هادی مظفری: گلریزان بیست و پنجم "نوبت وصل و لقاست"


طی این دورانی که به دوران سیاه کرونا معروف شده، جهان و بالطبع همه ما شاهد وقایع تلخ فراوان بوده ایم. در این میان اصلا اغراق نیست اگر بگوییم، هیچ مردمی را در سراسر جهان، بی پناهتر از هموطنان عزیزمان در ایران، ندیده و نیافته ایم.

رنج مردم سرزمینمان مضاعف در مضاعف است. سرکوب و زندان و شکنجه و بیکاری و فقر و اعتیاد و عدم دسترسی حداقل به بهداشت، کم بود، کرونا نیز دست در دست حکومت آمد و مزید بر علت شد. به راستی که رنج مردم ایران در این دوران تلخ و سیاه را نه می شود و نه می توان در قالب واژه ها و جملات، بیان کرد و توضیح داد.
در این سوی و در اردوگاه مقاومت نیز تا کنون تعدادی از انسانهای شریف و مبارز، خواهران و برادرانی بسیار ارزشمند و بزرگوار، که هر کدام مجموعه ای از مبارزات، فداکاریها و تلاشها و کوششها برای آزادی آن سرزمین و مردمش بودند را تا آبی آسمانها بدرقه کردیم.
راستی مگر می شود از آبی آسمانها نام برد و به یاد عقاب تیزپروازش نیفتاد؟! سرهنگ شجاع و دلاوری که مسعود خلق را از مهلکه دیو-اهریمنی به نام خمینی، خارج کرده بود تا او شراره های پا گرفته در شام سرد و تیره میهن را تبدیل به شعله های فروزان، سرکش و غیر قابل زوالی نماید که طی حدود چهاردهه شاهد و ناظر آنیم.
اگر این فقدانهای عظیم، کمرمان را خم نمی کند و از پا نمی اندازدمان، به این دلیل است که به رستگاری و جاودانگی مسافران ابدی مان، ایمان کامل داریم. می دانیم که زنده تر از هر زنده ای "زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده می شوند" و اصلا مگر خودشان در زمان حیات، نگفته اند و تکرار نکرده اند که، برای آنکه در راه خدا و خلق، رستگار می شود، گریه و عزا و ماتم نداریم و به قول سرهنگ عزیزمان که در سوگ مجاهد کبیر حمید اسدیان گفت:
 "برای مجاهد غم و غصه و عزاداری و گریه نداریم. فکر خواهر مریم و برادر مسعود را بکنید که با هر موردی که شهید می‌شود چه باید بکنند؟ سلاح مجاهد بر خاک افتاده را باید برداشت و جنگید تا روزی که حتی یک نفر از ما باقی بماند و در میدان آزادی سخنان و صدای مریم رجوی و برادر را بشنود".
گلریزان همیاری:
در این اوضاع و حال و احوال است که خبر گلریزان بیست و پنجم پخش و به سرعت در بین دلدادگان رهایی میهن، منتشر می گردد. نیروی عظیم حامیان مقاومت در سراسر جهان، آماده می شوند تا با رژه ای پرشکوهتر از همیشه، در این روزگار تلخ، شیرینی های شگفت انگیزی را رقم بزنند. باید به جهان اعلام می کردیم که ما هستیم. همیشه بوده ایم و تا محقق کردن خواسته جان جانان، یعنی اعاده حق حاکمیت به مردم رنجدیده میهن، با کرونا و بی کرونا، پا در رکاب یک سانت هم عقب نخواهیم نشست. به راستی آنکه در مقابل ویروس هزاران بار خطرناکتر و مرگبارتر از کرونا، برای مردم و سرزمین ما، یک لحظه عقب ننشسته، در مقابل این ویروس که به مراتب، دورانش کوتاهتر از عمر نکبت بار ویروس ولایت فقیه است، محال است که کوتاه بیاید.
 در خصوص گلریزانی که جمعه گذشته هشتم ژانویه آغاز شد، انتظارم چیزی بود شبیه به بقیه گلریزانها. هجوم هواداران در خارج از میهن اشغالی برای کمک و حمایت و گاه و بیگاه تک و توک تماس کوتاه و سریع از داخل شهرهای مرز پر گهر.
 همان ساعت اول که سپری شد، به اشتباه خود پی بردم. همه شواهد حاکی از آن بود که: این یکی با اونای دیگه خیلی فرق داره. اندکی بعدتر متوجه شدم که این چهار روز، روزهای رژه رزمندگان جوانی است که "کانونهای شورشی"شان نامیده اند.
اغراق نیست، شاهد بودیم که آنها در تماسها، گوی سبقت را از ما هواداران خارج کشوری مقاومت ربوده بودند. ستاره در ستاره، در آسمان آبی مقاومت، می درخشیدند و قلبهامان را تسخیر می کردند.
