حسین یعقوبی: شانزده آذر، آذرخشی دیگر بر ظلمت حاکم در میهن

تاریخ از میان بی شمار حوادث ثبت شده اجتماعی - سیاسی در سینه خود، تنها رویدادهای خاصی را در برگهای زرینش جای می دهد و در محکمه خود اصل مرور زمان را در هیچ شرایطی برای آنها برسمیت نمی شناسد. گویی که در بطن اینگونه رویدادها راز و پیامی به آیندگان نهفته است که تاریخ برای معنا بخشیدن به خود و ادای رسالت رساندن آن به نسلهای آینده، خود را به حفظ آن از گزند فراموشی متعهد می داند. ۱۶ آذر ۱۳۳۲ روز اعتراض و مقاومت دانشجویان دانشگاه تهران بر علیه دیکتاتوری شاه پس از کودتای ننگین و استعماری ۲۸ مرداد یکی از آن برگ های زرین تاریخ سیاسی میهن ماست. آنچه اما این واقعه را بسان یک نماد بر تارک حرکت دانشجویی و دانشگاه از اهمیت ممتازی برخوردار می کند، شرایط خاص وقوع آن می باشد، شرایطی که در آن، تازه چند ماهی از کودتای ننگین و استعماری ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق نمی گذشت و دیکتاتوری شاه با کمک استعمار و با تکیه بر اوباش و اراذلی چون شعبان بی مخ و حمایت ارتجاع مذهبی به سردمداری آخوند کاشانی مجددا بر مسند قدرت بازگشته بود تا با تحکیم مجدد پایه های نظام مبتنی بر کودتا، هرگونه فریاد اعتراضی و حق‌طلبانه مردم را در گلو خفه کند.

پیشوای محبوب مردم مصدق کبیر در اسارت کودتاگران بسر میبرد و جامعه بغض کرده بعد از کودتا داغ عمیقی در دل داشت؛ همان پیشوای کبیری که به معنی واقعی کلمه خواب آرام را چنان از چشمان چپاولگران استعمارگر ربوده بود که آنتونی ایدن وزیر خارجه وقت انگلیس ناگزیر از اعتراف آن گردید: "زمانی که من با همسر وپسرم در کشتی درمیان جزایر یونان در دریای مدیترانه در گردش بودیم، خبرسقوط مصدق از اریکه قدرت را شنیدم وما پس از مدت ها، آن شب را خواب بسیار خوشی داشتیم ". (کتاب خاطرات آنتونی ایدن چاپ لندن، صفحه ۲۱۴).
دانشجویان که همواره پیشگام حرکت های اعتراضی و عدالتخواهانه بودند، در هفته ها و ماههای بعد از کودتا نیز به رسالت خود قیام نمودند و منجمله در روز ۲۱ آبان ۱۳۳۲ در اعتراض به محاکمه دکتر مصدق که در روز ۱۷ آبان ۱۳۳۲ در پادگان سلطنت‌آباد تهران آغاز شده بود، همراه دانش آموزان مدارس و بازاریان در خیابان های مرکزی تهران دست به تظاهرات زدند. این راهپیماییها که در روزهای بعد نیز ادامه داشت با یورش مأموران حکومت نظامی روبه‌رو شد وعده‌ای از مردم دستگیر شدند.
در این بین سپهبد فضل‌الله زاهدی، رئیس دولت کودتا، در روز ۱۴ آذر ۳۲ طی اعلامیه‌ ای، وقیحانه تجدید رابطه سیاسی ایران و انگلیس را که پیشتر به‌ دستور دکتر مصدق در ۳۰ مهر ۳۱ قطع گردیده بود، اعلام کرد. در شامگاه همان روز، زاهدی طی پیامی که در ساعت ۹ شب از رادیو تهران پخش شد، قطع رابطه سیاسی با انگلستان و بسته ‌شدن سفارتخانه‌های دو طرف را " عملی ‌زیان‌آور توصیف کرد، چون علاوه بر این‌که پیشرفتی در قضیه نفت و رفع اختلافات موجود با شرکت سابق حاصل نشد، مشکلاتی نیز ایجاد گردید ".
