جمشید پیمان: مادرم، روز تو مبارک باد!

مادرم، روز تو مبارک باد!

 

مادرم،

روز و روزگارت خوش

دِلَکت اندکی ز غم آزاد

گر بیابی خوشی

شکارش کن

شاید از طرح خنده روی لبَت

دلِ من هم دوباره گردد شاد

 

مادرم،

پشت میله ها تا کی

سر به دیوار انتظار زنی

نیست اینجا برای چشمانت

گل ‌سرخی،نگاهِ یاسمنی

 

مادرم،

سال‌های بسیاری‌ست

پسرت،دخترت به دَردآباد

نام گمنام عشق و آزادی

رویِ زخم لبانشان جاری‌ست

تا به گوش خدا رسد شاید

می‌کشند از صمیم جان فریاد.

 

مادرم،

عزم من گر به صبرت آمیزد

تلخ این روزگار می‌گذرد

شاد و شیرین شود دوباره بهار

می‌شود

روز و روزگارت خوش

نه اوین مانَد و نه گوهردشت

دیزل‌آباد می شود گلزار

می‌شود قرچک و فَشافویه

ارم و چارباغ و رکن‌آباد

دلت از عشق می شود پُربار!

 

مادرم،

روز تو مبارک باد.