جمشید پیمان: در دلِ ما امید فردایی 

 

سخن‌ات عشق بود و آزادی
بر لبِ هر سکوت وُ هر فریاد
از شرارِ سکوت وُ فریادت
گشته ویرانه سنگر بیداد

هی تو را می‌کُشد ولیِّ فقیه
هی تو تکثیر می‌شوی در ما
می‌کُشد هی تو را که شب پاید
هی تو خورشید می‌شَوی فردا

تا کِشَد بر لب‌ات نوارِ سکوت
پتک کوبید بر سرت جلّاد
لبِ خونین تو نشد خاموش
بر لبِ خلق خود شدی فریاد

تو نه آرش نه کاوه ای این بار
دُخت ایران من، تو " مَهسا "یی
نام تو؛" زندگی "ست، "بیداری"ست
در دلِ ما امید فردایی!