وقتی کفگیر ولایت در تنگنای محکومیت  به جرم نسل کشی و جنایت علیه بشریت به ته دیگ می خورد

 

 

 

همزمان با انتقال دادگاه سوئد به آلبانی برای استماع شماری از شاکیان و شاهدان پرونده دژخیم حمید نوری و قتل‌عام ۶۷، وزارت اطلاعات آخوندها در یک تلاش رسوای «چند وجهی» به تکرار شیطان‌سازی‌های زنگ‌زده علیه مجاهدین روی آورده است.

در ۲۲ مهر هومریش خبرنگار معلوم‌الحال از شبکه «خبرنگاران دوست» آخوندها که قبلاً در دادگاه آلمان به خاطر افترائاتش در اشپیگل محکوم شده بود، با ۳۰ سؤال مبتذل از نمایندگی شورا در آلمان در مورد فرستادن «اجباری» نوجوانان در سه دهه پیش به قرارگاه اشرف نزد مجاهدین، این بار به عنوان خبرنگار هفته‌نامه دیسایت به میدان فرستاده شد. فهرست طولانی جواب‌های مجاهدین و نمایندگی شورا در آلمان و کمیته بین‌المللی در جستجوی عدالت و کمیته آلمانی دوستان ایران آزاد در ذیل اطلاعیه حاضر درج شده اما دیسایت حتی یکی از آنها را منعکس نکرده است. این جوابها تماماً از روز ۲۳ مهر ۱۴۰۰ بر روی سایت آلمانی کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت در دسترس عموم قرار گرفته است.

 مقاله سفارش داده شده به هومریش، با همان الگوهای لو رفته پیشین که در دادگاههای آلمان محکوم شدند، در روز ۶ آبان در «سایت مگزین» منتشر شد اما به رغم همه خرج و مخارج و آب و رنگ مصرف شده، هیچ توجهی در محافل سیاسی آلمان بر نیانگیخت. از این رو سفارش دهنده اصلی آن یعنی وزارت بدنام اطلاعات پرده را کنار زد و با بسیج مزدورانش ترجمه فارسی آن اراجیف را در سایت‌ها و حساب‌های اینترنتی مأموران پیشانی سیاه از قبیل خدابنده، کریم حقی، ایرج مصداقی، سعید بهبهانی، سیامک نادری، علی اکبر راستگو و قهرمان حیدری (با نام مستعار حنیف حیدرنژاد) منتشر کرد. به نظر می‌رسد که وزارت بدنام از غلط کرده‌اش در فرستادن دژخیم حمیدنوری به سوئد پشیمان شده و به سوژه‌های دیگر رو آورده است. سردژخیم مقیسه به صراحت و با صدای خودش قبل از سفر نوری به سوئد گفته بود که او این بار دستگیر خواهد شد (اطلاعیه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران).

به خیال خام اطلاعات آخوندها، در بحبوحه قتل‌عام و جنبش دادخواهی، یکی دیگر از فوائد چندوجهی فرستادن اجباری کودکان به جنگ توسط مجاهدین، تحت الشعاع قرار دادن اعزام ۴۴۰ هزار دانش‌آموز بر روی میدان‌های مین در جنگ ضدمیهنی هم هست.

 هومریش که تجارب تلخ محکومیت قبلی در دادگاه آلمان را با نقل قولهای گرد و پت و پهن از تکذیب‌های مقاومت ایران به کار گرفته تا جایی برای شکایت باقی نگذارد و بتواند ادعا کند که تکذیب‌ها را هم منعکس کرده است، همان «خبرنگار دوست» و «دست آموز» ولایت، در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ در تهران به عنوان «طلبه الهیات آخوندی » است که عکسهایش با مقنعه زنان بسیجی از این پیشتر در اشپیگل منتشر شده است.

Picture1 

عکسهای هومریش با مأموران شناخته شده وزارت اطلاعات در آلبانی از جمله با مزدور حسن حیرانی نیز به روشنی گویای سوابق و مأموریتهای قبلی او علیه مجاهدین است .

فهرست برخی از جوابهایی که دیسایت تاکنون از انتشار آنها اجتناب کرده است:

۱-اطلاعیه نمایندگی شورای ملی مقاومت در آلمان تحت عنوان «خبرنگار دوست» ملایان در خدمت «رئیس جمهور اعدام» ۲۳ مهر ۱۴۰۰

۲-نامه کمیته بین المللی در جستجوی عدالت به سردبیر دیسایت ۲۶ مهر ۱۴۰۰

۳-نامه کمیته آلمانی دوستان ایران آزاد به سردبیر دیسایت ۲۸مهر ۱۴۰۰

۴-نامه خواهر مجاهد زهرا افسای ( مادر امین گلمریمی) به سردبیر دیسایت ۲۹مهر ۱۴۰۰

۵-نامه خواهر مجاهد زهرا افسای به سردبیر دیسایت ۲۹ مهر ۱۴۰۰

۶-نامه سرگشاده تورج سلیمی به سردبیر دیسایت ۵ آبان۱۴۰۰

۷-نامه سرگشاده موسی جاودان به سردبیر دیسایت ۵ آبان۱۴۰۰

۸-نامه سرگشاده مصطفی ضابطی به سردبیر دیسایت ۵ آبان۱۴۰۰

۹-اطلاعیه نمایندگی شورای ملی مقاومت در آلمان در مورد گزارش افتراآمیز در سایت مگزین ۶ آبان ۱۴۰۰

۱۰-جوابیه کمیته بین المللی در جستجوی عدالت «نامه سرگشاده در مورد جدیدترین شکار جادوگر توسط دی سایت» ۷ آبان ۱۴۰۰

۱۱-نامه نصرالله محمدی ( پدر آلان محمدی) ۹ آبان ۱۴۰۰

۱۲-مقاله صالح عباس زاده تحت عنوان ۲۳ سوال از کسی که مدعی خبرنگاری است در پاسخ به مقاله دیسایت ۸ آبان۱۴۰۰

۱۳- مقاله احسان اقبال تحت عنوان «کودکان مجاهدین و یک قضاوت تاریخی»۱۱ آبان۱۴۰۰

۱۴-مقاله طاهر اقبال تحت عنوان پاسداری به نام خانم هومریش ۱۴ آبان ۱۴۰۰

شورای ملی مقاومت

کمیسیون امنیت و ضد تروریسم

۱۴ آبان۱۴۰۰

 

دم خروس وزارت اطلاعات در مورد لجن پراکنی در نشریه آلمانی علیه مجاهدین

_________________________________

شورای ملی مقاومت برلین 

«خبرنگار دوست» ملایان در خدمت «رئیس جمهور اعدام»

در شرایطی که رییسی جلاد ۶۷ رییس جمهور جدید فاشیسم دینی حاکم بر ایران با موجی از محکومیتهای جهانی روبروست و در وحشت از شکایت های بازماندگان قربانیانش به ناگزیر سفرش به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی ملل متحد و به گلاسکو برای شرکت در کنفرانس تغییرات آب و هوا کوپ ۲۶ را لغو کرد، و در حالیکه از کارزارهای پی در پی مجاهدین و مقاومت ایران علیه جنایات این رژیم در داخل و خارج ایران و افشای پروژه های ایران بر باد ده آن به خشم آمده است، باردیگر یک «خبرنگار دوست» بنام لوییزا هومریش مذبوحانه تلاش میکند با انداختن طوق نجات، به رژیم در حال غرق ملایان امداد برساند. در مارس ۲۰۱۹دادگاه ایالت هامبورگ اشپیگل را وادار کرد بخشهایی از مقاله همین فرد مندرج در این رسانه در تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۹ علیه مجاهدین را حذف کند.

اکنون بنظر میرسد که او ماموریت یافته ورسیون دیگری از همان اراجیف مندرس و اکاذیب را این بار به خورد خوانندگان دیسایت بدهد. بدین منظور هومریش خورجینی از اتهامات فرسوده و تاریخ در رفته را که ۳۰ سال است وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران علیه مقاومت ایران و رهبران آن تکرار میکنند، در قالب ۳۰ سوال اما به مثابه فاکتهای مسلم برای نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آلمان، ارسال کرده و التیماتوم داده است که باید تا دوشنبه ۱۸ اکتبر ساعت ۶ بعد از ظهر پاسخ بدهد. ما صبح جمعه ۱۵ اکتبر وقتی ایمیل را باز کردیم افترا نامه او را دیدیم.

۱- هومریش به هیچوجه یک خبرنگار معمولی نیست، او در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ در تهران ”تحصیل” کرده است و در ژانویه ۲۰۱۸ نیز در ایران بوده است. او با ارگانهای سرکوب و امنیتی در ارتباط بوده است. عکسهای او همراه با بسیجیان پیش از این منتشر شده است. (عکس زیر)

شورای ملی مقاومت برلین-1 

 با شگفتی تمام بخشهایی از مقاله مملو از دروغ هومریش علیه مقاومت ایران و مجاهدین مدتی قبل از انتشار دراشپیگل در سایتها و رسانه های وزارت اطلاعات ایران منتشر شد.

سند: «سرگذشت غم انگیز یک جداشده»، منتشر شده توسط انجمن پوششی وزارت اطلاعات بنام انجمن نجات مرکز کرمانشاه در ۳ آذر ۱۳۹۷ (۲۴ نوامبر ۲۰۱۸)

عکسهای وی با مأموران شناخته شده وزارت اطلاعات در آلبانی از جمله با مزدوری به نام حسن حیرانی نیز پیش از این منتشر شده است.

شورای ملی مقاومت برلین-2 

 ۲- سی سوالی که هومریش برای ما فرستاده بخوبی نشان میدهد که وی مدتیست که روی مقاله سفارشی کار میکند، وحالا برای اینکه رفع تکلیف حقوقی و قضایی کرده باشد، این سئوالها را برای ما فرستاده است. با توجه به این سابقه ننگین و تکراری از آنجا که هومریش در رابطه با مجاهدین و مقاومت ایران فقط یک رله کننده وزارت بدنام اطلاعات در ایران شناخته می شود، مقاومت ایران او را به عنوان یک خبرنگار بی طرف نمیشناسند و با او ارتباطی نداشته و نخواهد داشت.

۳-مجاهدین و مقاومت ایران تاکنون در دهها دادگاه در آمریکا و انگلستان و فرانسه و سوییس و لوکزامبورگ ( دیوان عدالت اروپا) و ایتالیا و آلمان با ارائه دهها هزار سند و مدرک با انبوه اتهامات آخوندساخته مقابله کرده و به همه سئوالات و اتهامات و دعاوی این رژیم و پشتیبانان و مزدوران آن پاسخ داده اند و در همه این دادگاهها پیروز شده اند. کما اینکه دادگاه ایالت هامبورگ در مارس ۲۰۱۹ به اشپیگل و در ژوئن ۲۰۲۰ به فرانکفورتر آلگماینه دستور داد ادعاهای خلاف واقع و ناوارد علیه مجاهدین را از مقالاتشان حذف کنند.

آسوشیتدپرس در ۲۶ مارس ۲۰۱۹ در این رابطه نوشت:

«یک دادگاه آلمانی به هفته نامه اشپیگل دستور داد بخشهایی از یک مقاله که در آن آمده که یک گروه مخالف ایرانی تبعیدی به "شکنجه" و "ترور روانی" مبادرت می ورزد، را حذف کند. و توضیح میدهد که این مقاله اثباتگر چنین اتهاماتی نمی باشد.

