در حسرت دوران اوباما و سیاست مماشات، و همچنین در حسرت مراودات افشاشدة مأموران و مزدوران فاشیسم دینی با کاخ سفید، که به یک فضیحت برای رژیم آخوندی تبدیل شده است، راهی جز تکرار دعاوی احمقانه باقی نمانده است. از قبیل این که، گوئیا مقامات سابق و لاحق آمریکا مزدبگیر مجاهدین و مجری سیاستهای جدید آمریکا در برابر رژیم ایران هستند.
این قبیل دعاوی مضحک و مجعول که برای تبلیغ ادعای مسخره وابستگی مقامات دولت جدید آمریکا به مجاهدین ردیف شده است، یعنی همان دعاوی برباد رفته ارتجاعی و استعماری در ۲۰ دادگاه اروپایی و آمریکایی، بار دیگر تکرار میشود تا شاید ترامپ و دولت جدید آمریکا، مانند اوباما، به همین رژیم تن بدهد و حتی فکر شنیدن صدای مردم ایران از طریق مقاومت عادلانة آنها را که در نامه ۲۳ شخصیت آمریکایی به دونالد ترامپ پیشنهاد شده بود، از سر دور کند. کابوسی که رژیم و لابی آنرا، بی دنده و ترمز، به جانب مجموعه‌یی از یاوه‌هایی سوق داده که عالیترین مراجع قضایی انگلستان، اتحادیه اروپا و آمریکاپس ازسالها بررسی، به ابطال آن حکم دادند، و دولتهای مماشاتگر در هردو سوی آتلانتیک، مجبور به لغو رسمی برچسب تروریستی علیه مقاومت مشروع مردم ایران و علیه مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران شدند.
تلاشی بیهوده برای بی اعتبار کردن مقاومت در برابر فاشیسم دینی و انکار اپوزیسیون و تنها جایگزین دمکراتیک برای رژیم ولایت فقیه که در ترس و وحشت از سرنگونی رژیم صورت می‌گیرد،
این سبک کار شناخته شدة اطلاعات منفور آخوندها و گفتمان سازیهای پرهزینه بیت خامنه ای و سازمان تبلیغات اسلامی آخوند جنتی است،که لابی ملاها و لشکر شکست خورده مماشات، بار دیگر به آن متوسل شده اند.
اما بعید است چنین «توسل» و تشبثاتی، بتواند چرخ تاریخ را به عقب برگرداند و روند نومیدی و سرخوردگی آنها را تغییر بدهد و به سمتی که می‌خواهند بچرخاند. زیرا آثار تروریسم و بنیادگرایی و میدان دادن به فاشیسم دینی اکنون در سراسر منطقه خاورمیانه عیان شده و به نقطه بازگشت ناپذیر رسیده است.
لابی‌گری برای این رژیم و یاوه‌گویی علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران دیگر اثر ندارد. زیرا اصل موضوع عبارت است از: انتخاب یک سیاست قاطع در برابر پدرخوانده داعش و بانکدار مرکزی تروریسم یا قرار گرفتن در کنار آن بر ضد مردم ایران و امنیت منطقه و سراسر جهان
