که من او را پولی زاده می خوانم یاد دوستی سابق با من افتاد و از دفتر سردبیرنیمروز، پرویز اصفهانی تلفن زد و تشویق و ترغیب که رحمان جان دنباله اش را بیا و من با گفتن دیگر دنباله یی ندارد نوکش را قیچی کردم که رفت به دنبال شغل شریف نوکری سیاسی خودش و دیگر احوالی نگرفت. حالا این مجموعه که از هر نوع، یک هدف را که زدن سرمقاومت باشد دنبال می کنند، قاعدتاً اگر کس یا کسانی در میان آنان هست که خود را وابسته نمی داند، باید ازخود بپرسد گیرم که من انتقاد داشته باشم اما طرح آن بدینگونه و درچنین جمعه بازار وخیمه شب بازی که راه افتاده است، چه معنی را القا می کند؟ متأسفانه ما می بینیم که یکی از دیگری می خواهد سبقت بگیرد.
می گویند سازمان مجاهدین خلق درها را به روی فضای ایران یعنی دیگر شخصیتها و تشکل های ضدرژیم بسته اند. انصاف خوب چیزیست. چقدر آمدند، از قبل مجاهدین اسم در کردند و رفتند به تیغ کشی و سمپاشی؟ مارگزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد. سازمان مجاهدین خلق یک سازمان خوش نشین و خوشگوی سیاسی نیست. سازمانیست که به تمام معنا و با تمام قوا و امکانات درجنگ با رژیم است و نه در مجادله لفظی و تبلیغی. تک تک افرادش در این عرصه سخت و در محاصره نبرد، نه خواب دارند و نه خوراک و نه آرامش و قرار. این را نه به تلقین بل به هدف و به اختیار برگزیده اند. همه که در اشرف یا لیبرتی نیستند. مجاهدین خلق در اروپا و آمریکا و هر جای دیگر جهان که درغل و زنجیر نیستند. هر روز به دنبال کارشان خیابانها و شهرهای زیبا و مرفه غرب را زیرپا می گذارند و می بینند. هرکدامشان اگر بخواهند می توانند به راحتی به ستاد خود برنگردند و بروند دنبال کار و زندگی. همه وحتا دشمنان می دانند که یک مجاهد اگر ایمان و هدف راسخ و قاطع نداشت، برای زندگی کردن از خیلی ها با استعدادتر و فعال تر می بود. این توهین و ظلم فاحش نیست که به این جان برکفان بی مثال تهمت سکت و امثالهم بزنیم و بگوییم که فاقد شعور وتشخیص و استقلال ذهنی و شخصیتی هستند؟ شخصیت هایی که رژیم فاشیستی ملا ـ پاسدار حاکم برایران را عاجز کرده اند. شاید گناهشان و اتهاماتی که به آنان می زنند به همین دلیل باشد.
                             ادامه دارد...