جمشید پیمان: رعایت حد اکثری پرنسیپ های متعالی انسانی در افشاگری های مقاومت!

ـــ این آخوند نه عضو سازمان مجاهدین بوده است و نه هیچ نوع رابطه تشکیلاتی با مجاهدین داشته است.

او زمانی از حزب الله لبنان کنده و لباس و زبانش را در خط مخالفت با آن جریان و مادر و حامی اصلیش،یعنی جمهوری اسلامی، گذاشته و همزمان به تبلیغ خط مقاومت ایران پرداخته است.

ـــ او در این میان دست کمک (مادی و معنوی) به سوی مجاهدین و مقاومت ایران دراز کرده است. مجاهدین هم تحت آن شرائط، هم خطی را که انتخاب کرد مورد پشتیبانی قرار دادند و هم از نظر مادی مساعدتش کردند.
ـــ تا اینجای کار من نه ایرادی می بینم و نه اشتباهی و خطائی در کار مجاهدین و مقاومتت وجود دارد. در حقیقت اگر جز آن می کردند جای گله و شکوه و حتی ایراد اعتراض می بود!
ـــ اینک به هر دلیل و علتی ـــــ از ضعف شخصیتی و ذلت وادادگی گرفته تا غلتیدن در لجن خیانت و خود فروختگی ـــــ به مقاومت ایران پشت کرده و یکراست زیر عبا که نه، زیر قبای حاکمیت آخوندی چپیده است، آنهم با چه فلاکت و بی آبروئی و قرار گرفتن در چه درجه ای از نزول اخلاقی!
ـــ حالا مقاومت ایران که روی آوردن او به مخالفان حاکمیت آخوندی را خوش آمد گفته است، باید این خنجر زدنش را تحمل کند و در برابر سکوت پیشه کند؟ حالا مقاومت باید با گفتن؛ "برو سزایت با خدا و قرار ما روز قیامت و سر پل صراط!"، از او مشایعت به عمل آورد؟
ــــ با تو جه به شواهد و قرائن متعدد، به جرات می توانم بگویم اگر این تیره روز، سر خود گرفته و راه مجانبت گزیده بود، بسیار بعید و حتی غیر ممکن بود که مقاومت درباره رفتنش، در رفتنش یا بریدنش، سخنی بگوید یا اعلامیه ای بدهد. زیرا به قول شاعر:
یکی مرغ بر کوه بنشست و خاست
چه افزود بر کوه و از وی چه کاست؟!
ـــ مجاهدین و مقاومت ایران تا آنجا که دیده ایم، بسیار خوش استقبال هستند، امّا هرگز بد بدرقه نبوده اند. هم اکنون رازهای نگفته بسیاری از بریدگانی که به مزدوری افتاده اند، دارند که شرف و منش انسانی شان فراتر از آن است که آنها را، بویژه بلا مقدمه، بر ملا کنند. هر نوع افشا گری هم که در مورد بریدگان خود فروخته و به نوکری جمهوری اسلامی در آمده، کرده اند صرفن برای آگاهی مردم و خنثی کردن توطئه و ترفندهای رژیم آخوندی بوده است.
این آخوند نیز از شمول این شیوه و رفتار مقاومت بیرون نبوده است!