حسین پهلوان: لابی های مماشاتی " نجنگ " از تهران تا واشنگتن

نمی فهمم چرا هروقت کار رژیم به بن بست میخورد سر و کله القاعده و داعش پیدا و عملیاتی نظامی شروع وسپس دود و دمی برپا میشود و دستگاه منبر و محراب... رژیم بی وقفه و بدون تحقیق " آمریکا و منافقین و انگلیس و اسرائیل و تازگیها عربستان..." را هدف میگیرد . رئیس مجلس و سپاه و رئیس جمهور ولایت را به صحنه میآورد و بدنبال آن چندتا آدرس "خط قرمز" میدهند تا اطلاع ثانوی وعملیات بعدی آب از آسیاب میافتد و رژیم به اهداف مرحله ای خود میرسد.

اما حمله " داعشی " این بار واقعا بموقع بداد ملا رسید. باید خاطر نشان کرد که پس ازشکست انتخابات نمایشی و شرکت میلیونی که نه بگو میلیاردی یأس سرتا پای اردوی سپاه جهل ولایت را فرا گرفته بود و نیاز به هوا کردن فیل جدیدی بود. اعتراف روحانی به متهم کردن ولی فقیه در قتل عام زندانیان سیاسی بیگناه در دهه شصت خامنه ای را ناگزیر کرد تا بمیدان بیاید و به ناچار خود به آن کشتار وحشیانه بخاطر "ضرورت حفظ نظام" اعتراف کند اما توجیهات او جهت "حفظ نظام و "اسلام عزیز" و نابودی اسلام التقاطی" ناکافی بود و نتوانست در جوال نسل جوان فرو رود. بنابراین ترفند جدیدی لازم بود.

وقوع چنین حوادثی در "دستگاه خلافت اسلامی" البته که سابقه تاریخی دارد، بمب گذاری در خیابان ناصر خسرو در دهه شصت و حرم امام رضا امام هشتم شیعیان در مشهد و قتل رهبران مسیحی وهمچنین کشتار مکه باعتراف کروبی و نسبت دادن جملگی آنها به مجاهدین خلق.

گارگاه خبرسازی مزدوران خارجه نشین با صدها تویت بلافاصله میخواستند آنرا بر گردن " مجاهدین خلق ضعیف شده " بگذارند؛ زیرا رژیم شدیدا نیاز به یک مظلومیت " حمله تروریستی " در پایانه ختم خلافت داعش در عراق و سوریه داشت. با این حمله نمایشی چند مسئله حل میشد، توقف لیست گذاری سپاه با همه شاخ و بالش در سنای آمریکا و جمع شدن جناحین زیر خیمه ولایت بخاطر "خطر امنیت نظام " که در انتخابات شکاف جدی بر داشته بود...

اما بخت بد یا سناریوی بد، این بارهم جامعه مثل انفجار حرم امام رضا در مشهد که خامنه ای با عجله به مجاهدین خلق نسبت داده بود، یار نشد. ابو داعش مجبور شد پای " اسماعیل خود " را که تاکنون زهره غرب را ترکانده بود و با کلمات تکفیری از آنها تبری میجست، فرمان دهد که این افتخار نصیب و بحساب داعش گذاشته شود تا دیر نشده ...

اما آیا چنین عملیاتی با یک گروه چهار نفره ممکن است یا خیر میتوانیم به بخش نوشتاری تلویزیون سوئد در همان روز نگاهی بیندازیم:
یک تیم خبر نگاری سوئدی که اخیرا از ایران بازدید کرده بود این عملیات را (در صورت درست بودن) "...چالشی جدید امنیتی برای رژیم قلمداد کرد و با تمسخر نوشت که وقتی آنها خواستند از همین درب وارد مجلس شوند تمامی وسایل کاری انها را اوراق کردند تا چیزی مشکوک وارد مجلس نشود ... وی ادامه داد که چطور میشود از آنجا بدون نیروهای کمکی خودی سلاح و مهمات وارد مجلس کرد؟..."

پس از عملیات نمایشی، خطوط آینده را خامنه ای در سرکوب داخلی و تهدید کشورعربستان و اقلیت های سنی و کرد در "اتش به اختیار" برای گروههای بسیجی داعشی خشابگذاری گرد که نشان بن بست نظام در حل معضلات سیاسی و اقتصادی اجتماعی نظام است. نظام برای بحران سازی از این نوع عملیات شدیدا استقبال میکند.
فقط گردانندگان اطاق عملیات یادشان رفته بود که چطور وزارت اطلاعات که وظیفه اش کشف "توطئه " است و و بیش از ۳۰۰۰۰ سرباز گمنام دارد و " هیچ چیز از آنها پنهان نمیماند " متوجه چنین تشکیلات مسلحانه ای نشد، خود نشان دیگری از عجله کاری کودن های طراح آنست.

جنگ و کشتار در سطوح سربازان تشکل های مختلف " جهادی " با تعصبات دینی نشان از بی خبری آنان از توافق بزرگ در سطوح والیگری است و به همین دلیل قربانی کردن تروریستها توسط خامنه ای و البغدادی حسن نصرالله و بشار الاسد (والیان فعلی خلافت اسلامی ولی فقیه) در بغداد و یا موصل و دمشق و پاریس و بلژیک و یا لندن و منچستر یا استکهلم و امروز در تهران بخشی از تاکتیک ایجاد ترس و ارعاب است وقتی که "اسلام عزیز" در خطر است دیگر فرقی بین حزب الله و حشدالشعبی و داعش و یا حوثی و جهاد اسلامی و وزارت اطلاعات وجود ندارد.

افق مبارزه با تروریسم که پدر خوانده آن در تهران است تازه با تغییر دوران با مرزهای مخدوش نمایان گشته. اختاپوس تروریسم در طول ۳۸ سال توانسته خود را در سرتاسر جهان گسترش دهد. مبارزه با آنها باید با بالهای نرم آنها آغاز شود.
پیام خانم مریم رجوی رهبر اپوزسیون شورای ملی مقاو مت ایران موشکافانه این حادثه نمایشی تهران را بسمع جهانیان رساند:
"...حتی اگر سفارشی و نمایشی نباشد؛ موجب ذوق و خوشحالی خلیفه ارتجاع است..."

گرچه رؤیای شکل گیری "خلافت اسلامی" مورد نظر خمینی و خامنه ای در منطقه خاورمیانه با تلاش شبانه روزی شورای ملی مقاومت ایران سالهاست فعلیت خود را از دست داده است و به کابوس سرنگونی سوق پیدا کرده است اما بعنوان یک خطر بالقوه برای صلح جهانی و خطر بنیادگرائی تا همین امروز باقی است تا فردا چه شود.
درسی از گذشته:

قابل ذکر است که درسال ۲۰۰۸ پس از شروع قیام سراسری، ناگهان همه عملیا تهای تروریستی بمدت چند ماه در عراق متوقف شد و همان نشان میداد که همه تروریستها به تهران نزد پدر خوانده هجرت کردند تا قیام را در تهران سرکوب کنند. بنابر این سقوط رژیم ولایت فقیه در ایران در واقع سقوط همه سازمانهای تروریستی است. در گیری گروه " نجنگ " در جبهه مماشات با گروههای برانداز که این روزها به اوج خود رسیده و این چنین پشت ولی فقیه در مقابل داعش سنگر گرفته اند، در واقع اکو ی صدای شکستن استخوانهای بنیادگرایی است.