مرتضی نامور: سال تعیین تکلیف رژیم، کًرهماهنگ به سردمداری وزارت اطلاعات

راستی چه خبر شده که یکهو همه «آث» رو میکنن؟ چه اتفاقی در راه است و تاریخ ایران بعد از چند دهه محاق به چه نقطه ای رسیده که از خامنه ای و وزارت اطلاعتتش تا اسفل السافلین صفحه ی سیاسی ایران هرچه در انبان دارند برای به زانو درآوردن مقاومت بی نظیر سه دهه درمقابل ارتجاع غدار در«طبق اخلاص» گذاشته اند وچوب حراج و یغما به چنته ی خویش زده و خود را عرضه میکنند، کٌر هماهنگی که «سرش» از وزارت اطلاعات و سایتهای خارج کشوری اش مانند ایران اینترلینک و ایران دیدبان وسایر همریشان شروع شده وتا فتح« قله های اپوزیسیون» خود خوانده پیش میرود.

البته ترجیع بند همگی وهرکدام به نوعی و« به آن زبان که تو دانی» دلسوزی برای اعضاء مجاهدین وخواهان «نجات» آنان و حمله به «سر» و رهبری مجاهدین هستند و باید این «سر» را حالا دراین کٌرهماهنگ هر شخص و دسته ای باید نًت خودش را بزند تا ارکسترسمفونی وزارت اطلاعات هماهنگ شود و صدای آن را انقدر تقویت و«هارمونیک»کرد که همه بشنوند و فرصت طلبها دشنه ها را آخته کنند که وقتی دوباره مجاهدین قتل عام شدند به تنها کسی که ربط پیدا نکند رژیم آخوندی وهمپیمانانش باشد، تا «حقیقت» این واژه مظلوم، نمایان شود و چشمکها و«گوشهای حقیقت بین» ببینند و بشنوند که این رهبری مجاهدین است که مسئول کشتار و قتل عام آنهاست و«یک تنه» جلوی کشورهای اروپا وآمریکا و سازمان ملل و رژیم عراق را گرفته که اعضاء مجاهدین را با سلام صلوات به خارج و به نقطه امن نبرند!، جملگی هم قیاس به نفس میکنند که پنداری اعضاء مجاهدین همه درفکر فرار از میدان جنگند و هرکدام باید ساک بدست درجاهایی مثل «تیف» جمع شوند وفرار را بر قرار ترجیح دهند، اصلا آنها از روز اول هم دنبال فرار بودند! و دست بر قضا وبر اثر یک حادثه  سی سال لباس رزم ومقاومت به تن دارند!،.... هیهات، هیهات ..
پس ای گوشهای شنوا ودستهای با سخاوت آغوش باز کنید....بشتابید...بشتابید.... نرخ را ارزان کردیم ...«مجاهدین خودشان به اعضاء سازمانشان فشار میاورند تا کشته شوند»....«فشارهای تشکیلاتی باعث کشته شدن آنها درزندان لیبرتی میشود»، «آنها را تبدیل به روبات کردند»....«هیچ اختیاری ازخود ندارند» .....«درطول تاریخ ایران هیچ گروهی انقدر بریده نداشته».....«من وما منتقدیم واینها میخوهند مثل گیلانی ولاجوردی وملا حسنی سرما را از تنمان جدا کنند»....«سیاست اینها غلطه»....«استراتژیشان اشتباهه».... پس حقشان است کشته شوند، پس ای رژیم بکش ما جاده مشروعیت کشتار آنان را تا دلتان بخواهد هموار کرده ایم.
