سینا دشتی:‌ یک گام به جلو، هزار گام به جلو.

هجرت بزرگ اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران از لیبرتی به اروپا و به سالم خارج شدن مهمترین ستون فقرات مبارزات دموکراتیک مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه از نادر لحظه‌های است که ما شاهد یک نقطه‌ی عطف تاریخی هستیم که اثرات آن در تاریخ معاصر ایران، تعیین‌کننده خواهد بود.

به یک مثال تاریخی برمی‌گردم. در سال‌های میانی جنگ جهانی دوم، نیروهای پیروزمند آلمان نازی با تصرف بخش‌های عظیمی از شرق اروپا و اوکراین و غرب روسیه برای تصرف قفقاز و رسیدن به منابع نفت آن برای تضمین استراتژیک تداوم حرکت ماشین جنگی خود به شهر استالینگراد حمله کردند تا با تصرف آن جناح شمالی ارتش‌های در حال تصرف قفقاز را امنیت ببخشند. نبردهای که از ژوئیه ١٩٤٢ تا فوریه ١٩٤٣ به طول انجامید.
ارتش آلمان با بیش از صد و هفتاد هزار نَفَر و با مجهز بودن به ٥٠٠ تانک، ٦٠٠ هواپیما و ٣ هزار قطعه توپخانه به مصاف ارتش سرخ شتافت که با حدود ٢٥٠ هزار نَفَر، ٤٠٠ تانک، ٢٠٠ هواپیما و دو هزار قطعه‌ی توپخانه به دفاع از شهر برخاسته بود. در نبردهای نهائی که به محاصره‌ی ارتش ششم آلمان انجامید، در طرف آلمان بیش از یک‌میلیون سرباز، ده هزار قطعه توپخانه، ٧٠٠ هواپیما و ٦٠٠ تانک و در طرف ارتش سرخ، بیش از یک‌میلیون و دویست هزار سرباز، یازده هزار قطعه توپخانه، ٩٠٠ تانک و ١٢٠٠ هواپیما شرکت کردند. تعداد تلفات آلمان در کل این نبردها به بیش از ٩٠٠ هزار نَفَر و تلفات ارتش سرخ بیش از یک‌میلیون نَفَر برآورد شده و در آمارهای دو کشور ثبت‌شده است. این نبردها ازلحاظ شدت و نفس‌گیر بودن عملیات از مهمترین نبردهای جنگی تعیین‌کننده سرنوشت آلمان در جنگ جهانی دوم، محسوب می‌شود. از این تاریخ نیروهای مهاجم فاشیسم هیتلری در موضع تدافعی قرار گرفته و نیروهای ارتش سرخ با مجموعه‌ی از عملیات‌های بزرگ، ابتکار عمل را به دست گرفته و تا تسخیر و آزادسازی برلین پیش رفتند. از نبرد استالینگراد تا فتح برلین در سال ١٩٤٥ سه سال طول کشید اما از همان فوریه ١٩٤٣ مشخص شد که سرنوشت نظام حاکمیت مطلقه‌ی رهبر فاشیسم، چه خواهد شد.
فرصت طلائی رژیم برای حمله به مجاهدین و نابودی کامل فیزیکی آن بعد از اشغال ویرانگر عراق توسط امریکا، غنیمتی نبود که ملایان جنایتکار از دست بدهند، رویای نابودی دشمن دیرینه و جدی ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی ولایت‌فقیه در صدر کارهای سپاه قدس، وزارت اطلاعات، وزارت خارجه و تمام جناح‌های داخلی حکومت قرار گرفت و در این راه میلیاردها دلار هم خرج مزدوران رنگارنگ و ریزودرشت و منطقه‌ای و چرب کردن سبیل حضرات مماشاتگران در غرب شده که هنوز کسری از آن‌هم افشاء نشده است.
