رحمان کریمی ـ آ فتـــا ب آ مـــد ، دلـیـــــــل آ فتـــــا ب ( قسمت دوم)

 آ فتـــا ب آ مـــد ، د لـیـــــــل آ فتـــــا ب

 ( قسمت دوم)


 رحمان کریمی

                                                   

درنوشتار پیشین با همین عنوان ، اشاره شد که قهرمانشهر اشرف به حق تجسم زنده وگویای هدف و نتیجه و دستاورد مثبت انقلاب ایدئولوژیک درون سازمانی مجاهدین خلق ایران می باشد . ایمان ، هدفمندی و تعقیب آرمان های ملی و بشری همراه با استقامت و کوشایی خستگی ناپذیر درهر مجاهد خلق به هرجا که باشد

 عجین و متبلور و در صحنه جوشان و حاضر است . گوهرشهربی بدیل اشرف بنا به موقعیت وجودی و جغرافیایی ، منطقه یی و جهانی بیش از دو دهه متمادی ست که هدف اول و آخر دشمن ضدبشری بوده و همچنان می باشد . با این حال این سنگر ملی و انسانی به بهترین نحو باورناکردنی و اعجازآمیز ، آرزو وآرمان های ملت عاصی و دربند ایران را نگاهبانی و پیگیری کرده است ، آنهم با پرداخت بی دریغ سنگین ترین بهای ممکن . در قلمرو مصاف بی امان با عساکر فساد و تباهی و قتل و جنایت و توسعه طلبی و تروریست پروری های نظام فاشیستی ملا - پاسدار ، تاریخ معاصر شاهد چنین پایگاه بزرگ و خیره کننده  مقاومت و مقابله است . این  پایگاه فعال و خلل ناپذیر ضمن افشا و خنثی کردن نقشه ها و برنامه های شوم و ضد بشری رژیم چه درسطح جهانی وچه منطقه یی ، همواره با امکانات محدود که قابل قیاس با امکانات وسیع حاکمان فاشیست نیست ؛ موقعیت برتر و پیروز خود را به اثبات رسانده است .
اشرف به سالیان در محاصره انواع هجوم ها ، توطئه ها و تهدیدات و تبلیغات سوء زهراگین بوده و به هر بار سربلند وفاتح درعرصه نبرد ، بی هیچ ضعف و فتوری مانده است. نگارنده با اطمینان خاطر و به صراحت می گوید که این پایداری واحد و تجزیه ناپذیر بدون آن انقلاب معنوی ، سیاسی و انسان ساز هرگز ممکن و قابل تصور نبود, آنهم در جهان امروز که برحال و احوال نزار و وارفتگی های سوداگرانه اش همگان شاهد و واقفند و دراین باره درآینده مقاله یی خواهد آمد .
عنصر آدمی به شدت تأثیرپذیر از محیط و محتوای فرهنگی – اجتماعی آن می باشد . فرهیختگان نخبه و مسئول و متعهدند که ازاین قاعده مستثنا می شوند . مگر سیاره سیاسی زمین ازاین نخبگان درجبهه ایستاده ، چندتا دارد ؟ . اکثریت با شدت و ضعف به نوعی دستخوش شرایط فرهنگی ، اخلاقی عصرخود هستند . دنیایی که آدمی را درحصارخود گرفته است واجد فریبندگی های وسوسه آمیز ، گمراه و مشغول کننده بسیار است . طبیعت خام آدمی مستعد حل شدن است . صاحبان قدرت ، سرمایه و حکومت ازاین رهگذر پرجاذبه برای آرام نگاه داشتن ستمکشان ، معترضان و به تنگ آمدگان به حد اکثر سوء استفاده می کنند و می کوشند که بر رونق بازار به لطایف الحیل بیافزایند . می کوشند که علت العلل و منشأ اساسی بی عدالتی ها را از دید انظار کور و منحرف کنند . ما می دانیم که خلقت آدمی برای خاکشیر و خاشاک مزاجی و تسلیم و منکوب بودن دربرابر ناملایمات ساخته نشده است . اگرچنین بود ، قانون تکامل وتطور درحیات بشری معنا و حضوری نداشت . اگر چنین بود ، نسل آدمی دربرابر آفات و حوادث مهیب و سهمگین طبیعی و جوی و یکه تازی های گردنکشان زورمند زورگوی تاریخ ، از صفحه روزگار محو و نابود شده بود . این شرایط تحمیلی حاکم بر محیط است که به شخصیت فردی و اجتماعی آدمی شکل می دهد ، البته با از نظر دورنداشتن خصوصیات ژنتیکی و وراثتی . آدمی به حکم موجود زنده بودن ، درخود وبا خود غرایز به اصطلاح حیوانی هم دارد . این غرایز پنهان یا آشکار بی واسطه عمل نمی کند . واسطه عمل حیوانی عنصر آدمی بستگی به شرایط اجتماعی و تربیتی او دارد . یک محیط وشرایط سالم می تواند غریزه سرکش را به راه و جهت مثبت و متعالی سوق دهد و چنانچه شرایط با غرایز همخوانی داشته باشد ، طبیعی ست که حیوان وحشی نهادینه سربرمی دارد و به تاخت و تاز می پردازد . بدین دلیل بوده است که مکاتب دینی و فلسفی و عرفانی همواره دراندیشه پالایش طبع و روان آدمی بوده اند .