بر وزارت اطلاعات و رژیم که حرجی نیست، سی سال است که کارش همین بوده و بی دغدغه ماشین کشتار و اعدام وسرکوبش براه بوده وقادر نیست حتی یک میلیمتر عقب بنشیند، اما یکی نیست به این خود شیفتگان درخارجه بگوید آخر کجای تاریخ ایران نمونه ای از یک مبارزه بی توقف سی ساله بوده که ارگان اصلی مقاومتش تسلیم نشده، خیانت نکرده، منقرض نشده، وبدون وابستگی خود را به اربابان دنیا تحمیل کرده و با سر در وادیها و قلمروهای نا شناخته وارد شده پیشروی کرده وهنوز هم سرپاست، واینگونه مورد حمله قرار بگیرد؟
  وقتی رژیمی یک میلیمتر عقب ننشسته و یک جنگ خونین و همه جانبه را با مردم ومقاومت این مردم و با آحاد این مردم روزمره وبی وقفه به پیش برده، عده ای براثر مبارزه ی طاقت فرسا و طولانی میدان جنگ را فراموش کنند و یقه ی مبارز زیر تیغ را بگیرند و تمام حق وحقوق به تاراج رفته را از او طلب کنند آیا این را نباید ننگ نامید؟
اینهم از«ویژگیها» واگر بخواهیم رک وپوست کنده بگوییم ازسرشکستگیهای این دوره تاریخ کشور ما و نتیجه بلافصل اختناق و ارتجاع خونخوار در«سمبه » پر«زورش» میباشد که یا کشته و نابود کرده و یا به تسلیم و خیانت کشانده و یا تولیداتی «فرنگی » داشته که به «اینهمانی» حاکم و محکوم و ظالم و مظلوم درسرزمینهای دوردست مشغولند و برایشان «صرف» نمیکند جانب محکوم و مظلوم را بگیرند، اینها اما فقط یک روی سکه ی این «ویژگیها» است روی دیگر سکه به یقین نزدیکتراست میتواند این باشد که این سازمان با رهبری هشیارانه اش و با پرداخت بهایی سنگین توسط سه نسل رهبران واعضایش توانسته به بقاء ادامه دهد واین ادامه حیات، ممات بسیاری  را درصحنه ی عمل سیاسی ومبارزاتی رقم زده وخط بطلانی بر هرچه فرصت طلبی وموج سواری کشیده، که مرزهایش بر مقاومت و مبارزه رودر رو با رژیم ترسیم شده، و هرمدعی «محکوم» است که سقفی بالاتر از او درمبارزه بزند تا بتواند از او پیشی بگیرد وایکاش که چنین بود واین مقاومت دربرابر ارتجاع واستعمار تنها نبود آنگاه شاید درک میکردند که «یک من ماست چقدر کره دارد»، حال وقتی که اینچنین نیست، پس باید رهبریش را و اعضایش را و ارزشهایش را لجنمال کرد واز آنها شیطان ساخت تا پیشرویش کٌند شود، به هرحال وبا پذیرش هر روی این سکه نتیجه یکی خواهد بود:«ادامه بقاء همین رژیم».
پس باید «فرصت» را غنیمت شمرد وآنها را که درزیر فشارتنها ابرقدرت جهان و قهارترین رژیم خونخوار تاریخ معاصراست و تا امروز ده سال است که بطورغیر رسمی زندانی هستند و چهار قتل عام را ازسرگذرانده اند واکنون بدون هیچ حق وحقوقی درقتلگاهی به نام «لیبرتی» محصورند مورد تهاجم قرار داد، مشاهده میکنید که چه میزان «صداقت» درکار است وچه میزان«شهامت وشجاعت» برای این کار لازم است؟
اصحاب «اینهمانی» درسرزمینهای دور اما یک چیز«بسیارکوچک» را فراموش کرده اند که این نسل این سازمان و این رهبری، درخلال سه دهه ودربرهه ی مقاومت دربرابرارتجاع، خرداد و بهمن سال شصت، کشتارهای بی امان بعد ازخرداد شصت، اردیبهشت سال شصت ویک، واحدهای مسکونی، لاجوردی و حاج داوود و گیلانی و پورمحمدی و...، فروغ جاویدان، قتل عام تابستان شصت و هفت، مهیب ترین بمبارانهای اول عراق، سلسله عملیات تدافعی مروارید، بمبارانهای مرگبار ب 52 درجنگ دوم واشغال عراق، تیف سازی درمقابل اشرف، خانواده های وزارت اطلاعات، سه قتل عام دراشرف ولیبرتی، و بالاخره درهم شکستن لیست ارتجاعی استعماری تروریستی ......را بر شانه های کوهوار خویش حمل کرده، رژیم رفتنی ست سال نهایی نبرد میان مردم ایران و رژیم خونخوار درپیش است، بحرانهای مرگبار داخلی، منطقه ای وجهانی رژیم را درمحاصره قرار داده، مجاهدینی که خود را فدای آزادی مردم خویش نموده اند ازپرداخت هیچ بهایی دریغ نمیکنند مقدم آزادی را با عزم واراده های بازهم استوارتر مبارک میدارند چه چیزی پر برکت تر ازاین شرایط میمون.      
پس چه باک این گوی و این میدان، وقتی سرلوحه و ورودیه  این وادی، صداقت و فدا و ایستادگی تا آخرین نفس باشد، و شرم احساسی انقلابی، وجه معکوسش را باید چه نامید......؟
یکشنبه15اردیبهشت1392