دادگاه ایالت هامبورگ در حکم خود اعلام کرد که این مجله را ۲۵۰ هزار یورو (حدود ۲۸۲ هزار دلار) جریمه می کند، چنانچه این قسمتها از مقاله در مورد اقامتگاه مجاهدین خلق در آلبانی حذف نشوند.»

https://www.apnews.com/۳f۵۲a۳۱۳e۷۱e۴۷ecae۵۷cfe۷d۳e۲۶f۲۴

۴- باید یادآوری کرد که ۳۸۰۰ تن از مجاهدین به مدت ۱۶ ماه در ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ در کمپ اشرف در عراق به وسیله ۹ آژانس آمریکایی مورد تحقیق قرار گرفتند و از همه اینگونه اتهامات مبرا شناخته شدند. نیویورک تایمز ۲۷ ژوییه ۲۰۰۴ در مقاله مفصلی نوشت:

«به گفته مقامات ارشد آمریکا، یک تحقیقات ۱۶ ماه توسط ایالات متحده هیچ مبنایی برای ادعای جرم علیه گروه اپوزیسیون ایرانی در عراق در مورد نقض قوانین آمریکا پیدا نکرده است.... مقامات ارشد آمریکایی گفتند مصاحبه های مفصل با مقامات وزارتخارجه، و اف. بی. آی به هیچ مبنایی برای ادعای جرم علیه این گروه (مجاهدین خلق) پیدا نکرده است. تا آنجا که به مجاهدین خلق ایران مربوط می شود ایالات متحده به نظر نمی رسد مدرکی برای متهم کردن اعضای مجاهدین به ارتکاب اقدامات تروریستی داشته باشد و اعضای آن اکنون توسط ارتش آمریکا از موقعیت افراد حفاظت شده برخوردار هستند.»

۵-سرهنگ دیوید فیلیپس(ژنرال فیلیپس بازنشسته کنونی) که تیپ تحت فرماندهی او حفاظت از کمپ اشرف را از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ برعهده داشت در نامه ای خطاب به کنث راث رییس دیده بان حقوق بشر تاریخ ۲۷ مه ۲۰۰۵ در پاسخ به دروغهایی که همگنان هومریش در گزارش دیده بان حقوق بشر سر هم کرده بودند نوشت:

«طی یک دوره یکساله من درجریان گزارشهای بی شماری از شکنجه،‌ مخفی کردن سلاح و زندانی کردن افراد برخلاف خواست خودشان توسط رهبری مجاهدین خلق قرار گرفتم. من به واحدهای تحت امرم دستور دادم هر یک از این اتهامات را مورد تحقیق قرار دهند. در بسیار موارد من شخصاْ تیمهای بازرسی را در بازدیدهای اعلام نشده از تأسیسات مجاهدین که اتهام زده می شد این بدرفتاری ها صورت گرفته است رهبری کردم. در هیچ زمانی در این دوران ۱۲ ماهه ما هیچ سند معتبری که اتهاماتی را که شما در گزارش خودتان مطرح کرده اید تأیید نمایند پیدا نکردیم. من شخصاْ و بطور خصوصی با اعضای مجاهدین صحبت کرده ام. در هیچ زمانی هیچ عضوی از اعضای جوان زن و مرد تا رهبری بسیار ارشد هیچیک از آنچه را که در گزارش اخیر شما به آنها اشاره شده است مطرح نکردند.... من هرگز حادثه ای را کشف نکردم که یک زن یا مرد در سازمان برخلاف میل خودش نگاه داشته شود. من شاهد یک آزادی کامل انتخاب از جانب اعضای مجاهدین برای این که در سازمان بمانند یا آنرا ترک کنند بودم.»

۶-سرهنگ جولی نورمن مسئول حفاظت اشرف در در ۲۴ اوت ۲۰۰۶ طی نامه ای نوشت:

«هیچ زندانی در اشرف وجود ندارد. هیچ تعهدی هم برای ماندن در اشرف وجود ندارد. همه هر زمان که بخواهند آزاد هستند صفوف مجاهدین را ترک کنند. برای حراست از امنیت و اطلاعات سری ساکنان اشرف و خانواده هایشان در ایران کسانی که مجاهدین را ترک می کنند و می خواهند مستقیما به ایران بروند حداقل سه هفته در تیف (کمپ آمریکاییان) قبل از ترکشان باقی می مانند و اسامی آنها به مجاهدین سه هفته قبل از خروجشان داده می شود تا مجاهدین بتوانند ضربات اطلاعاتی ناشی از ترک آنها را حل و فصل نمایند.»

۷-هومریش در کارزار ننگین شیطان سازی در خدمت جلادان حاکم بر ایران تلاش کرده است یک اقدام عمیقا انسانی مجاهدین یعنی فرستادن صدها طفل خردسال به خارج از عراق در سال ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ و نجات آنها از زیر یکی از سهمگین ترین بمبارانهای تاریخ، بدرخواست والدینشان با هزینه و انرژی و پذیریش ریسکهای کلان از سوی مجاهدین را بر سر مجاهدین چماق کند و بازگشت داوطلبانه برخی از آنها در سالهای بعد به نزد والدینشان را سربازگیری کودکان زیر سن قانونی جلوه دهد. جداکردن اجباری فرزندان از والدینشان یا به کارگرفتن افراد زیر سن قانونی به آموزش یا کار نظامی، دروغهایی است که به گواهی اسناد و مدارک سالها قبل برای اولین بار توسط رژیم آخوندی ابداع شده تا بر نقض حقوق بشر و اعدام کودکان سرپوش بگذارد و حالا توسط هومریش در قالب سئوالاتش بعنون فاکت مطرح میشوند.

مجله فوکوس در ۲۱ ژوئیه ۲۰۰۳ به حکم دادگاه برلین اتهامات پیشین در مورد همین کودکان علیه مجاهدین را تکذیب و تصحیح کرد (متن ضمیمه است).

 شورای ملی مقاومت برلین-1 

۸-کاش هومریش که دو دهه به عقب برگشته و بار دیگر «مدافع حقوق کودکان» مجاهدین شده است، یک بار هم در مورد ۴۴۰ هزار کودکان دانش آموز می نوشت که ملایان حاکم بر ایران به میدان های مین در جبهه های جنگ با عراق فرستادند (وزیر آموزش و پرورش خمینی ۵ ژانویه ۱۹۸۹ ) . رژیم همچنین هر سال در روز ۳۰ اکتبر یادبود ۳۶ هزار دانش آموز خردسال قربانی را گرامی میدارد. هومریش همچنین صدها جوان زیر اعدامی در ایران را که از سنین زیر ۱۸ سال در زندان بسر می برند و نیز هزاران نوجوان مجاهد و مبارزی که در بین سنین ۱۳ سالگی تا ۱۸ سالگی اعدام شده اند عمداً از یاد برده است. این به راستی شرم آور و ضد انسانی است.

۹-هرگاه رژیم آخوندی در تنگنا گیر میکند تحقیقات یک «خبرنگار دوست» و یک کمپین علیه مجاهدین خلق شروع میشود. حکم دادگاه جزایی فدرال سوییس در مورد بازگشایی پرونده ترور دکتر کاظم رجوی در سال ۱۹۹۰ براساس نسل کشی وجنایت علیه بشریت، شکایت قربانیان قتل عام ۶۷ در انگلستان از رییسی و محاکمه یکی از دژخیمان و دست اندرکاران اعدام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در سال ۱۹۸۸ فتوای خمینی عرصه را بر ملایان تنگ کرده است. از قضا به این خاطر نیز این اقدامات خبرنگار سایت (لوییزا هومریش بسیار سئوال برانگیز است. دژخیم علی فلاحیان وزیر سابق اطلاعات آخوندها و کسی که از سوی قضاییه آلمان و سوییس بخاطر تروریسم تحت تعقیب است در ۱۸ تیر ۱۳۹۶ گفت «وزارت اطلاعات برای جمع‌آوری اطلاعات، پوشش لازم دارد چه در داخل چه در خارج. ما یک مأمور اطلاعاتی را نمی فرستیم آلمان یا امریکا بگوید من از وزارت اطلاعات هستم پوشش کارِ بازرگانی یا خبرنگاری لازم است.»

۱۰- نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران سردبیران و مسئؤلان دیسایت را فرا میخواند تا اجازه ندهند، دی سایت با افترائات یک ” خبرنگار” معلوم الحال آلوده شود. فواید زودگذر چنین خدمتگذاریهایی به دیکتاتوریهای کثیف بسا کمتر از بی آبرویی نزد ملت بزرگ ایران و مقاومت سرفراز آنان برای دمکراسی و حقوق بشر است که تا کنون ۱۲۰ هزار شهید تقدیم راه آزادی کرده که ۹۰ درصد آنها از مجاهدین هستند.

ما متعاقباْ جزییات و اطلاعات بیشتر درباره کارزار شیطان سازی و تروریسم علیه مقاومت ایران را به اطلاع سردبیر می رسانیم و حق خود را برای مراجعه به دادگاه در مورد افترائات محفوظ می داریم.

نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آلمان

۲۳ مهر ۱۴۰۰ – ۱۵ اکتبر ۲۰۲۱

 

_______________________________

نامه رئیس کمیته بین المللی درجستجوی عدالت به سردبیر دی سایت

۱۷ اکتبر ۲۰۲۱

آقای جیووانی دی لورنزو

سردبیر دیسایت

من به عنوان رئیس کمیته بین المللی در جستجوی عدالت (ISJ) و معاون سابق پارلمان اروپا، می نویسم تا موضوعی فوری و شدید در مورد یک تحقیق، هرچند عجیب و غریب که توسط یک فرد، لویزا هومریش که خود را خبرنگار Die Zeit معرفی میکند، با شما در میان بگذارم. ISJ از حمایت ۴۰۰۰ نماینده پارلمان در اروپا و ایالات متحده برخوردار است.

وی در ایمیلی که در ساعت ۲۰:۰۰ روز ۲۳ مهر ۱۳۹۰ به دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آلمان ارسال شده است، ۳۰ سوال کج‌اندیشانه مطرح کرده و خواستار پاسخگویی تا ساعت ۱۸ روز دوشنبه ۱۸ اکتبر شده است.

این مکاتبات، که انسان را به جای یک تحقیق بی‌ضرر ژورنالیستی به یاد یک اولتیماتوم می‌اندازد، چندین موضوع نگران‌کننده را مطرح می‌کند.

