فقر و فلاکت در ایران آخوند زده بیداد می‌کند

 

 

بحران روبه رشد فقر و به‌تبع آن رشد افسارگسیخته فلاکت در دیکتاتوری فاسد و غارتگر آخوندی که بنا بر تازه‌ترین داده‌های رژیم ۱۳ میلیون نفر در فقر مطلق را شامل می‌گردد، تنها به موضوعی بنام “معیشت » و یا نبود “مایحتاج و ارزاق عمومی» ختم نمی‌شود، بلکه اکنون به‌مانند شبحی به سراسر میهن، از شهرها تا دورافتاده‌ترین روستاها در حال پر کشیدن است.

یک نمونه این فقر سازمان داده‌شده از سوی حکومت را باید در بسیاری از مناطق ضربه خورده که دیگر یارای ایستادن بروی پاهای خود و یا خروج از بحران‌ها را ندارند، جستجو نمود.
سخن از مناطقی است که مردم دیار آن در سوراخ کوه‌ها، غارها و یا در بی‌خبری مطلق زندگی می‌کنند.

تازه‌ترین این وضعیت وخیم انسانی را در مطلبی یافتیم که درد دل یک مددکار اجتماعی را به قلم کشیده است. وی در مشاهدات خود، ازجمله می‌نویسد: “توی دفترچه‌ام نوشته‌ام که مثلاً در تاریخ ۱۰ بهمن باید به «رضا» واکسن بزنم. مردم روستا این چیزها را نمی‌دانند. آن‌ها تاریخ را بلد نیستند. نمی‌دانند فرق اردیبهشت با فروردین چیست. نمی‌دانند امروز چندشنبه است و در کدام ماه سال قرار دارند. برای همین باید خیلی حواسم را جمع کنم. در این روستاها نه برق هست، نه چیزی». ( خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۳ دی ۱۳۹۷)

این وضعیت وخیم به یک یا دو روستا در کشور ختم نمی‌شود،بلکه بر اساس داده‌های این مددکار تنها در بخش کوچکی این منطق در لرستان “زلقی شرقی و غربی»، اکنون “۱۹ روستا" را شامل شده است.
بحران در روستاهای کشور در حالی است که در نبود بودجه‌های عمرانی از سوی دولت آخوند روحانی، وجود زیر ساختارهای فرسوده، نبود راه‌های ارتباطاتی، خشک‌سالی، نبود صنایع و یا حمایت از کشاورزان و صنایع بومی، نه‌تنها بیکاری بیداد می‌کند، بلکه کشاورزان با دستان خالی و در نبود هرگونه امکانات مالی ناچار به ترک خانه و کاشانه خود شده و روبه سوی شهرهای بزرگ آورده‌اند.
این امر نیز در چرخه مخرب خود به بازتولید انواع و اقسام “حلبی‌آبادها » و حاشیه‌نشینی در شهرها تبدیل گردیده و بدین‌سان چرخه‌ای بنام “فلاکت" در سرزمینی بروی اقیانوسی از منابع طبیعی، مهروموم گردیده است.

این گزارش در ادامه قدری به عمق فاجعه رفته و می‌افزاید: «یکسری داروها مثل پروفن و مفین‌امیک‌اسید را اصلاً در اختیارم قرار نمی‌دهند. من فقط آسپرین، استامینوفن ساده، شربت پنی‌سیلین، آموکسی‌سیلین و چند پماد دارم. بیشتر از این داروندارم. مردم فشارخون دارند اما من داروی فشارخون ندارم. بندگان خدا جایی را هم ندارند که برای تهیه دارو به آن مراجعه کنند. مواد غذایی هم در زمستان سخت پیدا می‌شود چون مسیر برای عبور بسیار سخت است. یخچال هم وجود ندارد و اگر مواد غذایی به آنجا برسد هم خیلی زود فاسد می‌شود»..

به‌یقین این هدیه یک دیکتاتوری خون‌ریز و فاسد برای مردمی سرزمینی است که از زمان بروی کار آمدن ولایت‌فقیه، بهای آن را با رشد فقر و فلاکت، با سرکوب، جنگ، ترور، صدور بنیادگرایی و یا هزینه‌های سنگین اتمی و یا موشکی پرداخت کرده‌اند، مردمی که به نوشته این مقاله «از داشتن مدرسه هم محروم هستند و خوشحالی در این مناطق محروم رنگ نمی‌پاشد».