جمشید پیمان:‌ آفرین و مدح

 

آفرین و مدح، سود آید همی
گر به گنج اندر، زیان اید همی

این آخرین بیت ازغزل کوتاه و مشهور، و شاید مشهور ترین، رودکی سمرقندی است:
بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی های او/ زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست/ خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی/ میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان/ ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان/ سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی/ گر به گنج اندر زیان آید همی
بخش نخست: درباره ی بیت پایانی
برای نخستین بار با بیت پایانی برخوردم. علتش شاید این بوده است که از درتحقیق در آن غزل(به لحاظ فرم غزل است و در میان قصیده های رودکی جای گرفته است) به مجموعه ی اشعار او رجوع نکرده بودم .خواندن و شنیدن این شعر در جاهای مختلف و شنیدن از زبان دبیران و استادان ، همیشه به بیت پیش تر از این می انجامید!
به انگیزه یافتن پاسخی برای دو پرسش؛ " آیا این بیت الحاقی است " و " آیا ضعف ساختاری دارد" که برایم پیش آمده بود، به منابع گوناگونی که در دسترس بودند نگاه کردم. جز یکی دو جا که تنها به بیان معنی این بیت پرداخته بودند، نکته ای دیگر نیامده بود، ویژه در این باب که این بیت دارای اشکال و ضعف ساختاری است یا الحاقی است.
با تکیه بر دانش و آگاهی محدودم ، چندین نکته درباره این بیت به نظرم رسیده است که به آنها اشاره می کنم:
یک ــ مصرع نخست این بیت ـــ آفرین و مدح ،سود آید همی ـــ هیچ معنائی جز این را به ذهن من متبادر نمی کند که آفرین گفتن و مدح (شاهان و امیران و بزرگان) کردن، سود آور است! احتمال سود آور بودنش برای شاعر، بدیهی است. می ماند مفید بودنش برای ممدوح! در مصرع دوم ـــ گر به گنج اندر، زیان آید همی ـــ بطور قطع مشخص می شود که مقصود شاعر، این است که مدح و بزرگ داشتن ممدوح اگر چه ممکن است با پرداخت صله، موجب زیان به گنج و گنجینه ممدوح شود اما برای او سود(شهرت و ماندگاری نامش به بزرگی، جهان داری و جنگ آوری و دادگری و و و) به بار می آورد
دو ـــ این بیت بی هیچ پیش درآمدی یک راست و بی رودربایستی درخواست صله ی شاعر را باز می تاباند. و این امر از شاعری چون رودکی بسیار بعید است. او قصیده های زیبا و بالابلندی در مدح امیر سامانی دارد، در هیچ جا به این صراحت و درشتی، آنهم بی هیچ تمهیدی، درخواست صله نکرده است. همین امر باعث تردید من شده است که آیا این بیت به حقیقت از آن رودکی است؟
سه ــ اگر در مصرع نخست، جای " آید همی "، " آرد همی " را به کار می گرفت، اشکالی پدید نمی آمد. من هیچ جا ندیده ام و نشنیده ام که "آید یا آید همی" معنی " آرَد یا آرد همی " را برساند! اگر این نظر من درست باشد و ناشی از کم دانشی ام نباشد، پس می توان گفت هم بعید و هم عجیب است چنین خطایی از رودکی!
چهار ـــ در همین مصراع اگر بخواهیم " آید همی " را بپذیریم ، به نظرم ناگزیریم از حرف " ز = از " در آغاز مصرع استفاده کنیم: به این صورت: "ز آفرین و مدح، سود آید همی". به این ترتیب ایرادهای ساختاری و معنایی زدوده می شود!
بخش دوم: درباره انگیزه و علت سرودن  این شعر شعر
نظامی عروضی سمرقندی، پژوهشگر و شاعر قرن ششم قمری، در کتاب چهار مقاله خود  در باره ی انگیزه ی رودکی سمرقتدی برای سرودن این شعر، داستانی نقل می کند که خلاصه و مضمونش چنین است: "یک بار امیر نصر بن احمد سامانی به هرات که بهار و تابستانی خوش اب و هوا دارد، رفته بود. بهار و تابستان را در آنجا گذرانید و چون به او بسیار خوش گذشته بود پاییز و زمستان نیز در آنجا ماند. و بهار و تابستانی دیگر و پائیز و زمستانی دیگر. و این اقامت چهار سال شد .سران سپاه و وزیران ... که هم  دلتنگ خویشان خود شده بودند و هم بیمناک اوضاع سیاسی بخارا در غیاب چهار ساله امیر، به رودکی شاعر متوسل شدند تا شعری بسراید که نصربن احمد را به بازگشت به بخارا برانگیزاند! رودکی این شعر را سرود و در مجلس بزم  امیر چنگ بر گرفت  و  در پرده‌ی عشاق شعر را خواند. گفته اند وقتی بیت "میر سرو است و بخارا بوستان / سرو سوی بوستان آید همی" را می خواند امیر سامانی از شدت شور و هیجان بی هیچ تمهیدی بر اسب نشست و رو به بخارا نهاد و تا آنجا هیچ توقفی نکرد!"
در تحقیقاتی که در این مورد شده است، از جمله کتاب های مربوط به تاریخ سامانیان و تاریخ بخارا، اشاره و ذکری از اقامت حتّا چهار ماهه نصر بن احمد در هرات نشده است چه رسد به چهار ساله. محققان و ادیبانی چون زنده یاد نفیسی، فروزانفر و زرین کوب و کسانی دیگر نیز داستان مندرج در کتاب نظامی عروضی(که برای نخستین بار چنین داستانی را مطرح کرده است)را یا نا درست یا بسیار اغراق آمیز دانسته اند. در داستان مفصل نظامی عروضی هم هیچ اشاره ای به تاریخ  این اقامت چهار ساله نشده است. نیز نظامی به مخاطبش توضیح نداده است که امیر سامانی فاصله ی هرات تا بخارا را "بی هیچ توقفی" پیموده است!
البته امیر نصربن احمد برای پایان دادن به شورش و سرکشی های مدعیان امارت و مخالفان سلطنت خودش ... مدتی به نسبت طولانی از بخارا دور بوده است. اما محل این درگیری های دراز مدت نیشابور بوده است نه هرات. به همین دلیل هم بعضی معتقدند که رودکی این قصیده را در نیشابور سروده است و نه در هرات. در این مورد هم بعید می دانم امیر که در سفری جنگی و در سال های ۳۱۶ و ۱۷ قمری در منطقه نیشابور در گیر نبرد با مخالفان و سرکشان بوده، رودکی پیر و فرتوت و نابینا و نزدیک به هشتاد ساله را همراه خود برده است!
باری، فکر می کنم اصل داستان به این صورت که نظامی عروضی ذکر کرده و در سایر تذکره ها و بعضی تاریخ ها آمده، ساختگی است ولی انگیزه سرودن شعر شاید برای ترغیب نصر به بازگشت به بخارا، می تواند درست باشد. اما چه وقت و کجا؟  نمی دانم. در کتاب های تاریخ هم سخن قطعی در این باره (تا اکنون) یافت نشده است.