  1. خانم هومریش کسی نیست که بتوان به عنوان یک روزنامه نگار معمولی توصیف کرد. او در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ در ایران تحصیل کرده و مدتی را در ژانویه ۲۰۱۸ در تهران گذراند. جای تعجب نیست که او در سال ۲۰۱۸ رویکردی تقریباً یکسان به عنوان "گزارشگر" اشپیگل را دنبال کرد، و حتی سرزده در دروازه اشرف ۳ ظاهر شد! شهری که محل زندگی اعضای اصلی گروه مخالف ایرانی، مجاهدین خلق (مجاهدین خلق) است.
  2. اکنون، مانند سال ۲۰۱۸، هنگامی که او به NCRI مراجعه کرد، سؤالات مشابهی را مطرح کرد. در آن سال او علیرغم دریافت صدها صفحه سند، که تک تک ادعاهای بی‌اساس تحت عنوان سؤال را رد می‌کرد، به هیچیک از آنها اشاره نکرد. در ۱۶ فوریه ۲۰۱۹، نشریه آلمانی اشپیگل مقاله ای در مورد روابط داخلی در اشرف ۳ منتشر کرد و مدعی «محدودیت» و «شکنجه» در سازمان مجاهدین خلق شد. مقاله ای که او نوشت حتی قبل از انتشار آن در اشپیگل به سرعت در رسانه های حکومتی چاپ شد و هیچ تردیدی باقی نماند که سرویس های اطلاعاتی ایران از قبل می دانستند و به احتمال زیاد کل پروژه را تنظیم کرده اند. از جمله ادعاهای مندرج در مقاله مذکور این بود که مجاهدین خلق «سه بار در هفته گلو بریدن در اشرف-۳» را تمرین می کنند.
  3. در ۲۱ مارس ۲۰۱۹، دادگاه هامبورگ به اشپیگل دستور داد تا این ادعاها را از مقاله حذف کند. در صورت عدم انجام این کار، دادگاه آن را به پرداخت ۲۵۰۰۰۰ یورو جریمه یا تحمل شش ماه حبس محکوم میکرد. اشپیگل هرگز حکم دادگاه را به چالش نکشید و به سرعت بخش‌های افتراآمیز مقاله را حذف کرد زیرا می‌دانست در مواجهه با چالش با شکست‌های جدی‌تری مواجه خواهد شد.
  4. روزنامه آلمانی فرانکفورتر آلگماینه نیز در مقاله ای که در سایت خود در ۱۳ مه ۲۰۲۰ منتشر شد، اتهامات مشابهی را مطرح کرد. دادگاه هامبورگ در ۲۴ ژوئن ۲۰۲۰ به روزنامه دستور داد سه مورد از اتهامات علیه مجاهدین خلق و اعضای آن در آلبانی را حذف کند و از تکرار آن خودداری کند. روزنامه دستور را اجرا کرد و قسمت های مربوطه را از داستان اصلی خود حذف کرد. با این حال، فرانکفورتر آلگماینه به این پرونده اعتراض کرد، اما حکم اصلی مجدداً توسط دادگاه تأیید شد، دادگاه همچنین فرانکفورتر آلگماینه را به پرداخت تمام هزینه های قانونی مرتبط محکوم کرد.
  5. در هر دو پرونده اشپیگل و فرانکفورتر آلگماینه، و همچنین در تمامی اخبار رسانه های مشابه، عمده اتهامات بر اساس دروغ های ساخته شده توسط ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است که خود را «اعضای سابق» معرفی می کنند. مجاهدین خلق یکی از این افراد، هادی ثانی خانی که به مدت چهار سال در آلبانی با اهریمن سازی مجاهدین خلق با وزارت اطلاعات همکاری کرده بود، در ۱۴ فوریه ۲۰۲۱ نامه ای سرگشاده به دبیرکل سازمان ملل نوشت و برخی از فعالیتهای وزارت اطلاعات را فاش کرد. او نوشت که پس از انتقال به آلبانی از عراق در سپتامبر ۲۰۱۶، “دو ماه بعد در نوامبر ۲۰۱۶ چون نمی توانستم به مبارزه ادامه دهم، مجاهدین را ترک و نزد کمیساریا رفتم. دو هفته بعد به سفارت رژیم ایران در تیرانا رفته و از آن پس به مدت چهار سال در دامی که وزارت اطلاعات و سفارت رژیم ایران در آلبانی برایم گسترده بودند افتاده و به همکاری با ماموران رسمی اطلاعات درسفارت مانند «فریدون زندی علی آبادی» و مزدوران شناخته شده اطلاعات مانند ابراهیم و مسعود خدابنده، غلامرضا شکری و احسان بیدی و در سالهای بعد حسن حیرانی کشیده شدم. آنها مرا در توطئه های شیطان سازی- جاسوسی- جمع آوری اطلاعات و شناسایی برای اقدامات تروریستی علیه سازمان مجاهدین به خدمت گرفتند.»
  6. ثانی خانی همچنین فاش کرد که چگونه وزارت اطلاعات با استفاده از خطوطی مانند اعضای سابق مجاهدین خلق، شبکه ای از این عوامل را بسیج و کنترل می کند تا به صورت ماهانه در سایت های مختلف وابسته به وزارت اطلاعات مطالبی را بنویسند و اکاذیب تولید کنند . این افراد ماهانه ۵۰۰ یورو از سفارت دریافت می کردند. طبق دستور سفارت، این مزدوران موظف به ایجاد حداقل یک حساب کاربری در فیس بوک و اینستاگرام و تولید و انتشار ۱۲ مقاله در هر ماه علیه سازمان مجاهدین خلق و همچنین ارسال و انتشار مجدد موضوعات و مطالب مشخص شده توسط سفارت یا وزارت اطلاعات هستند.

. " به گفته ثانی خانی، آنها همچنین در یک کمپین گسترده برای ارسال سی دی های حاوی مطالب شیطان سازی علیه مجاهدین خلق برای مخاطبین رسانه ها و نمایندگان پارلمان در کشورهای مختلف شرکت میکردند. وی افزود: «موضوعاتی که سفارت و وزارت بصورت سوال و جواب برای مصاحبه یا بصورت محور برای نوشتن مقاله در سایتهای وزارت اطلاعات میفرستاد، شامل موارد زیر بود: شکنجه ناراضیان، نبودن آزادی در مناسبات مجاهدین، شستشوی مغزی، اعتراف به موضوعات و لحظات جنسی، قطع روابط با دنیای بیرون، طلاقهای اجباری، قتلهای مشکوک در درون مجاهدین، کشتن اکراد و شیعیان در عراق، گرفتن پول از آمریکا و اسرائیل و عربستان و این که اطلاعات اتمی خود را هم از اسراییل گرفته اندو هیچ پایگاه و پشتیبانی مردمی در ایران ندارند.»

  1. با توجه به مقاله خاص اشپیگل که در بالا ذکر شد، ثانی خانی به طور خاص از خانم هومریش یاد کرد. «در سپتامبر ۲۰۱۸ از سفارت به ما گفتند که خبرنگار اشپیگل به آلبانی خواهد آمد و برای مصاحبه نزد او بروید. خبرنگار مذکور یک خانم ۳۰ساله بنام لویزا هومریش بود که بعدا فهمیدم در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷در دانشگاه تهران در زمینه معارف اسلامی درس خوانده و با بسیجیان رژیم نیز مراوداتی داشته است. با تعدادی از بریده های مرتبط با سفارت در محیط رمسا واقع در میدان زاگوزی در کافه یی جمع شدیم و با خبرنگار اشپیگل ملاقات کردیم و هرکدام براساس توجیهات قبلی دروغهایی علیه سازمان گفتیم. ارتباط من با این خبرنگارتا سه ماه بعد نیز ادامه داشت و هر ازگاهی سئوالاتی در باره سازمان مجاهدین می کرد و من هم از سفارت سوال میکردم و به او پاسخ میدادم. »
  2. ۳۰ به اصطلاح سوال هومریش به واقع سوال نیستند، چه از نظر شکلی و چه از نظر ماهیت. خواننده سؤالات این احساس را دارد که خانم هومریچ قبلاً به نتایج خود رسیده است و سؤالات را ایمیل کرده است، تا اینگونه به نظر برسد که او واقعاً به دنبال پاسخ آنها بوده است. در مورد ماهیت، اکثر این ادعاها به بیش از سه دهه پیش برمی گردد و بسیاری بر اساس فرضیات نادرست و بی اساس مطرح می شوند.
  3. من و بسیاری از همکاران اروپایی و آمریکایی ام، از جمله مرحوم سر دیوید ایمس که روز جمعه گذشته کشته شد، بیش از سه دهه شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق را می شناسم. ما کاملاً با کارزار عظیم و گران قیمت شیطان سازی که توسط وزارت اطلاعات علیه مجاهدین خلق سازماندهی شده است، آشنایی داریم. رژیم تهران حتی کتمان نمی کند که روزنامه نگاران و به اصطلاح دانشگاهیان را برای پیشبرد تبلیغات و اهانت به مخالفان و اهداف تروریستی به کار می گیرد. علی فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات ایران، در یک مصاحبه تلویزیونی در ۲۶ تیر ۱۳۹۶ گفته بود: «وزارت اطلاعات برای جمع‌آوری اطلاعات در داخل و خارج از کشور نیاز به پوشش دارد. وزارت اطلاعات یک افسر اطلاعاتی، مثلا به آلمان، آمریکا یا روسیه اعزام نمی کند که اعلام کند که من از وزارت اطلاعات هستم، لطفا اطلاعات خود را در اختیار من قرار دهید. آنها این کار را تحت پوشش مشاغل تجاری یا رسانه ای انجام می دهند."
  4. من در رأس هیئتی متشکل از پارلمان اروپا و قانونگذاران دیگر کشورهای اروپایی در سفری به اشرف در عراق، جایی که اعضای مجاهدین خلق تا سال ۲۰۱۶ و قبل از انتقال به آلبانی در آنجا اقامت داشتند، قرارداشتم. ما این فرصت را داشتیم که با هزاران عضو مجاهدین خلق، زن و مرد ملاقات کنیم و آزادانه با آنها صحبت کنیم. در پایان سفرمان، کمیته‌ای که من در زمانی که هنوز در پارلمان اروپا بودم به آن تعلق داشتم، «دوستان ایران آزاد» گزارش مفصلی منتشر کرد که به بسیاری از اتهامات مطرح شده توسط خانم هومریش در نامه ۱۴ اکتبر خود پرداخت، پاسخ داده شده است. آن گزارش همراه با صدها سند دیگر در سال ۲۰۱۸ در اختیار سردبیران اشپیگل قرار گرفت.
  5. در ۸ آوریل ۲۰۱۶، دادستانهای فدرال آلمان فردی بنام میثم پناهی را که تحت عنوان عضو سابق مجاهدین خلق ایران عمل میکرد، بجرم جاسوسی و جمْع آوری اطلاعات برای رژیم ملایان علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت دستگیر کردند. متعاقبا او در ژوئیه ۲۰۱۶ به دو سال و چهار ماه زندان و پرداخت هزینه دادگاه محکوم گردید. در حین دادگاه مشخص گردید که این فرد تحت هدایت یک افسر ارشد وزارت اطلاعات بنام سجاد در تهران، برای جمع آوری اطلاعات در مورد مجاهدین خلق در کشورهای مختلف بطور روزانه عمل و این اطلاعات را به سجاد منتقل میکرد.
  6. در ۲۳ اکتبر ۲۰۱۹، رئیس پلیس آلبانی در یک کنفرانس مطبوعاتی از کشف یک شبکه تروریستی در آلبانی خبر داد که توسط رژیم آخوندی اداره می شود، و به دنبال انجام حملات علیه جنبش اپوزیسیون ایران مجاهدین خلق بود. فرمانده پلیس گفت: یکی از نیروهای سپاه قدس رژیم ایران به نام «پیمان» این حمله را از داخل ایران سازماندهی و هدایت کرد. وی افزود: علیرضا نقاش زاده، مامور وزارت اطلاعات، متولد ۱۹۷۴ در ایران، در این عملیات تروریستی نقش داشت. نقاش زاده یک پاسپورت اتریشی دارد که برای ایروین آرام صادر شده و خود را «عضو سابق» مجاهدین خلق معرفی می کند.
  7. ثانی خانی در نامه افشاگری خود به نقش دو مزدور رژیم در بریتانیا، مسعود خدابنده و همسرش آن سینگلتون اشاره می کند. آنها نقش اساسی در اطلاع رسانی و اعزام خبرنگاران به آلبانی برای مصاحبه با عوامل رژیم داشتند و در این زمینه از عوامل محلی استفاده کردند. در گزارشی که بخش تحقیقات فدرال کتابخانه کنگره آمریکا درباره وزارت اطلاعات رژیم ایران در دسامبر ۲۰۱۲ تهیه کرده بود، آمده بود که این زوج سال ها در وزارت اطلاعات کار می کردند.
  8. استفاده از اعضای به اصطلاح سابق مجاهدین خلق یک تاکتیک بی اعتبار و نخ نما است که توسط وزارت اطلاعات برای لکه دار کردن مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت به کار گرفته شده است. سرویس های اطلاعاتی در اروپا، از جمله BfV در آلمان و AIVD در هلند، در گزارش های سالانه خود به این موضوع پرداخته اند.
  9. در سال ۲۰۰۴، اداره فدرال آلمان برای حفاظت از قانون اساسی (BfV)، نوشت وزارت اطلاعات به طور خاص به ... مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران علاقه مند است. سرویس اطلاعاتی ایران برای فعالیت‌های جاسوسی خود به شبکه‌ای از ماموران مخفی متکی است که از میان حامیان سازمان‌ها و گروه‌های تحت نظارت وزارت اطلاعات جذب می‌شوند. در بیشتر موارد، زمانی که افراد مورد نظر در سفر به ایران هستند، پیشنهادهای استخدام دریافت میکنند. این سرویس در طول چنین برخوردهایی، بر افراد مورد نظر فشار وارد می کند، به عنوان مثال با تهدید آنها به انتقام گرفتن از بستگانشان که در ایران زندگی می کنند. با افرادی که به ایران سفر نمی کنند از ایران تلفنی تماس گرفته می شود.
  10. سرویس اطلاعات و امنیت عمومی هلند در گزارش سالانه ۲۰۱۱ خود نوشت که تلاش های تهران برای تضعیف سازمان مجاهدین خلق ایران (مجاهدین خلق) در هلند در سال ۲۰۱۱ بی وقفه ادامه داشت. در کمپینی هماهنگ که توسط سرویسهای اطلاعاتی ایران تامین مالی میشوند، با رسانه‌ها و تعدادی از سیاستمداران و سایر کارمندان دولتی با این هدف که مجاهدین خلق را از زاویه ای بسیار منفی به تصویر بکشند، برخورد میشود.

