آناهیتا اردوان - سپیدار: سروده ای برای شقایق های بخون خفته مجاهد خلق

باغچه ای ندارم
که گُلی بکارم!
میخک های سپیدم جدا اُفتاده اند!
گلهای رازقی ام سوگوارند!

باد زیر گوشم زمزمه می کند:
خاک در فراق دستانت،
ترک برداشته است!

بی تو،
کویر،
خشک و خسته،
اما، گلگون قباست!
و من!
که روزی بر سفره ات نشسته بودم!
در میدان با تو بودم!
به کودکان عراقی،
خشم، هدیه خواهم داد!
من،
نام تو را،
رسم تو را،
در هر کوی و برزن،
فریاد خواهم زد!
بی تو،
ای سپیدار بلند،
زین پس،
همزاد طوفان خواهم گشت!