ولایت مطلقه‌ی فقیه خامنه‌ای در مسیر "تهاجم برای بقاء" حرکت کرده و می‌کند، این حکومت بنَا بر ماهیت قرون‌وسطایی خود توان‌ همزیستی مسالمت‌آمیز با هیچ سیستم و بنی‌بشر قرن بیستم و بیست و یکمی را نداشته، ندارد و نخواهد داشت. حذف مستمر غیرخودی‌ها در مسیر همدست سازی دسته‌بندی‌های درونی برای ادامه‌ی تهاجم، اگر زمانی از لیبرال‌های مثل بازرگان شروع شده بود به اندرونی حکومت رسید، اما بعد از قیام بزرگ ٨٨ و شکسته شدن آتوریته ی خامنه‌ای و در ترس از یک قیام جدید عمومی، حکومت به پذیرش انگشت قلوس در بدنه‌ی رژیم گردن گذاشت. خامنه‌ای که بعد از به گل نشستن ماشین جنگی خمینی، فقط به خاطر کشتار و قتل‌عام زندانیان سیاسی، اکثراً مجاهد، به قدرت رسیده و در دهه‌ی هفتاد و أوائل هشتاد، فکر می‌کرد که از سرنگونی رهایی یافته و موج‌های فرصت‌های بین‌المللی همه در جهت او می‌وزند و حتی سردمداران مماشات با حضرات در مورد اعدام سران مجاهدین به توافقاتی رسیده بودند، در سال ٨٨ امر بر او مشتبه شد و بر او آن رفت که میدانیم؛ اما تلاش رژیم برای نابودی مطلق مجاهدین که با سیاست رذالت پیشگی امریکا و غرب از مجاهدین بیش از ١٧٧ شهید و هزاران زخمی گرفت، توسط این مقاومت به چالش کشیده شد. من روزهای گرم تیر ١٣٨۳ را به خاطر دارم که دو صف از اعتصاب‌کنندگان در یک خیابان کوچک در مقابل محل اقامت خانم مریم رجوی به روی زمین داغ، بدون سرپناه، در کنار هم نشسته و با دیدگان داغ و صورت‌های خشمگین و معصوم، با سکوت، قطره‌ قطره آب شدن وجودشان را پذیرفته بودند، حتی شاهد هستم که چگونه خانم رجوی در مقابل تمثال صدیقه و ندا ایستاده بود و با نگاهی که جان را به آتش می‌کشید، از درد بیکران خود در فراقشان گفت و می‌پرسید چرا؟ چرا؟، من و ما شاهد درد و رنج غیرقابل‌توصیف یاران در محاصره و دست‌خالی بودنشان در مقابل تیر و تبر بوده‌ایم، ما درد جانکاه بیماری‌های که می‌توانستند معالجه شوند، اما نگذاشتند و تعلل کردند و جنایت کردند را دیده‌ایم، آری ما شاهد این روزها بوده‌ایم و شاید تنها با آخرین قطره‌های صبر و تحمل، از تلاشی روح و روانمان جلوگیری کردیم، تنها چون مریم گفته بود "که صبر کنید و تحمل کنید و مقاومت کنید"، اما در ورای آنچه از سختی و شداید به مقاومت و مجاهدین گذشت، اما این مقاومت اما حلقات محاصره را یک‌به‌یک شکست، لیست سیاه را در اروپا و امریکا و کانادا را در هم کوبید، با هزاران حلقه اعتراض و تظاهرات و تجمعات بزرگ فریاد دفاع از مجاهدین را در ١٤ سال، در هزار و چهارصد نقطه‌ی دنیا را گوش مردم رساند تا نمایندگان تنها را به دفاع از حق مقاومت مردم ایران برانگیزد. کارنامه‌ی این مقاومت از دستاوردهای کبیر بشریت در تاریخ نبرد مشروع برای آزادی محسوب شده و می‌شود.
اما فراتر از همه‌ی این دستاوردها، در هجرت بزرگ، رژیم از دست یافتن به مهمترین هدف استراتژیک خود بازماند و مجاهدین از دهان اژدهای ارتجاع ابو داعش، برای تصرف قله‌ی دماوند بیرون جهیدند. از این لحظه فاشیسم آخوندی در لاک دفاعی فرو خواهد رفت، از این نقطه تهاجم مقاومت به‌طور مادی و سیاسی روزمره شروع خواهد شد. از این نقطه معلوم نیست که سه سال طول بکشد یا کمتر و یا بیشتر، اما هدف آزادسازی تهران است، در مداری بالاتر و مدرن‌تر از هفتاد سال قبل، اما همان پیام جهانگیر شکستن کمر رژیم فاشیستی مذهبی ولایت‌فقیه،
بهتان و خفه‌خون گرفتن رژیم و شادی غیرقابل وصف مردم ایران دقیقاً از این نقطه عبور می‌کند.
به قول خانم مریم رجوی "حالا دوران تازه‌ای آغاز شده است که سرلوحه‌اش پیشرفت همه‌جانبه برای سرنگونی ولایت‌فقیه است".
بزرگترین شکست رژیم، بزرگترین پیروزی مجاهدین خلق ایران، الآن به واقعیت پیوسته است. ما در این لحظه که تاریخ از آن بسیار خواهد گفت، زندگی کرده‌ایم. ما در این لحظه با مجاهدین زنده ماندیم، زنده شدیم و چه لحظات شیرینی، مبارک