با توجه به موارد فوق، من شخصاً از شما درخواست می کنم که به این موضوع رسیدگی کنید و اقدامات مناسبی را برای جلوگیری از سوء استفاده رژیم ایران، که عموماً به عنوان یک دیکتاتوری منحوس تلقی می شود، از دیسایت و رله کردن تبلیغات این رژیم انجام دهید. اگر این اتفاق بیفتد، نتیجه اش به حسن شهرت نشریه شما آسیب جدی می رساند.

با احترام،

آلخو ویدال کوادرس روکا

رئیس ISJ، کمیته بین المللی درجستجوی عدالت

 ____________________________

 

 

به آقای جیوآنی دی لورنسو

سردبیر هفته نامه «دی سایت»

برلین – ۲۰ اکتبر ۲۰۲۱

 

موضوع: اتهام زنی محتمل به اپوزیسیون ایران در موسسه «دی سایت»

آقای جیوآنی دی لورنسو، سردبیر محترم هفته نامه «دی سایت»،

در کمال حیرت، از طریق سایت شورای ملی مقاومت ایران (NCRI) از تلاشهایی مطلع شدیم که توسط یکی از روزنامه نگاران رسانه شما، خانم لوئیزا هومریش، برای انگ زدن به اپوزیسیون اصلی ایران مجاهدین خلق صورت می گیرند. ۳۰ سئوال شوکه کننده مبتنی بر اتهامات و گزارشات نادرست پشت آن حکایت از این تلاش دارد.

تجربه ای که ما از خانم هومریش و مقالات پیشین وی داریم، بویژه یک مقاله اش که در هفته نامه اشپیگل منتشر و بصورت موفقیت آمیزی مورد شکایت قضایی قرار گرفت و البته بطور خاص کاتالوگی از سوالات که او برای نمایندگی مجاهدین خلق در برلین با مهلت ۴ روزه برای پاسخ به ۳۰ سوال با ادعای برخورداری از «بعد تاریخی» ارسال کرده، نفس ما را بند می آورد.

پاسخ به چنین سؤالاتی قبلاً چندین بار از جمله در دادگاه ها داده شده است. برچسب زدن به مجاهدین خلق و مجرم جلوه دادن آنها بارها [از سوی محاکم قضایی] رد و ادامه انتشار اخبار جعلی آشکار در مورد آنها ممنوع شده است.

علاوه براین نمیتواند ارتباطی بین محتوای سئوالات مطرح شده از سوی خانم هومریش [با مجاهدین خلق] اثبات شود و این اتهامات در رابطه با آنها بی ربط می باشند. هیچ تحقیق اثبات شده علمی در باره وقایع تاریخی،‌ دیدگاهها و اشکال رفتاری مورد ادعای خانم هومریش وجود ندارد بلکه این ادعاها صرفا معطوف میشوند به مطالب منتشر شده از سوی رژیم ایران و یا اظهارات خصوصی باصطلاح «جداشدگانی» که برخی از آنها در آلمان بخاطر فعالیت در قالب مامور سرویس مخفی توسط دادگاه محاکمه شده اند.

کمیته آلمانی همبستگی برای ایران آزاد (DSFI) متشکل از چندین سیاستمدار و فعال حقوق بشر است که سال هاست به صورت فشرده با موضوع ایران و اپوزیسیون سروکار دارند. ما و هزاران تن از دوستانمان در سرتاسر جهان - پاسخ تمام این سوالات را شخصا دریافت کرده ایم. ما در دیدارهای متعدد از شهر اشرف در عراق، اشرف ۳ در آلبانی، از نمایندگی های مقاومت ایران در کشورهای مختلف و همچنین طی ملاقاتهایی با کمیسیونهای شورای ملی مقاومت ازجمله کمیسیونهای امور خارجی و زنان در پاریس و آلبانی و همچنین بواسطه تماسهای زیاد خصوصی با اعضای مقاومت ایران، با این افراد متعهد آشنا شده ایم. ما با انزجار نظاره گر تاثیراتی هستیم که خانم هومریش با سئوالاتش بر این افراد میگذارد و یا اتهاماتی که به رفتار آنها میزند. از سوی دیگر، هومریش ضربه روحی که این افراد از سوی رژیم بواسطه کشتار و شکنجه اعضای خانواده یا خودشان دریافت کرده اند را به کلی نادیده می گیرد.

ما گمان میکنیم که کار تحقیقی و اهدافی که خانم هومریش با مقاله اش دنبال میکند نه انجام حرفه روزنامه نگاری با دقت خاص بلکه مقاله ای با این هدف تبلیغاتی است که به بزرگترین سازمان اپوزیسیون ایران و همه افراد مرتبط با آن برچسب بزند. نباید برای شما امری پوشیده باشد که رژیم ایران از زمان به قدرت رسیدن درراستای نابودی کامل همه مخالفانش تلاش کرده و در عمل نیز آن را پیگیری کرده است. نسبت به میزان وحشیگری و غیرانسانی بودن این رژیم باید احتمالا خانم هومریش نیز واقف باشد، بخصوص که او یک سال در تهران تحصیل کرده است.

علاوه بر این، از خود می‌پرسیم که چرا باید به چنین «موضوع تاریخی» که او نمی‌خواهد توضیح دهد، همین الان پرداخته شود. شاید بتوانیم اینجا کمک کنیم. پاسخ واضح است اگر تجربیات خود را به خاطر بسپارید و آنها را در زمینه سیاسی قرار دهید. هر زمان که رژیم ایران تحت فشارهای بین المللی و داخلی قرار می گیرد، رژیم با همه امکانات نفوذ خود، آژانس ها یا نهادها و سازمان های جبهه ای کمپین های گسترده ای را برای تأثیرگذاری بر رسانه ها و مدنی و همچنین افکار عمومی سیاسی آغاز می کند. با انجام این کار، از تهدید، گزارش یا تحقیر دوری نمی‌کند.

ضمنا از خود میپرسیم که چرا باید به چنین موضوع باصطلاح «تاریخی» که او نمیخواهد آنرا تشریح کند، همین الان پرداخته شود. شاید ما بتوانیم در این نقطه یاری کنیم. پاسخ واضح است اگر تجربیات خود را بخاطر بیاوریم و آنرا در ارتباطی سیاسی قرار دهیم. هر زمان که رژیم ایران تحت فشارهای بین المللی و داخلی قرار می گیرد، با همه امکانات نفوذ خود و از طریق همه آژانس ها، موسسات و سازمانهای پوششی خود کارزارهای گسترده ای را برای تاثیرگذاری بر رسانه ها و افکار عمومی مدنی و سیاسی براه می اندازد. و در باجرا رساندن این کارزارها از اعمال هیچ تهدید،‌ اتهام و برچسب زنی نیز ابایی ندارد.

متأسفانه، اظهارات خانم هومریش تاکنون در این زمینه حاکی از آن است که او می تواند بخشی از این تلاش ها و تأثیرات رژیم باشد.

ما انتظار داریم که حقایق بررسی شود و پاسخی در مورد دقت روزنامه نگاری کارمند شما ارائه شود.

 

با سلامهای دوستانه

کریستیان سیمرمان از جانب هیئت رئیسه کمیته آلمانی همبستگی برای ایران آزاد

________________________

                                                شورای ملی مقاومت برلین                                                                           

اطلاعیه نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آلمان

بالاخره بعد از چندین ایمیل و اولتیماتوم به دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آلمان، لوییزا هومریش «خبرنگار دوست» سرویسهای اطلاعاتی ملایان حاکم بر ایران از داستانی که علیه مجاهدین خلق ایران به او سفارش داده شده بود، در سایت مگزین ۲۸ اکتبر ۲۰۲۱ رونمایی کرد. از آنجا که مقاله سفارش داده شده قبلی به هومریش در اشپیگل در ۲۴ فوریه ۲۰۱۹ مفتضح شده و دادگاه هامبورگ به محکومیت مجله و حذف بخشهایی از مقاله حکم داد، این بار با کلاه سایت مگزین به صحنه آمد تا باز هم با یک کلکسیون دروغ حقایق را در مورد مجاهدین ۱۸۰ درجه وارونه جلوه دهد و به یاری دیکتاتوری تهران که در بحرانهای درونی و بیرونی دست پا میزند بشتابد. غافل از اینکه به قول مهاتما گاندی “دروغ با باز گویی مکرر به حقیقت تبدیل نمی شود».

در شرایطی که محکومیت‌های جهانی رئیسی رئیس‌جمهور جدید ملایان، عضو هیأت مرگ در قتل‌عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در سال ۱۹۸۸ که ۹۰ درصد آنها از مجاهدین بودند، پیوسته اوج می‌گیرد و دیپلمات‌تروریست رژیم به خاطر بمب‌گذاری در گردهمایی مجاهدین در ۲۰۱۸ در دادگاه بلژیک به ۲۰ سال زندان محکوم شده، و در شرایطی که یک شکنجه‌گر دژخیم ملایان در حال محاکمه است، مقالات مبتذل و سراپا دروغ با عکس‌های هالیوودی علیه جنبش مقاومت هر چند برای آن زیاد خرج شده باشد، اما ریسمان نجات رژیم نیست و بیشتر به دست و پای گشتاپوی آخوندها می‌پیچد. در این میان دیسایت برای اثبات بی‌طرفی خود در چارچوب بی‌طرفی ژورنالیستی باید ۱۰ صفحه مشابه هم به درج جواب‌ها و انتشار اسناد ما اختصاص دهد. در غیر این صورت غرض‌ورزی و طرح و برنامه هماهنگ شده برای کمک رسانی به رژیم جلادان و قتل‌عام به اثبات می‌رسد.

اما مقاله هومریش نسخه تکمیل شده سی و چند به اصطلاح سئوال او خطاب به نمایندگی شوراست که بیشتر شبیه به برگه‌های بازجویی وزارت اطلاعات است:

۱- نمایندگی شورای ملی مقاومت در آلمان در اطلاعیه ۱۵ اکتبر خود پس از دریافت این برگه‌های بازجویی نوشت «سی سوالی که هومریش برای ما فرستاده بخوبی نشان میدهد که وی مدتیست که روی مقاله سفارشی کار میکند، وحالا برای اینکه رفع تکلیف حقوقی و قضایی کرده باشد، این سئوالها را برای ما فرستاده است. با توجه به این سابقه ننگین و تکراری از آنجا که هومریش در رابطه با مجاهدین و مقاومت ایران فقط یک رله کننده وزارت بدنام اطلاعات در ایران شناخته می شود، مقاومت ایران او را به عنوان یک خبرنگار بی طرف نمیشناسند و با او ارتباطی نداشته و نخواهد داشت». مقاله منتشر شده در سایت مگزین ۲۸ اکتبر این حقیقت را به اثبات میرساند و نشان میدهد که سابقه ماموریت هومریش برای نوشتن این مقاله حداقل به اکتبر سال ۲۰۲۰ یعنی یکسال پیش بر میگردد!

۲- هومریش در یک بازارگرمی حقیر و برای جلب نظر سفارش دهندگان مقاله به دروغ مدعی شده است که قهرمان پوشالی داستان تماما سرهم بندی شده او (امین گل مریمی) «اولین نفر از قربانیان این فرقه سیاسی است که داستان خود را به نام خود منتشر می کند». غافل از آنکه طی چهل سال گذشته رژیم ملایان هزاران بار در داخل و خارج ایران چنین سناریوها و نمایشات و تئاترهای رسانه‌ای بر علیه مجاهدین و مقاومت ایران ترتیب داده است. هومریش عامدانه فراموش کرده است که خودش با یکی از همین بازیگران اجیر شده به نام غلامرضا شکری در اشپیگل مصاحبه کرده بود.

