هوشنگ اسدیان: «حقوق بشر و جنبش داد خواهی»

دیر زمانی است که بشریت و حقوق حقه آن را به زیر چرخهای سرمایه جهانی و نظامهای فاشیستی و مذهبی کشان کشان برده و له و لوَرده کرده اند.

حقوق بشر به شکل عام در سطح بین المللی و به شکل خاص در ایران زیر خروارها خاک سیاست پلید مدفون شده است. تا جایی که به سطح گسترده تر و جهانی این بی حقوقی بر می گردد، وظیفه تمام نیروهای آزادی خواه و انسان دوست و برابری طلب می باشد که به دفاع مستمر از آن برخیزد و جزء وظایف انترناسیونالیستی و استرادژیکی خود قرار دهد که در این را بطه جسته گریخته و با رعایت هزاران اگر و مگر؛ کارهایی هر چند مختصر، انجام گرفته است. ولی در رابطه مشخصتر یعنی ایران، داستان به گونه ای دیگر رغم خورده است.
«اعلامیهء جهانی حقوق بشر یک پیمان بین المللی است که در مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ دهم دسامبر ۱۹۴۸ در پایس به تصویب رسیده است. این اعلامیه نتیجه مستقیم جنگ جهانی دوم بوده و برا ی اولین بار حقوقی را که تمام انسانها مستحق آن هستند را به صورت جهانی بیان می دارد، در نتیجه حقوق بشر به حقوقی گفته می شود که همگان در همه زمانها و مکانها از آن برخوردارند. اعلامیه مذکور شامل سی ماده است که به تشریح دیدگاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر می پردازد. مفاد این اعلامیه حقوق بنیادی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را که تمام ابناء بشردر هر کشوری باید از آن بر خوردار باشند را مشخص کرده است».
رژیم ولایت فقیح (بخوان وقیح) ایران با توجه اکید به فاشیسم مذهبی اش از ابتدا به ساکن هیچ غرابتی با بشر و حقوق بشر نداشته و ندارد، این سناریوی خوفناک را حد اقل بنیان گذاران کنفرانس گوادولوپ به خوبی می دانند و خمینی ملعون هم برای ادامه حکومت ننگین اش و نو چگی اربابانش، جهت توسعه بنیاد گرای اسلامی و مهار نیروهای انقلابی اعم از مجا هدین خلق، چریکهای فدایی خلق و سایر نیروهای پیشرو و مترقی دست به هر جنایتی زد تا فقط بر سریر منبر، جایگاه ارتجاع و بربریت اش را محکم نگه دارد و بنده گی و سگ زنجیری بودن اش را به اربابان امپریالیست اش در عمل ثابت کند.
از این زاویه آگاهانه وبا جدیت در جهت نقض حقوق بشردر تمام سطوع بین المللی، منطقه ای و ایران گام های وحشتناک و خونین گذاشت و تمامی سی تا ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر را به کلی زیر پا نهاد وروز به روز هار تر و هار ترش کردند. وقتی می گویم سی تا ماده یعنی این که با ارجاع به اعلامیه جهانی حقوق بشر ملاحظه می کنید که سی ماده تمام و کمال به دور پرتاب و پایمال شده است.
حالا چرا این سگ زنجیری را هارترش کرده اند؟ اگر به سیاستهای پشت پرده ی بانیان کنفرانس گوادلوپ کمی فکر کنیم خود به خود سوالی که پیش می آید این است که به قول خودمان مگر گربه راه رضا خدا موش می گیرد؟ مگر خمینی پلید را با توجه به قابلیت ارتجاعی و گماشته گری اش به کار نگرفتند؟ مگر نمی دانستند که اگر مجاهدین خلق و چریکهای فدایی و دیگر نیروهای مترقی و انقلابی در یک همکاری دمکراتیک به قدرت دست یابند چه ایران دمکراتیکی بنا نهاده می شد وبه جای این بنیاد گرایی و بربریت که گریبان منطقه شده است آنگاه سکوی پراواز انقلابات دمکراتیک چهره منطقه را دگر گونه می کرد؟ که به مذاقشان سازگار نبود.
ملاحظه کردیم که برای به نابودی کشاندن انقلاب دمکراتیک ایران و ضدیت با اتحاد جماهیر شوروی اَسبق به هر جنازه و لش متعفنی مثل خمینی، متوسل شدند و کمک کردند و هم چنین دیگر نیروهای فوندامتالیسمی مثل بن لادن، طالبان، حزب اله لبنان، حزب اله عراق، حماس، الشباب، بوکوحرام، داعش و هزار جک و جانور دیگری را از آستین مبارک بیرون آورده و سازماندهی کردند. به دنبال این پروژه و سناریوی خوف انگیز تمام منطقه خاور میانه و بخشی از آفریقا را به کام جنگ و مرگ و تباهی کشاندند تا هر چه بیشتر به این شربت شفا بخش یعنی نفت تسلط پیدا کرده، آنرا غارت کنند. هم چنین بوی خوش گاز به مشام مبارکشان بسیار سازگار آمد.