 در این میان آنچه که از آن کمیت قابل تحسین، شگفت انگیزتر به نظر می رسید، کیفیت فهم، کمال، درک موقعیت، عزم و اراده پولادین برای مبارزه و آزادی و سخنان آنها بود که گاه می پنداشتی با یک مجاهد خلق، عبور کرده از چند دهه رزم و رنج، مواجه ای!.
 پس از آن، سوالهای گوناگون تمام ذهن را به محاصره در می آورد. مگر سن اینها اصلا اقتضای درک دهه های شصت و حتی هفتاد را دارد؟ مگر مجاهدین را از نزدیک دیده اند؟ اصلا مگر در تمام شبانه روز عمر اینها، ولایت سفیانی ابوجهل نظام، بمباران تبلیغاتی شان نکرده است و با شیطان سازی سعی در سیاه کاری ننموده است ؟
 مگر هر تلویزیون را که باز کرده اند و هر روزنامه و نشریه و کتابی را که گشوده اند و به هر تریبونی که گوش سپرده اند و به هر سینمایی که قدم گذاشته اند، سخن غیر از القای این نکته به ذهن جوان و کنجکاو آنها بوده که منافقین چنین و چنان کرده اند. خرمن های کشاورزان را آتش زده اند. خودشان، خودشان را زندانی و شکنجه کرده اند. در جنگ خمینی با همسایه، خیانت کرده اند و هزاران برچسب و تهمت و افتراهای سخیف توابان تشنه به خون از این نوع و از این قبیل، که شایسته خودشان و لایق همان عنترهای بالارونده از منبرها، بوده است را در مغزشان فرو نکرده اند؟!
 پس اینها با این درجه از بینش و آگاهی و ایثار و از جان گذشتگی و شهامت، در مقابل دشمنی که مخصوصا اینروزها از ترس سقوط و سرنگونی، هارتر و وحشی تر نیز شده است، حاصل کدام مسلک، خط و روش و منش اند که اینگونه سخنان جسورانه شان به دل می نشیند و بوی عشق به آزادی می دهد؟!.
پاسخ را البته اکثر قریب به اتفاقشان در واژه های دلنشین، آنجا که پیشاپیش، سی دی سالروز آزادی معمار بزرگ مقاومت، برادر مسعود را تبریک می گفتند، به زیباترین وجه ممکن دادند.
«ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست....
 ای آتش جان پاکبازان در خرمن من زبانه از توست».
روزی که او فرمان "هزار اشرف" را صادر کرد، تصورم این بود که قرار است هزار ساختمان و بنای دیگر شبیه به اشرف در مکانهای دیگر ساخته شوند! با آنکه به تک تک واژه های پرچمدار کبیر مقاومت و آزادی طی نیم قرن گذشته در مقابل شاه و شیخ، ایمان دارم، اما از خودم می پرسیدم: گیرم که هزار ساختمان هم با شکوهتر از اشرف در سراسر جهان و آنطرف مرزهای میهن، بنا شود، چه گره ای از کار فروبسته ملت ایران خواهد گشود؟!
 طیّ دو سال گذشته، دوبار به معنای واقعی به فلسفه وجودی "هزار اشرف" پی بردم. اولین بار در جریان قیام آبان نود و هشت بود که "آتش جواب آتش" در صحنه عمل در انظار جهانیان به نمایش گذاشته شد و کمترین پیامدش برای رژیم، به درک واصل شدن سلیمانی بود. دومین بار همین حضور گسترده و رژه گونه کانونهای شورشی در گلریزان همیاری بود.
این گلریزان تصویری عظیم و پرشکوه از وصل نیروهای رزمنده، سلحشور و جوان در داخل میهن را، در ابعادی کهکشانی، به سرچشمه و منشا مقاومت برای آزادی، یعنی مجاهدین و مقاومت ایران، به نمایش گذاشت. این همان حلقه زرین دزدیده شده از سوی ولایت منحوس ولایت فقیه، از مردم و مقاومت ایران بود که سرانجام از داخل میهن راه خود را گشود و وصلی با شکوه، با مقاومت، اشرفی ها و اشرف نشانهایش را رقم زد.
«نوبت وصل و لقاست، نوبت حشر و بقاست
نوبت لطف و عطاست، بحر صفا در صفاست»
چه گواه، شاهد و بیّنه ای، روشنتر و واضحتر از این وصال مبارک که، جو خفقان و سرکوب در هم شکسته شده و دیوارهای اختناق در حال فرو ریختنند؟.
گلریزان همیاری سیمای آزادی با چنین دستاوردهای گرانقدری در این دوران، قلبهای تپنده برای آزادی در میهن اشغالی و خارج از میهن را، همصدا و موزون به مانند یک سمفونی پرشکوه که نُتهای آن را برای آزادی نوشته اند، به زیباترین وجه ممکن، با شرکت هزاران نوازنده عشق و ایمان به آزادی و پیروزی در معرض دید و شنید عموم قرار داد و آینده روشن و درخشان در پیش رو را، به روشن ترین نوع، ترسیم نمود. بر همگان فرخنده و مبارک باد.