۳- هادی ثانی خانی کسی که ۴ سال در آلبانی با سفارت و وزارت اطلاعات همکاری کرده بود در یک نامه در فوریه ۲۰۲۱ به دبیرکل ملل متحد، نقش وزارت اطلاعات در آلبانی علیه مجاهدین را افشا کرد و از جمله نوشت: «در سپتامبر ۲۰۱۸ از سفارت به ما گفتند که خبرنگار اشپیگل به آلبانی خواهد آمد و برای مصاحبه نزد او بروید. خبرنگار مذکور یک خانم ۳۰ساله بنام لویزا هومریش بود که بعدا فهمیدم در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ در دانشگاه تهران در زمینه معارف اسلامی درس خوانده و با بسیجیان رژیم نیز مراوداتی داشته است. با تعدادی از بریده های مرتبط با سفارت در محیط رمسا واقع در میدان زاگوزی در کافه یی جمع شدیم و با خبرنگار اشپیگل ملاقات کردیم و هرکدام براساس توجیهات قبلی دروغهایی علیه سازمان گفتیم. ارتباط من با این خبرنگارتا سه ماه بعد نیز ادامه داشت و هر ازگاهی سئوالاتی در باره سازمان مجاهدین می کرد و من هم از سفارت سوال میکردم و به او پاسخ میدادم.»

۴- هومریش با آمیزه چشمگیری از نادانی و وقاحت میگوید مجاهدین «هزاران عضو و حامی در سراسر جهان از جمله در آلمان دارند. ... دفتر مرکزی اروپا در نزدیکی پاریس واقع شده است، در آلمان دفتر مرکزی در برلین است. کار لابی‌گری آنقدر موفق است که حتی اعضای بوندستاگ از شورای ملی مقاومت حمایت می‌کنند و از آن به‌عنوان آلترناتیو دموکراتیک برای رژیم ایران تجلیل می‌کنند...احتمالاً آنها نمی دانند افرادی مانند امین گلمریمی بر اساس گفته های او از طریق مجاهدین خلق چه رنج هایی کشیده اند - یا نمی خواهند بدانند». این تنها در شان یک خودفروخته و یک خبرنگار دوست وزارت اطلاعات است که هزاران پارلمانتر و شخصیت سیاسی در اروپا و آمریکا را که فعالانه و صمیمانه از مقاومت ایران حمایت میکنند را ناآگاه یا فریب خورده جلوه دهد. این دقیقا یادآور همان اصطلاحی است که رژیم ۴۰ سال است که به کار می برد، «هواداران نا آگاه و رهبران ناصادق مجاهدین». خیر خانم هومریش اینها همانهایی هستند که در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸ رژیم آخوندی میخواست اجتماع آنها با مقاومت ایران را در ویلپنت پاریس منفجر کند و به خاک و خون بکشد. بهتر است با درج این اکاذیب سخیف در دیسایت به فاشیسم دینی حاکم بر ایران دستاویزی برای جنایات بیشتر ندهید .

۵- امین گل مریمی سوژه مورد بحث هومریش در سایت مگزین در ۱۰ سال از ۱۲ سالی که در عراق بوده، در معرض تماس مستقیم افسران آمریکایی، مقامات یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان و صلیب سرخ بین المللی و افسران و مقامات عراقی بوده است و بارها به تنهایی و به دور از حضور شخص ثالث توسط آنها مورد مصاحبه قرار گرفته است، این داستان پردازیهای مسخره که او با مخفی کاری پیامش را به یک رابط سازمان ملل رسانده، مرغ پخته را هم به خنده می‌اندازد. ۹ ارگان آمریکایی به مدت ۱۶ ماه در کمپ اشرف در عراق به تحقیقات از یکایک ساکنان مشغول بودند و نیویورک تایمز ۲۷ ژوئیه ۲۰۰۴ آن را گزارش کرده است.

image001 
 

۶- هومریش در ادامه این دروغپردازی به نقل از گل مریمی می نویسد «کارمندان کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به او گفتند که نمی تواند به کلن برگردد. به او پیشنهاد دیگری دادند. بیش از ۲۰۰ مجاهد خلق اجازه سفر به آلبانی را پیدا کردند. سه هفته بعد، در می ۲۰۱۳، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل او را به فرودگاه برد». گنجاندن نام گل مریمی و برادرانش در لیست اعزامیهای آلبانی هیچ ربطی به کمیساریای عالی پناهندگان ندارد. دولت آلبانی در ماه نوامبر ۲۰۱۲ اعلام کرد که ۲۱۰ تن از ساکنان اشرف را می پذیرد، اولین گروه از این افراد در مه ۲۰۱۳ کمپ لیبرتی در عراق را به سمت آلبانی ترک کردند، امین گل مریمی و دو برادرش در دومین گروه از آنها بود. این ۲۱۰ نفر تماما توسط سازمان مجاهدین انتخاب شدند و کمیساریای پناهندگان و یونامی یا ارگانهای آمریکایی و عراقی کمترین نقشی در انتخاب افراد نداشتند. سازمان مجاهدین امثال گل مریمی را که توان ادامه مبارزه و تحمل شرایط سخت محاصره و بمباران و موشک‌باران را نداشتند، بر دیگران و حتی بیماران مقدم داشتند و در همین لیست ۲۱۰ نفر گذاشتند.

۷- گل مریمی یکروز قبل از پرواز از عراق به آلبانی در نامه ای به خط و امضای خودش در تاریخ ۳۱ مه ۲۰۱۳ نوشته است: «...می خواستم قبل از هر چیز از شما تشکر کنم، تشکر بخاطر اینکه همه مسایل مرا حل و فصل کردید تا به انتخابم برای یک زندگی جدید برسم. من دارم فردا به کشور آلبانی می روم و می دانم در آینده با سختی های بسیاری در زندگی و بخصوص در رابطه با رژیم و جنگ سیاسی روبرو خواهم بود. ولی می خواستم از من و دو برادرم مطمئن باشید که شاید بدلیلی نتوانستیم در لیبرتی بمانیم و انتخاب کردیم به خارج برویم ولی مطمئن باشید همیشه هوادار و پشتیبان سازمان خواهیم بود. نه فقط به خاطر کمکی که سازمان در این سالیان و در این شرایط سخت به ما کرد، بلکه بدلیل حرمت برادران و خواهرانی که توانستم در این سالیان و شرایط سخت در تمام شرایط سخت و پیچیده کنار باشم و از آنها یاد بگیرم و بخاط کسانی که در کنارم بودند و در صحنه جنگ شهید شدند و .... خداحافظی نمی کنم زیرا همیشه قلاب شما در خارج هم خواهم بود و از شما برای همه انسانهای روی زمین خواهم گفت. درود به سازمان مجاهدین خلق ایران».

image002 

۸- او به هنگام ترک لیبرتی ۱۰۰۰ دلار کمک مالی از سازمان مجاهدین دریافت میکند و پس از آن نیز در آلبانی بطور ماهیانه ۵۰۰ دلار از سازمان مجاهدین به عنوان کمک هزینه دریافت کرده است که رسید این کمک ها به خط و امضای خودش موجود است.

image003  

وی در نامه ای در تاریخ ۷ ژوئن ۲۰۱۴ نوشته است: «همانطور که قبلا اعلام کردم من هوادار سازمان مجاهدین خلق بوده و هستم و به مرز سرخهای سیاسی خود با رژیم آخوندی پایبند بوده و تبلیغات دروغین وزارت اطلاعات رژیم ایران در مورد پناهندگان سیاسی در آلبانی را محکوم می کنم... با توجه به اینکه یکسال از ورود اینجانب به آلبانی گذشته و با توجه به پرداخت حقوقی ثابت ماهانه که از ابتدای ماه اوت ۲۰۱۴ تا بحال توسط صندوق مالی سازمان مجاهدین به من میگذرد... مجددا درخواست میکنم که پرداخت حقوق ماهانه ام توسط صندوق مجاهدین تمدید گردد». چند نمونه از رسید این کمکها با خط و امضای امین گل مریمی در زیر آمده است:

 

image007 image004 image006 image005 

۹- حالا این که چرا این فرد ۸ سال بعد به ناگهان به یادش افتاده که «می خواهد همه بدانند که مجاهدین خلق ... چه گروه خطرناکی است»، سوالی است که باید او جواب بدهد. اما اینکه چرا هومریش به یکباره و بعد از گذشت قریب به ۳۰ سال به یاد «کودکان مجاهدین» افتاده است که همه در پایان دهه چهارم و یا اوایل دهه پنجم عمرشان هستند افتاده بسیار روشن است. این را می باید تنها در چارچوب وضعیت به غایت بحرانی داخلی،‌ منطقه ای و بین المللی رژیم آخوندها به ویژه محکومیت جهانی رئیسی جلاد قتل‌عام، محکومیت دیپلمات تروریست بمب گذار در بلژیک و محاکمه دژخیم شکنجه‌گر در سوئد از یکسو و اعتلاء مقاومت و مقبولیت اجتماعی مجاهدین درداخل ایران، ارزیابی نمود. در چنین شرایطی رژیم آخوندی باردیگر از «خبرنگار دوست» خود طلب استمداد کرده است تا در یک مقاله ۵۲۴۵ کلمه همراه با چند صفحه عکس سینماتیک! همان دعاوی و افترائات بی اعتبار گذشته را علیه مقاومت ایران و مجاهدین را تکرار کند.

از هومریش باید سوال کرد که آیا از این نامه ها و رسیدگی های مجاهدین به گلمریمی خبر داشته است؟ آیا برای این موضوع پاسخی دارد که چگونه کسی که تا مدتها با مجاهدین در ارتباط بوده و ماهیانه از آنها کمک هزینه می گرفته در سال ۲۰۲۱ به یکباره به یاد اعمال فشارهای مجاهدین و مغزشویی شدن توسط آنها در دهه ۱۹۹۰ افتاده است؟ اینها تنها در چارچوب اجرای یک ماموریت پاسخ پیدا میکند. همه می‌دانند که کلمة «مغزشویی» تکیه‌کلام گشتاپوی دینی بر علیه مجاهدین مقدمه قتل عام و تیرهای خلاص و نسل‌کشی و جنایت‌ علیه بشریت است.

 

۱۰- مقاله هومریش در واقع بازتاب و مکمل مقاله ای است که چند روز پیش تسنیم خبرگزاری نیروی تروریستی قدس در مورد «کودکان مجاهدین» نوشته و از کتابی است که اخیراً در همین رابطه توسط یک مامور ایرانی سرویسهای اطلاعاتی ملایان نوشته رونمایی کرده است. تسنیم در ۴ آبان رمان تازه منتشر شده ای بنام «در پس غبار» را معرفی میکند که بخشی قابل توجهی از آن داستان کودکانی است که توسط مجاهدین از پدر و مادرشان جدا شده اند. تسنیم به نقل از نویسنده این رمان می نویسد «یکی از مهمترین دغدغه های بنده، بحث مجاهدین خلق بوده و هست چرا که متاسفانه قشر جوان جامعه آشنایی چندانی با جنایات منافقین ندارند٬ از طرفی منافقین و دشمنان قسم خورده این مرز و بوم نیز با توسل به فضای مجازی و تبلیغات کذب که توسط رسانه‌های غربی انجام میشود، با مظلوم نمایی، قصد تطهیرخود را دارند وکه متاسفانه تا حدی موفق به این خیانت شده‌اند...‌ با وجود این اطلاعاتی که داشتم برای نوشتن این رمان وارد فاز تحقیقات شدم، بیش از ۵۰ ساعت مصاحبه با جداشدگان از آن گروهک انجام داد و همچنین مقالات و کتاب های متعددی را نیز مطالعه کردم در نهایت نیز با توجه به اتفاقات و رویدادهای واقعی، همه آن اطلاعات را در قالب رمان به رشته تحریر در آوردم» این دقیقا همان دغدغه هومریش است. تسنیم به نقل از نویسنده رمان سپس به «طلاقهای اجباری» درون مجاهدین پرداخته و اینکه «کودکان از پدر و مادران جدا شده و در بخش‌های جدایی نگهداری می‌شوند». سپس به قلب مساله ای می پردازد که هومریش بر آن دست گذاشته است «در جنگ اول خلیج فارس به بهانه بمباران آمریکاییها، روسای سازمان کودکان را از عراق خارج کرده و به آلمان منتقل می‌کنند...داستان ”در پس غبار” ماجرای یکی از همین کودکان است که به خانواده‌ای هلندی فروخته شده و بعد از سن ۱۸ سالگی، سازمان در پی جذب او اقدام میکند. جذبی که با دروغ شروع شده و بعد از معلوم ساختن هویت واقعی سازمان به پایان می رسد.» آنچنانکه تسنیم می نویسد اسم مستعار این کودک سارا است. حال به مقاله هومریش مراجعه کنید و این جمله را بخوانید «مجاهدین خلق از جریان پناهندگان برای بردن صدها کودک به خارج از کشور استفاده کردند. مجاهدین خلق امروز می گویند آنها را برای نجات آنها از بمباران خارج کردند. بگفته جدا شدگان، اصل موضوع شکستن ساختار خانواده بمنظور تقویت روحیه مبارزه بود». دقیقا همان ادعای نیروی تروریستی قدس. نسخه برابر اصل است!

