مهرداد هرسینی:‌ آتش به اختیار- قتل ورزشکار جوان

قتل ناجوانمردانه اصغر نحوی پور به دست نیروهای سرکوبگر انتظامی که به‌طور گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی بازتاب یافت و امواجی از خشم و تنفر مردم و انسان‌های هومانیست را علیه دیکتاتوری ولی‌فقیه پدیدار نمود، به یقین بازتاب منطقی همان فرمان «آتش به اختیار» از سوی خامنه‌ای طلسم شکسته است که در هراس از جوش و خروش جامعه علیه بربریت و سبعیت رژیم، برای کشتار مردم، جوانان و یا زنان و دختران میهن امان صادر شده است.

وی در این رابطه در تاریخ ۱۷ خرداد به صراحت اعلام کرده بود: «هر کجا فرماندهی مرکزی دچار اختلال شد شما آتش به اختیار هستید».

گرچه در فردای این فرمان سرکوب، بسیاری از ابواب جمع رژیم تلاش نمودند تا موضوع را ساده قلمداد نموده و آن را از اذهان عموم منحرف و یا صدور آن را صرفاً در زمینه‌های فرهنگی قلمداد نمایند، اما با نگاهی به روند قتل‌های مختلف در کشور به دست اوباش ولی‌فقیه، اکنون به‌خوبی می‌توان به این نتیجه منطقی رسید که این فرمان دقیقا برای سرکوب مردم در تمامی زمینه‌ها صادر شده است.

در این رابطه هموطنان بهایی و مسیحی و یا اسیدپاشی علیه زنان و دختران، قتل‌های زنجیره‌ای در مشهد و اصفهان طی یک دوره زمانی کوتاه، مبین این واقعیت است که این فرمان از سال‌ها پیش در درون رژیم صادر شده و ساری و جاری بوده است، اما امروز به دلیل شرایط بحرانی و مجموعه بن‌بست‌های داخلی و بین‌المللی حاکمیت، خامنه‌ای ناچار گردیده تا آن را علنی نماید.

به یقین قتل این ورزشکار جوان نه اولین و نه آخرین قتل و کشتار از سوی گزمگان ولی‌فقیه می‌باشد. سخن از نسلی عصیان و جان به لب رسیده‌ای است که با آخرین جملات در متروی تهران بر می‌خروشد: «من فرزند ایرانم، ما از دست آخوندها خسته شده‌ایم، ما آخوند نمی‌خواهیم، این چه مملکتیه، این چه جامعه اسلامیه، اینها به اسم اسلام دارن دزدی می‌کنند، این آخوندها همه شون دزدند، ما از دست آخوندها جونمون به لبمون رسیده، من از هیچ چیز نمی‌ترسم...».

همچنین در فردای این جنایت حکومتی، رژیم آخوندی در تلاش برای از بین بردن آثار جرم و مخدوش کردن این تیرباران هولناک در ملاء عام، دست به پرونده‌سازی و جعل اخبار مربوط به آن را زد. برای نمونه معاون عملیات نیروی سرکوبگر انتظامی تهران بزرگ در دروغی بزرگتر از جمله گفت: «مأموران با رعایت قانون به کارگیری سلاح، پای!! ضارب را مورد هدف قرار دادند که وی در حال اعزام به بیمارستان جان خود را از دست داد». (سایت حکومتی باشگاه خبرنگاران جوان ۲۴ تیر ۹۶)

در نمونه‌ای دیگر رژیم آخوندی برای فرار از تبعات اجتماعی این جنایت دست به جعل گواهی فوت این ورزشکار زد و با وقاحت تمام علت مرگ را «اصابت جسم پرتابه‌ای!! و پارگی عروق لگن!!» اعلام نمود. ملاحظه می‌شود که منطق سرکوب و آتش به اختیار خامنه‌ای چگونه «حسن و حسین را به خسن و خسین» تبدیل می‌کند و چگونه خانواده محروم و داغدار این جوان از برگزاری هرگونه مراسم عزاداری ممنوع می‌گردند.

به یقین خامنه‌ای در این رابطه شمشیر دیکتاتوری خون‌ریز ولایت را از رو علیه مردم بی‌دفاع ایران بسته است. صحنه‌های دردآور از «تیرباران» این ورزشکار بیگناه و شلیک مستقیم به قلب وی از فاصله ۲ متری تماما مبین این واقعیت است که ولی‌فقیه طلسم شکسته عامدانه دست به چنین جنایاتی در ملاء عام میزند.

به موازات این واقعیات نیز باید به اعدام‌های دستجمعی و یا اجرای قصاص در ملاء عام در شهرهای مختلف میهن را اضافه نمود تا پازل خشونت سازمانداده شده از سوی بیت ولی‌فقیه با همان تک بیت «آتش به اختیار» که فرمان «تشویق به خشونت، آن هم از نوع خشونت فراقانونی» است، تکمیل تر گردد.

بر این منطق بود که خامنه‌ای با تاکید مکرر در آن تاریخ اعلام نمود که «گاهی اوقات انسان احساس می‌کند دستگاه‌های مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلال‌اند، دچار تعطیل‌اند. وقتی دستگاه‌های مرکزی اختلال دارند، آن‌وقت اینجا جای همان آتش‌به‌اختیاری است که عرض کردم».

همچنین در این راستا باید اضافه نمود که سیر تحولات و روند شکست‌های ولی‌فقیه به یقین حاکمیت را هرچه بیشتر در مسیر سرکوب عریان به جلو می‌راند.

راه‌اندازی انواع و اقسام گشت‌ها، تورهای پلیسی و امنیتی به موازات برگزاری مانورهای بزرگ شهری و میلیتاریزه کرده بخش‌های بزرگی از کشور با مجموعه عظیمی از شبکه‌های اطلاعاتی تماما مؤید واقعیتی بنام «چرخش دوران» هستند.

هراس رژیم از مقاومت سازمانداده شده مردم و مجاهدین خلق و رفتن پیام سرنگونی به داخل جامعه است، امری که اکنون با فعالیت‌های اشرف نشانان در شهرهای میهن و با رفتن پیام جنبش دادخواهی اساس و بنیان دیکتاتوری را فلج و سیستم اعصاب رژیم را درب داغان نموده است.

خیزش‌های مردمی در اقصی نقاط میهن به موازات حرکات گسترده گسل‌های اجتماعی و یا دفاع و مبارزات جانانه زندانیان سیاسی به موازات عزیمت بزرگ اشرفیان قهرمان و گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس، تماما بینه‌های تحولاتی است که در آینده نزدیک دود و دودمان ولایت را بر باد خواهد داد.