 از این رهگذر، کلی کالاهای بنجل و تولید شده و انبوه که روی دست شان مانده باید به این منطقه تحمیل کرده، به فروش برسانند و بر بازارهای نیازمندش تسلط پیدا کنند. وانگهی زرادخانه های اسلحه که خدایان تکنولوژی و صنعت به آن دسترسی دارند باید بر طبل این جنگها بکوبند تا بتوانند هر چه بیشتر در این میدان جنگ و بلبشو فروش بیشتری کنند و آنقدر هم جنایتکار و بی رحم هستند که بخش وسیعی از جهان را به کام جنگ کشاندند و هنوز هم به آتش این جنگ هیمه می ریزند.
 از اعجایب روزگار این که خیلی هم از اعلامیه جهانی حقوق بشرحرف مفت می زنند و قمپز دمکراتیک هم در می کنند. اززاویه نقض حقوق بشر در سطح بین المللی در رابطه با غارت و به راه انداختن توحش و بربریت توسط خودشان است که می گویم رژیم ولایت فقیح (وقیح) ایران را هارتر و هارتر میکنند تا جایی که گزمگان ولایت غلط اضافه کرده و دررابطه با حقوق بشر درایران در سایت اداره کل زندانها تحت مقاله ای توسط فرشاد فتاح حبیبی و به تاریخ یازدهم اسفند نودو چهار به قیاس اعلامیه جهانی حقوق بشر و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می پردازد و می گوید: «حقوق بشر در قانون جمهوری اسلامی ایران از جایگاه بسیار والایی بر خوردار است» و از این منظر به قیاس می نشیند:
ماده سه اعلامیه حقوق بشر: هر انسانی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
اصل سی و هفت قانون اساسی «آخوندی»: اصل بر برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت شود.
فقط باید بی شرف و پلید باشی که به مردمت و جهانیان این گونه توهین کنی. آیا بیش از سی هزار زندانی سیاسی که در سال شصت و هفت وقبل از آن که فقط دو دقیقه و بدون هیچ دادگاهی حکم اعدام گرفتند و جاودانه شدند، در دادگاه صالح و احترام به حق زندگی و آزادی و اصل بر برائت بود؟
 ماده پنج اعلامیه حقوق بشر: هیچ کس را نمیتوان تحت شکنجه یامجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه یا خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.
اصل سی و هشت قانون اساسی «آخوندی»: هر گونه شکنجه ای برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع اقرار ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و یا سوگندی فاقد اعتبار است. متخلف از این اصل به موجب قانون مجازات می شود.
تمام رفتار کثیف رژیم حیوانی آخوندی جهت گرفتن اقرار، بر مبنای شکنجه بوده است و این بر جهانیان هم آشکار شده است و هر ساله هم از طرف نهاد های حقوق بشری محکوم می شود.
بند دو ماده یازده اعلامیه حقوق بشر: هیچ کس برای انجام و یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شود، محکوم نخواهد شد.
اصل بیست و پنج قانون اساسی «آخوندی»: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذء قرار داد.
اتفاقا مشکل اساسی سیاسی و عقیدتی در ایران تحت حاکمیت این وحوش و دایناسورهای عهد بوق، داشتن عقیده و تفتیش عقاید است و همه گان بر این ظلمی که بر حق خلق های تحت ستم ایران رفته است آگاه هستند و احتیاج به توضیح واضحات بیشتری نیست.
حال با این اوصاف ملاحظه می کنیم که حال حقوق بشر در ایران چگونه است ونقض آن از کجا سرچشمه می گیرد. با داشتن این رژیم آدم خوار و تجاوز گر به جان و مال و ناموس مردم و از این رهگذر سیاست مماشات و حفظ این ولایت وقیح از طرف سرمایه جهانی و خدایان اسلحه و بانکها و غارتگران نفت، بار این جنبش دادخواهی که مقاومت ایران به راه انداخته است را بسیار سنگین کرده است که (شیر زن می خواهد و مرد کهن) و خوش بختانه هر دو آنها را این مقاومت توده ای دارد.
لازم است که در راستای این جنبش دادخواهی به نکته مهمی که رفیق مسعود رجوی همیشه بیان می کند «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» تاکید شود که واقعا این مقاومت با ذره ذره از جان و عمرش تا این جای کار را پیش برده و بر اساس همین نکته تا به آخر و پیروزی پیش خواهد رفت، لذا ثابت کرده است که در این مسیر مبارزه، تنها وظیفه ای را که پیشاروی قرار داده سرنگونی تام وتمام این رژیم منحوس قرون وسطایی است و بر ویرانه های آن نشاندن نهال آزادی.