گزارش بنقل از خبرگزاری تسنیم را در اینجا بخوانید.

۱۱- شاید تغییر مواضع ناگهانی گل مریمی عجیب به نظر می رسد،‌ آما یک پاراگراف در این مقاله روشنگر است آنجا که می گوید: «یک پروفایل فیسبوک راه اندازی کرد و برای افرادی که از دوران کودکی اش می شناخت درخواست دوستی فرستاد و زنی از هلند که دوسال از او بزرگتر بود و اسمش قرار است اینجا سارا باشد» با او تماس گرفت. «سارا در باره خودش می گوید از حامیان سرسخت مجاهدین خلق به یک بریده تبدیل شده است .... و در ژوییه ۲۰۱۳ به آلبانی پرواز کرد و آنها در حیاط هتل او ملاقات کردند و ... هر دو می گویند فوراْ عاشق شدند و ....». بنطر میرسد کتاب نیروی تروریستی قدس و مقاله هومریش هر دو از یک سارا صحبت میکنند! داستان اصلاْ‌ عجیب نیست و تازگی ندارد. زنانی که تحت نام پرستو توسط سرویسهای اطلاعاتی ملایان تربیت شده تا به عضوگیری مخالفان بپردازند کم نیستند.

۱۲- یکی دیگر از منابع مورد استفاده هومریش بجز برادر امین، فردی به اسم ارواند ابراهامیان است که نویسنده از او به عنوان «کارشناس مشهور ایران» یاد کرده است که البته سابقه طولانی او در حمایت از فاشیسم دینی حاکم بر ایران برهیچ کس پوشیده نیست. از جمله وی در ۷ اوت ۲۰۱۵، در مصاحبه ای با یک سایت که مبلغ نظرات رژیم است به اسم لوب لاگ در باره ماهیت رژیم ایران نوشت: «رهبران فعلی کمتر انقلابی و بسیار پراگماتیست تر هستند... این نوع پراگماتیسم سیاسی جدید نیست. اخیراْ آنها بیشتر به روابط با ایالات متحده ربط دارند. ولی تا آنجا که سیاست های منطقه ای مربوط می شوند، سیاست خارجی ایران در ظرف ۲۵ سال گذشته بسیار پراگماتیست بوده است... خمینی هم خیلی پراگماتیست بود. بازگشایی در ایران به معنی چند حزبی و انتخابات آزاد نیست. به معنی اجازه دادن به اصلاح طلبان در درون جمهوری اسلامی برای شانس ارایه دادن کاندیدا برای انتخابات است».

۱۳- منبع دیگر مقاله گزارش کاملاْ‌ مخدوش کمپانی رند در سال ۲۰۰۹ است که در همان زمان در گزارشی توسط یک ارگان تحقیقاتی متخصص ضدتروریسم در واشینگتن مفتضح و بی اعتبار شد. این گزارش تحت عنوان «چگونه یک گزارش مغرضانه و نادرست شرکت RAND زندگی ها را به خطر می اندازد، قوانین بین المللی را زیر پا می گذارد و به استانداردهای خود خیانت می کند» منتشر شد. گزارش رند، تصریح میکند که این گزارش توسط بخشهایی از وزارت دفاع آمریکا سفارش داده شده و بودجه اش توسط همان وزارتخانه تامین شده و هدفش بوضوح توجیه انتقال حفاظت مجاهدین از نیروهای امریکایی به نیروهای عراقی تحت امر رژیم ایران بود، همان انتقالی که هومریش هم در مقاله اش به آن اشاره میکند و می نویسد “از سال ۲۰۰۹ زندگی در اردوگاه برای او خطرناک تر شده بود. آمریکا مسئولیت امنیت اردوگاه را به دولت عراق که خواستار خروج دشمنان ایران از کشور بود، سپرد. نیروهای امنیتی به کمپ یورش بردند و افراد کشته شدند». نتیجه آن انتقال که توسط گزارش رند توجیه میشد ۷ حمام خون در اشرف و لیبرتی بود. آیا دروغنامه هومریش هم مثل دروغنامه رند، مقدمه یک رشته عملیات تروریستی علیه مجاهدین است، شاید خود هومریش از این ابعاد ماموریتی که تقبل کرده است مطلع نباشد.

image011 image010 image008 image009 image012 

 

۱۴- تا آنجا که به دعاوی کذب نقل قول شده از گزارش ۱۶ سال پیش دیده بان حقوق بشر مربوط می شود،‌ باید گفت که اولاْ‌ این گزارش توسط یک ایرانی تهیه شده که سابقه طولانی با نایاک لابی شناخته شده ملایان در واشنیگتن داشت. ثانیا این گزارش براساس ۱۲ ساعت مصاحبه تلفنی با ۱۲ مأمور شناخته شده اطلاعات آخوندی، تحت عنوان «اعضای سابق مجاهدین» تنظیم شده بود. ثالثا- یک هیآت پارلمان اروپا اندکی پس از انتشار این گزارش به اشرف رفت و در یک بازدید ۵ روزه با هزاران تن از اعضای مجاهدین، چه زن و چه مرد، دیدار و بطور آزادانه با آنها به گفتگو پرداخت. در پایان این سفر گروه دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا گزارشی را تحت عنوان «گزارش مأموریت» در سپتامبر ۲۰۱۵ منتشر نمود که به تمامی اتهامات مندرج در گزارش مه ۲۰۱۵ دیده بان حقوق بشر پاسخ گفت و تاکید کرد هیچ دلیلی برای هیچیک از اتهامات دیدبان نیافته است. در فاصله سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ قبل از اینکه نیروهای عراقی کنترل اشرف را دردست بگیرند دهها هیات پارلمانی از کشورهای غربی به اشرف رفتند و با آزادی عمل کامل با هرکس که خواستند دیدار و گفتگو کردند.

سرهنگ دیوید فیلیپس(ژنرال فیلیپس بازنشسته کنونی) که تیپ تحت فرماندهی او حفاظت از کمپ اشرف را از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ برعهده داشت در نامه ای به کنث راث رییس دیده بان حقوق بشر تاریخ ۲۷ مه ۲۰۰۵ که در ژوئن همان سال در رکورد کنگره آمریکا منتشر شد، به گزارش دیده بان قویا اعتراض کرد و نوشت: «طی یک دوره یکساله من درجریان گزارشهای بی شماری از شکنجه،‌ ... و زندانی کردن افراد برخلاف خواست خودشان توسط رهبری مجاهدین خلق قرار گرفتم. من به واحدهای تحت امرم دستور دادم هر یک از این اتهامات را مورد تحقیق قرار دهند. در بسیار موارد من شخصاْ تیمهای بازرسی را در بازدیدهای اعلام نشده از تأسیسات مجاهدین که اتهام زده می شد این بدرفتاری ها صورت گرفته است رهبری کردم. در هیچ زمانی در این دوران ۱۲ ماهه ما هیچ سند معتبری که اتهاماتی را که شما در گزارش خودتان مطرح کرده اید تأیید نمایند پیدا نکردیم. من شخصاْ و بطور خصوصی با اعضای مجاهدین صحبت کرده ام. در هیچ زمانی هیچ عضوی از اعضای جوان زن و مرد تا رهبری بسیار ارشد هیچیک از آنچه را که در گزارش اخیر شما به آنها اشاره شده است مطرح نکردند.... من هرگز حادثه ای را کشف نکردم که یک زن یا مرد در سازمان برخلاف میل خودش نگاه داشته شود. من شاهد یک آزادی کامل انتخاب از جانب اعضای مجاهدین برای این که در سازمان بمانند یا آنرا ترک کنند بودم».

۱۵- هومریش به نقل از گل مریمی از «استفاده از تکنیک های روانی» برای مطیع کردن سربازان،‌ از جمله «غرق کردن در مسئولیت» و «قوانین سخت شیعه و اینکه می باید در روز سه بار نماز می خواندند» صحبت کرده است. خیلی روشن است که پذیرش مسئؤلیت هر چه بیشتر در مبارزه علیه رژیم آخوندی از نظر یک خبرنگار دوست ملایان جرم نابخشودنی مجاهدین است. وی فراموش کرده است که بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان روزانه نماز می خوانند و هیچ کس انجام این فریضه را به حساب «قوانین سخت شیعه»‌ نمی گذارد. به نظر می رسد گلمریمی و هومریش صفوف مبارزه با رژیم آخوندی را با رفتن به پیک نیک و به قول خودش «باران،‌ چمنزارها و جنگلهای سبز و قدم زدن در منطقه عابر پیاده شهر کلن و میهمانی های سال نو،‌ نوتلا،‌ مک دونالد،‌کباب، فیلم و سفر با اتوبوس و قطار» اشتباه گرفته باشد.

۱۶- ماجرای انتقال کودکان از اشرف به اروپا از جمله به آلمان در بحبوحه یکی از مهیب ترین بمبارانهای تاریخ علیه عراق در سال ۱۹۹۱ یک اقدام به غایت انسانی و تحسین برانگیز و مسئولانه از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران به شمار می رود. در آن شرایط که تمامی سیستم های خدماتی عراق از جمله آب و برق و پشتیبانی و امداد و پزشکی از کار افتاده بود،‌ ادامه اقامت کودکان در خاک عراق و زندگی سنگری به مثابه امضای حکم مرگ همه آنها به شمار می رفت و به همین خاطر مجاهدین با کسب خطر بسیار و هزینه های هنگفت در شرایطی که جاده های عراق زیر بمباران های مستمر هواپیماهای ب. ۵۲ آمریکا بود،‌ در یک عملیات بسیار پیچیده کودکان را به تقاضای والدین شان به سلامت به خارج عراق منتقل کرده و به نزد اقوام و خانواده های خود و یا هواداران داوطلب به اروپا و آمریکا فرستادند. جایی که آنها در سلامت و امنیت کامل و با برخورداری از همه امکانات بزرگ شده و به ادامه تحصیل پرداخته و بسیاری از آنها در سالهای بعد به درخواست و انتخاب خودشان به نزد والدین خود بازگشتند. هیچکس به خلاف میل خودش و بدون توافق والدینش به عراق باز نگشته و هیچگاه افراد زیر ۱۸ سال در کار نظامی و عملیاتی شرکت نداشته اند. در لیست شهیدان مجاهدین خلق تا قبل از سال ۲۰۰۹ که حملات نیروهای عراقی و نیروی قدس به اشرف و لیبرتی شروع شد حتی اسم یکی از این «کودکان مجاهدین» به چشم نمیخورد، اینکه هومریش و همدستش بخواهند کشته شدن یک دختر نوجوان( آلان محمدی) را در اثر یک تصادف به حساب مجاهدین بگذارند، به همان اندازه احمقانه و در عین حال جنایتکارانه است که وزارت اطلاعات شلیک به سوی نداآقا سلطان را در قیام ۱۳۸۸ به مجاهدین نسبت داد.