نکته قابل ملاحظه و یک مطالعه خود مستقل ، اینکه نوع آدمی در درازنای زمان و تجربه های هستی شناسی خود ، نماد صفات و خوی و خـُلق نهفته یا آشکار خود را در انواع حیوانات ، پرندگان ، چرندگان و خزندگان دیده و تعریف و تقریر و تحریر کرده است . در میتولوژی یا علم اساطیر ، ادبیات و هنر، قصه ها و افسانه های عامیانه و نیز در تداول عوام و خواص این صفت بخشی ها و انتخاب مدل و مظهرها را می توان به وفور دید . دراین سمبل سازی ها ، آدم ودیگر جانداران به وجه یا وجوه شبیه و مشترک می رسند تا آنجا که حتا یگانه . آدم ، دیگر آدم نیست که گرگی ست درنده خوی . آدم ، دیگر انسان نیست بلکه کژدمی ست که بنا به طبیعتش نیش می زند و مسموم می کند . و از طرف دیگر آدم ، یک آدم معمولی نیست بل عقابی ست تیزپرواز که می تواند از سدها و مرزهای متلاطم و پرخروش و ویرانگر توفان ها به سلامت بگذرد و دگرباره بر قله ها بنشیند . شیراست ، شجاع و پرهیبت وصلابت نخجیریان را به عجز و وحشت می افکند . یا موش است و ترسو و یا روباهی مکار یا مارمولکی آب زیرکاه و.....
می دانیم که صفات و کنش و واکنش های جانداران به جز آدم ، غریزی و فیزیولوژیکی ست مگرآنکه توسط عنصر آدمی تغییر پیداکرده باشد . این نسبت وتشبیه و تمثیل حیوان و آدم ، هم مبنای واقعی دارد و هم غیرواقعی . غرایز در آدم نه به تمامی مثبت است و نه منفی . مهر و وابستگی شدید و مختار مادر به فرزند را می توانیم یک غریزه بسیار مثبت و مؤثر تلقی کنیم . اما در مردان به دلایل متعدد که جای بحث آن اینجا نیست ، غرایز منفی بیشتر است و چنین بوده که مردسالاری بر اساس غرایز استیلاجویانه زنان را تحت سیطره مطلق خود گرفته بودند و این را به حساب قدرت و برتری طبیعی و خداداده تلقی و تبلیغ می کردند ، خاصه آنکه فیزیک بدنی این باور نادرست را تأیید می کرد . قدما از افلاتون به بعد به نیرویی پنهان و نهفته در درون آدمی پی برده بودند . در فرهنگ خودمان کلماتی داریم که از قدیم آمده اند : ذات ، فطرت ، سرشت ، طبیعت و... علم روانشناسی اشاره دارد به ضمیرناخودآگاه و ضمیرآگاه . انباشت های فطری همراه با انباشت های رسوب کرده از محیط ناسالم و اکتسابی درنهاد آدمی ، عملکرد و تمایلات غریزی را بیان می کند . مطالبات غریزی عمدتاً با لباس مبدل درصحنه آگاه آدم و کنش و واکنش هایش حضور پیدا می کند و سخت گمراه کننده و فریب دهنده دیگران . در مصاف مبارزات سیاسی ، شاهد چه « شیراوژنانی » بوده و هستیم که یا در قفس ها (زندان) یا در سختی ها و بحران ها ، پوستین دروغین فروافکنده و نشان دادند که موشی بیش نبوده اند آنهم موشی حقیر با طبعی روباه صفت که به سال ها دیگران را به شیرنمایی خود فریفته بودند . شیرنمای دیروز ، موش شده از قفس بیرون آمده تا مزدوری قفس بانان خود کند . شکنجه و آزار نمی تواند تا این حد موجب سقوط و انحطاط شود . کسانی بوده اند که زیر شکنجه بریده و تسلیم شده از زندان آزاد شده اند اما دگرباره به هرتلاش که بوده خود را به صف یاران مبارز رسانده اند و در مقام انتقام و پیکار با جلادان برآمده اند . علت و تفاوت را باید در نوع ذات و فطرت طرفین جستجو کرد . در کشورهای استبداد زده قرون و اعصار ، به صرف ادعا یا نـُمودهای ایام نه چندان بی خطر ، نمی توان به هر مبارزی برای هر مرحله یی اطمینان داشت . محتویات غریزی یا وراثتی یا اکتسابی درحال کمون ، تابع چگونگی شرایط ، بیرون می زند . معجزه انقلاب ایدئولوژیکی درون سازمانی مجاهدین خلق ایران در فهم و شناخت تجربی همین مقوله است . البته فقط یکی از این توجهات ضروری