دانشجویان، بازاریها و قشرهای مختلف مردم در تهران علیه تجدید رابطه با انگلیس اعتراض کردند. این اعتراضها در دانشگاه تهران، ‌باوجودی که تحت کنترل دائمی مأموران حکومت نظامی بود، شدت بیشتری داشت و مأموران نظامی برای ضرب‌ وشتم یا توقیف دانشجویان به محوطه دانشگاه و به کلاسها وارد ‌شدند، ولی قادر به خواباندن فریادهای اعتراض، به‌ویژه در دانشکده فنی و حقوق ‌دانشگاه تهران، نبودند.
اندکی پس از صدور اعلامیه دولت درباره تجدید رابطه با انگلیس، دنیس رایت، کاردار سفارت انگلیس، برای تحویل گرفتن سفارتخانه دولت متبوعش به تهران می آید و قرار بود در همان روزهای پرالتهاب که مردم دل پرخونی از سیاست های آمریکا داشتند، ریچارد نیکسون، معاون آیزنهاور، رئیس‌جمهوری آمریکا نیز در اوج اعتراضهای مردم نسبت به محاکمه دکتر مصدق وارد تهران شود.
رژیم کودتا با دعوت از ریچارد نیکسون در رأس یک هیأت اقتصادی، سیاسی و نظامی به تهران در صدد بود نمایش قدرت ثبات سیاسی و کنترل اوضاع را به رخ اربابان خود بکشد و به آنها اطمینان بدهد که دیگر در غیاب "مصدق افراطی " مانعی برای چپاول سرمایه های مردم ایران وجود نخواهد داشت. از این رو نظامیان تا دندان مسلح خود را برای سرکوب حرکت اعتراضی دانشجویان پیشاپیش به دانشگاه تهران فرستاده بود.
دانشجویان آگاه و میهن‌پرست که درماههای پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همچنان به پیشوای نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق عشق می‌ورزیدند و از نقش دولت وقت آمریکا در سازماندهی کودتا و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق آگاه و متنفر بودند، در آستانه سفر نیکسون به ایران دست به تظاهرات اعتراض‌آمیزی زدند و در برابر مزدوران تا دندان مسلح و آماده شلیک شاه سینه سپر کردند؛ و چنین بود که خون سرخ سه دانشجوی پیشتاز دانشکده فنی به نامهای قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی شانزده آذر را چون آذرخشی فروزان در آسمان تیره و تار میهن جاودانه کرد و یک بار دیگر تاریخ را به گواهی خواست تا قاصد این پیام برای نسلهای آینده باشد که دانشگاه همیشه سنگر دفاع از آزادی و عدالت اجتماعی خواهد ماند و دانشجو هرگز ننگ تسلیم در مقابل استبداد و ارتجاع و عوامل استعماری آنها را نخواهد پذیرفت.
از آن پس روز ۱۶ آذر در میهن ما روز دانشجو نام گرفت، روز مقاومت، اعتراض و اعتصاب و روز خروش بر علیه دیکتاتوری و دفاع از آرمانهای ترقیخواهانه که در تداوم خود به بستری پویا برای ظهور انقلابیون پیشتاز مجاهد و مبارز تبدیل گردید. سنت الهام بخش مقاومت و تسلیم ناپذیری به جای مانده از ۱۶ آذر ۱۳۳۲، هم در جریان انقلاب ضد سلطنتی و هم در دوران مبارزه سیاسی بر علیه ارتجاع حاکم، دانشگاه را بحق به سنگر آزادی و به اصلی‌ترین مرکز انقلاب و خصم ارتجاع تبدیل کرده است.