هومریش برای اینکه داستانش را بهتر بفروشد و مجاهدین را مخوف جلوه دهد می نویسد «کودکان مجاهدین» به «خانه ای که با دیوارهای بتنی بلند در Auvers-sur-Oise» برده میشدند. احمقانه تر از این نمیشود، مراکز مقاومت در این شهرک ویلایی در شمال پاریس همه شناخته شده و مستمرا در معرض خبرنگاران است. هیچ دیوار بتونی نه تنها در مراکز مقاومت وجود ندارد بلکه در این شهرک دیوارهای بتوانی به ندرت به چشم میخورد.

۱۷- تا آنجا که به وضعیت زندگی کودکانی که به اروپا و از جمله به آلمان منتقل شدند برمی گردد، باید گفت که همه در چارچوب قانون و با اطلاع مقامات ذیربط صورت گرفته و نهادهای مسئول در این کشورها بر آن نظارت می کرد. در آن سالها نیز دعاوی مشابهی از جانب «خبرنگاران دوست» وزارت اطلاعات نیز مطرح شد که دادگاه پس از بررسی تمامی اسناد و مدارک بر باطل بودن آنها حکم داده و رسانه ای که در آن زمان مثل دیسایت امروز این موضوع را علم کرده بود ناگزیر به معذرت خواهی شد. این ادعای مسخره هم که مجاهدین «برخی را کتک می زدند و به بسیاری هم کم غذا می دادند»، تنها از ذهن علیل کسانی که شرافتشان را به حراج گذاشته اند تراوش میکند و الا علاوه بر کودکان مورد بحث در طول آن سالیان صدها مربی ایرانی و خارجی و انبوهی میهمان از این مراکز دیدن کرده اند و هیچکس این دعاوی سخیف را تایید نمیکند.

۱۸- عملکرد هومریش و دیسایت همه استانداردهای روزنامه نگاری را زیر پا گذاشته و بوضوح آب به آسیاب خامنه ای و رییسی جلاد ۶۷ میزیزد که این روزها نه فقط مردم ایران را کشتار میکنند بلکه تمام منطقه را به خاک و خون کشیده و جهان را با بمب اتمی تهدید میکنند. نمایندگی شورای ملی مقاومت از همه آزادیخواهان و دوستداران آزادی بیان و مخالفان جنگ افروزی و تروریسم رژیم آخوندی میخواهد در مقابل سوء استفاده آشکار از مطبوعات برای مشارکت در سرکوب یک مقاومت خون بار که تا کنون ۱۲۰ هزار تن از اعضا و هوادارانش اعدام شده اند، سکوت نکنند این لازمه دفاع از حقوق بشر است.

استفاده گشتاپوی دینی در ایران از افراد با پوش خبرنگار چیز جدیدی نیست. علی فلاحیان، وزیر پیشین اطلاعات، در ۲۲ ژوئن ۲۰۱۷ در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: “وزارت اطلاعات برای جمع‌آوری اطلاعات، پوشش لازم دارد چه در داخل چه در خارج. ما یک مأمور اطلاعاتی را نمی فرستیم آلمان یا امریکا بگوید من از وزارت اطلاعات هستم پوشش کارِ بازرگانی یا خبرنگاری لازم است».

×××

مقاومت ایران از سردبیر دیسایت اکیداً درخواست میکند بر اساس اصل بی طرفی ژورنالیستی و قانون انسانیت و وجدان متن حاضر را بدون هرگونه حذف و تغییر در نخستین شماره بعدی مجله درج نماید.

نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران- آلمان

۲۸ اکتبر ۲۰۲۱

 

 

__________________

جدیدترین شکار جادوگر توسط دی سایت
نامه سرگشاده کمیته بین المللی در جستجوی عدالت 

بروکسل ۲۹ اکتبر ۲۰۲۱
مقاله‌ مجله دیسایت، ۲۷ اکتبر ۲۰۲۱ علیه سازمان مجاهدین اپوزیسیون دمکراتیک فاشیسم دینی حاکم بر ایران، شبهه‌ها در مورد تلاش‌های مکرر آخوندها برای نفوذ در مطبوعات غربی را زنده کرده است. انگیزه ها مشخص اند. استبداد مذهبی حاکم در زیر انبوهی از بحران‌های که موجودیت آنرا تهدید می کنند غرق شده و به دنبال راههایی برای ساکت کردن تنها اپوزیسیون سازمان یافته اش و تلاش برای بی‌اعتبار کردن آن است. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور قتل عام، به دلیل نقشش در قتل عام ۳۰۰۰۰ زندانی سیاسی در سال ۱۹۸۸که ۹۰ درصد آنها هوادار مجاهدین بودند، تحت توجهات بین المللی بی سابقه ای قرار گرفته است. آخوندها مذبوخانه در تلاشند که رئیسی را از زیر ابرهای این کشتار جمعی تطهیر کنند. بنابراین، قابل درک است که آنها برای پیشبرد کارزار روابط عمومی ناامیدانه و بیهوده خود علیه مجاهدین خلق تلاش کنند تا مطبوعات را از طریق پاره ای از خبرنگاران که از شرافت حرفه ای بی بهره هستند به خدمت بگیرند. 

آی اس جی پیش از این نظرات خود را حداقل یک هفته قبل از درج این مقاله درنامه ای به اطلاع سردبیر این رسانه رساند که کمترین توجهی را بر نیانگیخت چیزی که از یک برنامه سیاسی مشخص حکایت میکند. هم اکنون متن آن نامه روی سایتها موجود است. اگرچه مقاله چیزی جز انبوهی از اتهامات بی پایه نیست، اما یادآوری پاره ای نکات را ضروری میدانیم. متن آن نامه مورد اشاره فوق در پایان این اطلاعیه آمده است

هومریش اخیراً «مطالعات اسلامی» را در تهران به پایان رساند. شاید در آنجا بود که آمیختگی او با نیروی بسیج شبه نظامی رژیم، در لحظه ای از الهامات بی وقفه ژورنالیستی به اوج رسید که بدون شک توسط مبلغان آموزش دیده توسط گوبلز آخوندهای فاشیست تحریک شده بود. او که از نظر ایدئولوژیک توسط آخوندها غسل تعمید یافته است، خود را به عنوان یک جنگجوی صلیبی غیور زنده می کند با مأموریتی که رفتارهای "فرقه ای" مجاهدین خلق باید به گونه ای آشکار شود که داستان «ندیمه» را در قیاس با آن به یک کتاب کودکان تبدیل میکند. بنابراین هومریش کارزاری را برای ایجاد هیستری و وحشت اخلاقی، نه در مورد رژیم قتل عام، بلکه علیه مخالفان اصلی آن آغاز می کند.

صحنه پردازیهای فریبنده هومریش فضای خزنده شوم و ملموسی دارد که از کتاب بازی شکار جادوگران و تفتیش عقاید قرون وسطایی نسخه برداری شده است. در قرن پانزدهم، ژاندارک نیروهای فرانسوی را به یک پیروزی تاریخی هدایت کرد و به عنوان نمادی ماندگار از ناسیونالیسم فرانسوی به جایگاهی تقریباً افسانه ای دست یافت. اما در بحبوحه خصومت‌های سیاسی در آن زمان، او را "محاکمه" کردند و دستور دادند به حدود ۷۰ اتهام علیه خود از جمله جادوگری، بدعت گذاری و لباس پوشیدن مانند مردان پاسخ دهد. در سال ۱۴۳۱، او به عنوان جادوگر محاکمه شد و در سن ۱۹ سالگی در آتش سوزانده شد، اما بعداً توسط کلیسا به عنوان یک مقدس شناخته شد. این دوران تاریکی بود که تحت سلطه افرادی مانند بازجوی بزرگ توماس تورکومادا بود.

نوار را به جلو و به تقریباً ۵۶۰ سال بعد، تا تابستان ۱۹۸۸ در ایران می آوریم. بر اساس فتوای روح الله خمینی، تورکومدای ایران، برای همه کسانی که به قرائت بازپرس بزرگ از اسلام اعتقادی نداشتند، حکم اعدام صادر شد. خمینی خطاب به «قضات» خود نوشت: مجاهدین سر موضع در زندانهای سراسر کشور در هر مرحله ای که هستند باید اعدام شوند دشمنان اسلام را فوراً از بین ببرید. آن قضات سپس از ۳۰۰۰۰ زندانی سیاسی در سراسر ایران پرسیدند که آیا هنوز از مجاهدین خلق حمایت می کنند یا خیر. آنهایی که گفتند بله، به دار آویخته شدند و در گورهای دسته جمعی مخفی دفن شدند. نسخه های ایرانی ژاندارک، قهرمانان نوجوان، از جمله قربانیان وحشیگری رژیم بودند. و رئیسی یکی از اعضای کلیدی «کمیته‌های مرگ» بود که این دلیران را صرفاً به این دلیل که از تسلیم شدن در برابر این رژیم جنایت پیشه سر باز زدند، به قتل رساند.

نوار را مجدداْ به ۳۳ سال بعد می آوریم. سازمان مجاهدین خلق هدف کارزار شکار جادوگران دیگری است، همان نگرشی که به نیات شوم بازپرس بزرگ و سوء رفتار غیرانسانی در قرون وسطی دامن زد، به طور مؤثری نگرش مدرن لویزا هومریش را رنگ آمیزی می کند. حکم او علیه مجاهدین خلق بسیار قبل از اینکه او پاسخهایش را بگیرد صادر می شود. با این حال، مطابق با تشریفات امروزی، مجموعه‌ای از «سوالات» که به عنوان تحقیق روزنامه‌نگاری در می‌آیند، با اکراه جمع‌آوری می‌شوند تا آن نتیجه‌گیری از پیش تعیین شده را قانونی کنند. از نظر او و رژیم، مجاهدین خلق مجرم هستند مگر اینکه بیگناهی آنها ثابت شود.

در پشت صحنه، کیفرخواست هومریش قبلاً مهر و موم شده است. در این کارزار شکار جادوگر که بسیار مفتضح می باشد، تنها هدف این است که این تصور سطحی ایجاد شود که وظیفه رسمی روزنامه‌نگاری رعایت شده است، به این ترتیب که «روزنامه‌نگار» در واقع قبل از انتشار اثری که از قبل پیش‌نویس شده بود، به‌طور منصفانه به دنبال پاسخ از متهم بود. اتهامات بی پایه هومریش مبنی بر ارتداد سیاسی، گستره وسیعی را پوشش می دهد و البته بدون هیچگونه شرمی از کتاب اطلاعات نادرست علیه مجاهدین خلق که توسط دادگاه مقدس تفتیش عقاید ملاها نوشته شده است، الهام می گیرد. او مکرراً به "تحقیق" خود اشاره می کند، گویی برای پنهان کردن چیزی. اما در عمل نشان می دهد که به سادگی از سرویس های اطلاعاتی رژیم ایران کپی چسبان کرده است.

بر اساس بیوگرافی او در اشپیگل، جایی که او در آن قبلا کار کرده بود، «هومریش مشاهده کرد که ساختارهای رژیم تا چه حد در جامعه ریشه دوانده اند». هومریش در اوقات فراغت خود، زمانی که درباره ریشه های عمیق یکی از زن ستیزترین و بی رحم ترین رژیم های جهان در جامعه ایران سخنرانی نمی کند، می تواند نظریه های روشنگرانه دیگری را نیز به اشتراک بگذارد: «در غرب، مردم اغلب فکر می کنند زمانی که بسیاری مردم به خیابان ها می آیند، رژیم به زودی سقوط خواهد کرد. این کار ساده ای نیست». 

بدیهی است که یک محاکمه عادلانه و مدرن در آلمان جایی که وطن هومریش است نسبت به مجاهدین خلق دارای جهت گیری متفاوتی نسبت به دادگاه های قرون وسطایی در ایران است که هومریش آنقدر مشتاقانه آنها را «مطالعه کرده است».

