هادی مظفری:‌ خون نوید، در رگ خیابانهای شورش


دست حکومت شکنجه و اعدام، به خون جوان دیگری آغشته شد.

یک خون پاک و بیگناه دیگر، به ناحق بر زمین ریخته شد تا اربابان جهل و جنایت، در بارگاه ظلم و قساوت، دل خوش دارند که با ریختن این خونها، می توانند چند صباحی بیشتر به حکومت قتل و غارت و فساد ادامه دهند.
در تیرماه گذشته هشتگ "اعدام نکنید" برای جلوگیری از اعدام سه جوان معترض به نامهای امیر حسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی، با وجود اختلالات و محدودیتهایی که رژیم در شبکه اینترنت به وجود آورد؛ در مدت زمان کوتاهی در صدر ترندهای جهانی توئیتر قرار گرفت و رژیم مرگ و نیستی و نابودی، بالاجبار یک قدم عقب نشست و علیرغم میل باطنی، مجبور به لغو احکام اعدام گردید.
حکم غیر انسانی دوبار اعدام، شش سال و شش ماه حبس و هفتاد و چهار ضربه شلاق برای نوید، نمایانگر کینه حیوانی آخوندهای جنایتکار نسبت به فرزند دلاور و شورشی مردم ایران بود.
اعدام این فرزند شایسته پایتخت شورش و قیام در حالی انجام شد که سازمانهای مختلف بین المللی و حقوق بشری از جمله سازمان عفو بین الملل و سازمانهای رسمی ورزشی در جهان، همانند فیفا و شخصیتهای شناخته شده سیاسی، حقوق بشری و ورزشی به ویژه در رشته های کشتی آزاد و فرنگی المپیک و جهان، طی روزهای اخیر خواهان مداخله فوری جامعه جهانی برای نجات جان او و لغو حکم اعدام شده بودند.
 همچنین هشتک "نجات نوید افکاری" به فارسی و انگلیسی در روزهای اخیر ترند اول توئیتر فارسی زبان و جزء ده ترند برتر توئیتر جهانی بوده است.
با اینهمه رژیم آدمکش آخوندها، تمامی درخواستهای ملت ایران و جامعه جهانی را نادیده گرفت و به جنایت دیگری دست زد؛ تا برای هزارمین بار ثابت کند که اساس حکومت ننگین خود را بر پایه های سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام، بنا نهاده است.
نیاز آخوندها به اعدام معترضان و کشتار بیرحمانه نظیر آنچه طی دو سه روز در آبان ماه نود و هشت در خیابانهای قیام اتفاق افتاد؛ چه بسا بیشتر از لغو تحریمها و فروش آزادانه نفت و گاز و تولید و خرید سلاح های کشتار جمعی، برای آنها مهم و حیاتی است.
حکومت می داند که جوانان ایران زمین مترصد فرصند تا به زیرش بکشند و با آتش برآمده از خشمی مقدس، ریش و ریشه اش را بسوزانند و خاکسترش را به باد فنا دهند.
از اینرو با وجود تمامی ضعفها و درماندگیها و فلاکتهایی که گریبانش را گرفته و رها نمی کنند؛ به اجبار و ناچار دست رد به سینه جامعه بین المللی می زند و با دهن کجی به ملت ایران، سعی می کند تا سایه های وحشت و هراس را بر سر تمامی خیابانها و شهرهای ایران، بیافکند و گسترده نماید.
نمی دانند که این خونهای پاک و به ناحق بر زمین ریخته، گرم و جوشان به قلب تپنده شورش و قیام تزریق خواهند شد، شعله خواهند کشید و روز و روزگار سیاهش را تباهتر از گذشته خواهند کرد.
نوید را کشتند اما شوق رهایی و آزادیخواهی یک ملت را هرگز نمی توانند بر دار کشند و برای همیشه از میان بردارند.
نوید حالا فقط یک قهرمان کشتی نیست. او پهلوانی است از تبار پوریای ولی و زنده یاد تختی و تمامی قهرمانان ملی و مردمی، که پنجه در پنجه حکومت جانیان ستم پیشه انداخت، و با خون پاک خویش، از میدانی بزرگ سرافراز و پرافتخار، بیرون آمد و مدال قهرمانی یک ملت را بر سینه آویخت.
خون نوید و نویدها، شعله های قیام و شورش را هر چه برافروخته تر خواهند کرد؛ و طعمه های این آتش خانمانسوز بی شک و به یقین، گریبانگیر عبا و عمامه جنایتکاران خواهد شد.

بدرود برادرم، بدرود
مسافر شهر قصه های غریب
با چشمانی گریان بدرقه می کنیم تو را
و با قلبی سرشار از نفرت و کینه
دندان خشم بر جگر سوخته می سائیم
نامت را که نوید و مژده رهایی ماست
پرچمی می کنیم و در بالابلندترین قله های شرف
به اهتزاز در می آوریم
نگاه کن،
 ببین چگونه حماسه می شود این خون
در خیابانهای شورش و قیام
بدرود برادرم، بدرود