انتخابات آخوندی و شوق های مجازی

دیگر میل ندارم به هوسهای لوس برخی از مطبوعات ایتالیائی در مورد «آزادترین» انتخابات در «دمکراتیک ترین» کشور جهان چیزی بگویم. رقص مبتذل «رکورد» تعداد شرکت کنندگان در انتخابات، که از طرف رژیم دروغگو اداره می شود و به وسیلهٔ مطبوعات گوش به فرمان غربی بازپخش می شود، را به محاق می سپارم. «پیروزی» یک آخوند ۸۲ ساله، علی اکبر رفسنجانی، بر آخوندی ۹۰ ساله، احمد جتنی، در کشوری که بیش از ۶۰ درصد از جمعیت آن زیر ۳۵ سال می باشد، در بلندگوهای مطبوعات غربی گوش فلک را کر کرده است. در لیست آخوند «نوپای» ۸۲ ساله به برخی از عناصر ناب رژیم ولایت فقیه برمی خوریم: محمد ری‌شهری وزیر اطلاعات سابق، زمانیکه در سالهای اول رژیم آخوندی قاضی دادگاه های انقلاب بود بسیاری از افراد را با اتهام «ضدانقلاب» به جوخه های اعدام فرستاد. فرد دیگر، قربانعلی دری نجف آبادی، او هم وزیر سابق اطلاعات، در قتل های زنجیره ای صدها تن از نویسندگان و روزشنفکران را به قتل رساند. این دو فرد به همراه علی لاریجانی از نزدیکترین افراد به خامنه ای هستند که در لیست «امید» رفسنجانی-روحانی به مجلس خبرگان راه یافتند. لیست رفسنجانی-روحانی با شعار انتخاب بد وبدتر وارد کارزار انتخاباتی شد اما همزمان برخی از نزدیکان خامنه ای، بدترها، را با انگ اصلاح طلبی و اعتدال گرائی، آرایش کرده و در لیست خود جا زد.

شورای نگهبان حدود ۶۰ درصد از کاندیداها، که اغلب از «اصلاح طلب» ها بودند، را رد صلاحیت کرد، اما باز «اصلاح طلب» ها پیروز شدند؛ این اگر از معجزات انتخابات در مملکت آخوندی نیست، پس چیست؟ شاید یک انگ آخوندی می تواند از یک اصول گرای افراطی یک اصلاح گرای معتدل نوی نو بسازد. اما اگر کمی دقت کنیم خواهیم دید که اینطور نیست. آخوند علی موحدی که به عنوان نفر پنجم لیست رفسنجانی-روحانی به مجلس خبرگان راه یافت از ردصلاحیت کردن شورای نگهبان پشتیبانی کرده و اظهار می دارد که زمان کاندیداتوری به او نگفته نشد که در کدام لیست قرار خواهد گرفت. فرد دیگری که از همین لیست، محمد علی تسخیری مشاور خامنه ای که با ردهٔ دوازدهم وارد مجلس خبرگان شده است، گفته است که اصولگرایان در صراط مستقیم بوده و اصلاح طلبها در بیراهه قرار دارند. سیابازی آخوندی مخصوصاً برای برخی از منابع غربی جذابیت داشته و به همین خاطر است که صفحاتشان را از خواب وخیالهایشان در مورد ایران مجازی، سیاه می کنند.
اگر موضوع انتخابات در رژیم آدمخوار آخوندی گزینش بین بد و بدتر بود، با توجه به افراد شرکت کننده در این نمایش و با توجه به سرشت رژیم، آنچه که در ایران اتفاق افتاد هیچ شباهتی به دمکراسی نداشته و به هیچ عنوان در راستای منافع ملی ایرانیان نمی باشد. به راستی تعجب آور است که برخی از مطبوعات غربی و همچنین تحلیلگران غرب اینگونه بی کلّه طرف رژیمی را می گیرند که در مشکلات بی درمانش دست و پا می زند و در حالت احتضار، به مردمی که از آن انزجار دارند التماس می کند که در سیرک انتخاباتی اش شرکت کنند. مردم ایران می دانند این نمایش فقط جنگ قدرت باندهای رژیم آخوندی است. چابلوسی و جار پیروزی زدن برای انتخاباتی که در آن افراد افراطی خودشان را معتدل جا می زنند، مضحک نیست؟ آیا با این سیرک آخوندی ملت بزرگ ایران، که به راستی تشنهٔ آزادی است، قادر خواهد بود در اوضاع اسفناک ایران تغییر ریشه ای ایجاد کرده و از این تغییر خاور میانه، که امروز در آتش و خون می سوزد، به صلح و ثبات برسد؟ در کشورهای دمکراتیک غربی افرادی وجود دارند که حاضرند مثل میمون های کر و کور رفتار کنند و از دهانشان تنها حروف مناسب حال لوتی خارج کنند. این رفتار قبل از هر چیز پدیدهٔ شوم بنیادگرائی، که قلبش در تهران می طپد، را نادیده می گیرد. آیا هنوز می توان چشم های خود را به روی اوضاع اسفناک در عراق و به خصوص در سوریه، که در آتش دخالت رژیم آدمخوار آخوندی، می سوزد بسته نگاه داشت؟ آیا هنوز می توان انکار کرد که داعش فرزند ازدواج عجوج و معجوج اباما با خامنه ای است؟
به نمایش انتخابات در رژیم آخوندی برمی گردیم؛ در این انتخابات زورآزمائی بین خامنه ای و رفسنجانی به اوج رسید. در این جنگ بدون شک خامنه ای بازنده و با این امر رژیم ولایت فقیه ضعیفتر شد. اما اگر خامنه ای بازنده این بازی است، رفسنجانی برندهٔ آن نمی باشد، چرا رفسنجانی عنصر جدائی ناپدیر همین رژیم می باشد. در صحنهٔ این نمایش به جز قصد رفسنجانی-روحانی برای قصب قدرت بیشتر که می خواهند آن را با حامیان اجنبی اشان قسمت کنند، چشم انداز دیگری دیده نمی شود. با این حکومت بسیار مشکل است که برای مردم کشوری که از ثروتمندترین کشورهای جهان می باشد و دست کم ده میلیون از ساکنانش در حلبی آبادها زندگی می کنند و با حداقل هفت میلیون بیکار و هزاران معضل دیگر، آیندهٔ دیگری تصور کرد. هر ساله تنها ۱۸۰ هزار از افراد تحصیل کرده از جهنمی که رژیم بی کفایت و خونخوار آخوندی ایجاد کرده، خارج می شوند. نبض اقتصاد بیمار ایران در دستهای بیرحم و حریص پاسداران خامنه ای است. ایران و تمام خاور میانه به یک راه حل فوری احتیاج دارند. این راه حل اساساً بنیادگرائی «سر به راه» نیست. راه حل اصولی برای تمام کشورهای خاور میانه استقلال و لائیسیته و دمکراسی می باشد، امری که ملت بزرگ ایران از بیش از صد سال برای آن جانانه مبارزه می کند.
این مقاله در روز ۵ ماه مارس ۲۰۱۶ در روزنامه اوپینیونه به چاپ رسید.
به قلم اسماعیل محدث