هومریش پس از شکست افتضاح و رسوایی خود در دادگاه آلمان، درست در زمانی که فاشیسم دینی حاکم بر ایران بیش از همه به آن نیاز دارد، دوباره به کمک رژیم آمده است. سازمان مجاهدین خلق در تیتر خبرها قرار دارد زیرا رئیس جمهور آخوندها، ابراهیم رئیسی، در کشتار سال ۱۹۸۸ علیه حامیان سازمان نقش داشت. رژیم باید هر امتیاز سیاسی که می تواند علیه مجاهدین خلق به دست آورد تا وجهه سازمان را در خارج از کشور بی اعتبار و خدشه دار کند: ورود خبرنگار نماهایی مثل هومریش.

واقعیت ساده و غیرقابل انکار مبنی بر بی پایه بودن اتهامات نخ نمای این روزنامه نگار نما این است که من به عنوان نایب رییس پارلمان اروپا سرپرستی هیأتی از اعضای پارلمان اروپا و سایر پارلمانهای اروپایی را در سفری در سال ۲۰۰۸ به اشرف در عراق برعهده داشتم. در این بازدید با اعضای مجاهدین،‌ هم بطور گروهی و هم خصوصی، بخصوص جوانان هم سن و سال قهرمان پوشالی داستان ساختگی هومریش ملاقات کردم. آنها برایم سوژه های جالبی بودند زیرا می خواستم بدانم چه انگیزه ای آنها را بر آن داشته است که زندگی مرفه، راحت و مملو از همان لذت هایی را که قهرمان کذایی داستان هومریش حسرت آنها را می خورده است، رها کرده و در گرمای وحشتناک عراق که استخوانها را هم می سوزاند و در معرض انواع و اقسام خطرات از جانب رژیم، به اشرف بروند و برای پرداختن بالاترین بها برای آزادی هموطنان سرکوب شده شان مشتاق باشند. کمااینکه برخی از آنها بعد از آخرین دیدارم توسط مزدوران شبه نظامی رژیم ایران با دستان بسته اعدام شدند. ماحصل گفتگوهای من با آن جوانان جملاتی بود که در دیدار خداحافظی ام به آنها گفتم: «شهر اشرف لبخندی در پس اشکهاست. شهر اشرف مأوایی در بطن طوفان است، شهر اشرف سایه زیر أفتاب تابستان است،‌ شهر اشرف گلی در میانه بیابان است. شهر اشرف قایقی از امید است در میان موجهای ناامیدی، شهر اشرف در تمامیتش یک استاندارد و رفرانس اخلاقی و یک الگو برای همه جهان است. من گفتم شهر اشرف سمبل امید، دمکراسی،‌ آزادی، شرف و عدالت برای مردم ایران و همه مردم جهان است.» من این را در صحبت با تک تک اشرفیها و در گفتگو با مجاهدین در کشورهای مختلف جهان تجربه کردم، من ۱۲ سال پیش وقتی مجاهدین از لیست تروریستی اتحادیه اروپا خارج شدند، در پست معاون پارلمان اروپا در کنفرانس مطبوعاتی گفتم من از مجاهدین چیزهای زیادی آموختم اما از مریم رجوی ایمان گرفتم چون او را کسی یافتم که نمی تواند دروغ بگوید!

 البته من در این ارزیابی از اشرف و ساکنانش تنها نیستم. دهها تن از خبرنگاران حرفه ای و بیطرف و شخصیت های سیاسی برجسته اروپایی،‌ آمریکایی و خاورمیانه که در آن سالها به اشرف در عراق رفتند،‌ مشاهدات مشابهی داشته اند که ۱۸۰ درجه با تصویر مخوفی که قصه هومریش از اشرف ارائه میدهد متعارض اند. لرد اسلین فقید، قاضی دادگاه استیناف انگلستان، دادستان دادگاه عدالت اروپا و دارنده عنوان شوالیه صلیب بزرگ فرمان امپراطوری انگلستان که چند بار از جمله در ژوییه ۲۰۰۳، به اشرف مسافرت کرده بود، پس از بازگشت از یکی از این بازدیدها در یک سخنرانی در پارلمان اروپا ارزیابی خودش از اشرف و مجاهدین مستقر در آنجا را اینگونه بیان کرد: «آنچه در اشرف مشاهده می شود یک شیوه زندگی با تعهد به دمکراسی و صلح است. اینجا شهری است که با نظام آموزش عالی بعضاْ در سطح دانشگاهی است. دنیایی از هنر، خلاقیت، موسیقی و ادبیات که موجب حسرت بدلی بسیاری از کشورهاست. اگر شما به آنجا بروید این احساس روشن به شما دست می دهد که اشرف دنیای یک مشت اوباش میلیتانت یا یک باند تروریست نیست. اشرف دنیایی است متشکل از انسانهای متعهد و تحت رهبری یک زن با تعهد و تشخص عظیم که آرمانهایی که را می خواهند برای تحققش مبارزه کنند و مبارزه کرده اند و می کنند را توضیح و تشریح کرده است». 

والتر لیپمن، روزنامه‌نگار بانفوذ آمریکایی، زمانی گفت: "در روزنامه‌نگاری هیچ قانونی بالاتر از گفتن حقیقت و افشای شیطان وجود ندارد." به نظر می رسد هومریش برعکس عمل می کند. او به جای افشای رئیسی به خاطر قتل عام وحشیانه ۱۹۸۸، ترجیح داده است که حقیقت را بپوشاند و قربانیان جنایات غیرقابل توصیف رئیسی را هدف قرار دهد.

روزنامه نگاران بی شماری در تهران زندانی شده اند که صرفاً تلاش می کنند روایتی را بیان کنند که با تبلیغات رسمی دولت سازگاری ندارد. حداقل، در حمایت از آن روزنامه نگاران زندانی، خبرنگاران مسئول در غرب باید داستانسرایی هومریش الهام گرفته از تهران را موشکافی کنند و آنها را به گونه ای که هستند افشا کنند: نمایش های غیرقابل توجیه تبلیغاتی که به عنوان روزنامه نگاری برای هدف قرار دادن قربانیان نسل کشی صرفاً در خدمت یکی از بدترین دشمنان مطبوعات جهان.

آلخو ویدال کوادراس
پرزیدنت کمیته بین المللی در جستجوی عدالت
 پورفسور فیزیک اتمی، معاون پارلمان اروپا(۱۹۹۹-۲۰۱۴)

 

________________________

 نامه نصرالله محمدی، پدر آلان محمدی خطاب به عموم مجامع حقوق‌بشری و آزادیخواه در آلمان

   

آنکس که حقیقت را نمی‌داند بی‌شعور است

ولی آنکس که می‌داند کتمان می‌کند خائن است (برتولت برشت)

اینجانب نصرالله محمدی زندانی سیاسی زمان شاه بین ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ و زندانی سیاسی در رژیم ضدبشری خمینی ۱۳۶۱-۱۳۶۰ هستم و در حال حاضر ساکن اشرف۳ (در آلبانی) می‌باشم.

هفت سال پیش گشتاپوی ملایان، وزارت اطلاعات دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران، در یک کارزار شیطان‌سازی، دختر جان‌باخته من آلان محمدی را از طریق مزدوران و سایتهای کثیف خود چماقی بر علیه اپوزیسیون اصلی خود سازمان مجاهدین خلق ایران قرار داد. نامه من در آن زمان که برای مراجع بین‌المللی از جمله یونامی در عراق و کمیسر عالی حقوق‌بشر و دبیرکل ملل متحد هم ارسال شده عیناً با دستخط خودم ضمیمه است.

اخیراً یک به‌اصطلاح خبرنگار آلوده به دیکتاتوری دینی و تروریستی به‌نام لوییزا هومریش به‌نقل از مزدوری به‌نام امین گل‌مریمی در دی سایت (مجله سایت مگزین) به تاریخ ۲۷اکتبر ۲۰۲۱ بار دیگر همان بساط دروغ و نیرنگ را از نو پهن کرده و نوشته است دخترم آلان محمدی در سال۲۰۰۱ در اشرف در عراق خودکشی کرده است. کسی که این دروغ رذیلانه را جعل کرده می‌خواهد چنین جلوه دهد که لابد آلان در اثر فشار، عمداً به این کار مبادرت کرده است.

این غرض‌ورزی آشکار برای پدر و مادر و دوستان آلان یک جنگ کثیف روانی است. دخترم روحیه‌ای سرشار و شاد و امیدوار به آینده داشت، او هیچ دلیلی برای خودکشی نداشت. تحقیقات سازمان مجاهدین که من نیز از نزدیک و با جزییات در آن سهیم بودم، هیچ شکی باقی نمی‌گذاشت که با کمال تأسف او در اثر یک حادثه در سال۲۰۰۱ جان باخت. من مراسم خاکسپاری و گرامی‌داشتن او شامل صحبت‌های خودم در آن مراسم با حضور ۴۰۰نفر را به‌خوبی بیاد دارم که فیلمبرداری شد.

در زمان جنگ کویت در عراق در شرایط وحشتناک جنگی که همه مجاهدین برای در امان ماندن از بمبارانهای مهیب در سنگر زندگی می‌کردند، من و مادر آلان در ابتدای جنگ تصمیم گرفتیم او را به آلمان بفرستیم تا سالم بماند و از ضربات فیزیکی و آثار روانی در آن جنگ آسیب نبیند.

او بعداً به خواست و اصرار خودش مثل بسیاری بچه‌های دیگر به نزد خانواده‌اش در عراق بازگشت

این که دختر نازنین من در مقاله سایت مگزین در همدستی با یک مزدور به‌خاطر خوش آمدن فاشیسم دینی حاکم بر ایران هدف قرار گرفته، بیانگر قساوت و شرارت مطلوب حاکمان ایران است. آخوندهایی که کشیشان مسیحی را می‌کشند و اجسادشان را قطعه قطعه می‌کنند و سر آنها را در یخچال می‌گذارند و سپس مجاهدین را متهم به کشتن آنها می‌کنند. مقاله شرم‌آور سایت مگزین می‌خواهد به رژیمی امداد برساند که رئیس جمهورش عضو هیأت مرگ قتل‌عام سال۶۷ بوده و دستش به خون ۳۰هزار زندانی آلوده است که دوران محکومیت خود را می‌گذراندند.

من به خبرنگاری که شرافتش را فروخته است می‌گویم اگر راست می‌گوید به دادگاه بیاید و دروغهای خود را ثابت کند. من همه سازمانهای مدافع حقوق‌بشر و آزادیخواه را در آلمان فرا می‌خوانم که به چنین رفتار کثیف و انزجار آوری تحت باندرول ژورنالیسم اعتراض کنند.

بهتر است رژیم پا به گور آخوندها و خبرنگار افشا شدهٔ سایت مگزین به همراه خبرگزاری تسنیم نیروی قدس که در کری هماهنگ مدعی کودکان مجاهدین شده‌اند، پاسخ شهدای قتل‌عام۶۷ و شهدای آبان ۹۸ به‌ویژه نوجوانان را بدهند. اعدام نوجوانان رسم شناخته شده ملایان است که گزارشگر ویژه ملل متحد برای حقوق‌بشر در ایران بارها آن را محکوم کرده است.

بازنشخوار اکاذیب هومریش و مزدور امین گلمریمی علیه مجاهدین و مقاومت ایران توسط یک دوجین سایتهای گشتاپوی دینی جایی برای تردید در منشاء این اراجیف باقی نمی‌گذارد.

نزدیک به ۵۰سال است که من در سازمان مجاهدین خلق ایران با دیکتاتوریهای شاه و شیخ مبارزه می‌کنم. با تمام وجودم ادامه خواهم داد و شیطان‌سازی و دروغهای کثیف را افشا می‌کنم.

 

با احترام- نصرالله محمدی

۹ آبان ۱۴۰۰ 

 

                                                                       نامه نصرالله محمدی

نامه دست نویس نصرالله محمدی

آلان محمدی 

                                                                      آلان محمدی – گواهی پدر نصرالله محمدی