بعد از سرنگونی رژیم ضدخلقی شاه و همزمان با آغاز ایلغار ارتجاع هار خمینی به دستاوردها و مطالبات مشروع مردم که در یک کلام در آزادی و عدالت اجتماعی خلاصه می گردید، دانشگاههای سراسر کشور به کانونی ترین محیط رشد و ترویج اندیشه های انقلابی و دفاع از آرمان های انقلاب تبدیل گشت که نقطه اوج آن تشکیل کلاس های تبیین جهان آقای مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف بود که هزاران نفر در آن شرکت می کردند. خمینی و باندهای ارتجاعی آن که محو تفکر عقب مانده و ارتجاعی شان را در مقابل نقش روشنگرانه دانشگاه و دانشجویان به عینه می دیدند، در فروردین ۱۳۵۹ با گسیل کردن اوباش و اراذل خود، از چماقداران حزب الهی گرفته تا عوامل سازمان فاشیستی مجاهدین انقلاب اسلامی که سنگ خط "امام " را به سینه می زدند، تهاجم به این سنگر انقلابی را در پوش طرح ارتجاعی و ضدانقلابی "انقلاب فرهنگی " اغاز کردند.
اما دانشگاه بر سنت سرخ مقاومت و پایداری مومن ماند، هرگز از خروش باز نایستاد و با آغاز نبرد مسلحانه انقلابی بر علیه رژیم ضدبشری خمینی، هزاران قهرمان خود را در مداری بس بالاتر از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ تقدیم عرصه این نبرد شورانگیز کرد. در ۲۷ فروردین سال ۶۴، یعنی پنج سال بعد از "انقلاب فرهنگی " خمینی ضدبشر که هنوز از کابوس دانشگاه در وحشت بود، در جمع ایادی خود در وزارت فرهنگ و آموزش عالی گفت: "امیدوارم که احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه شروع شده است. دانشگاه، تلخیهایی داشت که به‌این زودیها رفع نمی‌شود… دانشگاهی که تمام گرفتاریهای ما منشأش در آن بود ".
و اینچنین بود که دانشگاه و دانشجو در راستای ارتباط خلاق و دینامیک با مقاومت سراسری و آرمانهای انقلابی آن هرگز تن به تسلیم نداد و منجمله در مقابل مانور فریبکارانه اصطلاح طلبی شیخ دجال خاتمی در تیر ۷۸ مجددا خروشید، شعله ور گردید و به آن پاسخی شایسته دانشجوی آگاه و متعهد داد.
در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ که خود یک شانزده آذر دیگر بود، تظاهرات دانشجویان در تهران بر علیه اختناق حاکم به سرعت به یک قیام بزرگ مردمی تبدیل شد. در آن روز، نیروهای سرکوبگر و عوامل بدنام وزارت اطلاعات بیش از ۱۰۰۰ د‌انشجوی معترض را به وحشیانه ترین شکل ممکن مورد ضرب‌وشتم قرار دادند و چندین دانشجو را به فجیع‌ترین شکل به ‌شهادت رساندند. علاوه بر آن شمار زیادی از دانشجویان مجروح و بسیاری نیز دستگیر شدند؛ و بدین ترتیب تاریخ "برگ خونین دیگری " از مقاومت دانشجویان را در سینه خود به امانت سپرد تا خاطره این فداکاری در اذهان همه دانشجویان و مردم آگاه کشورمان باقی بماند و توشه راه مبارزه آنها با استبداد دینی گردد.
امسال در شرایطی به پیشواز سالگرد ۱۶ آذر می رویم که از طرفی جوشش خونهای بناحق ریخته از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ تا قتل عام تابستان ۱۳۶۷ در پرتو مقاومت سراسری، نبض جامعه را در جنبش دادخواهی خون شهیدان به تپش واداشته و از سوی دیگر تضادها و بحرانهای لاعلاج داخلی و بین المللی و آثار و پیامدهای زهر اتمی می رود تا تارو پود رژیم ولایت فقیه را در هم بپیچد. روزی نیست که در کلان شهرهای کشور مردم بستوه آمده از چپاول و ظلم رژیم ولایت فقیه، فریاد دادخواهی همراه با تنفر و انزجار خود را به نمایش نگذارند. در چنین شرایطی با گرامیداشت یاد همه دانشجویان قهرمانی که جانشان را فدای آرمان آزادی و عدالت اجتماعی نموده اند، پیشاپیش مقدم ۱۶ آذر را گرامی بداریم که امید است چون آذرخشی دیگر بر ظلمت حاکم در میهن فرود آید.