نه شاه و نه خمینی، نه رفسنجانی و نه خاتمی و نه خامنهای، هیچیک هیچکدام نتوانستند و نخواهند توانست در الگوها و استراتژیهای ارتجاعی و وابستهگرایانه، ایران را از مدار عقبماندگی بیرون بکشند. بعکس بر عقب ماندگی می افزایند. چون که خودشون دقیقا خودشون نخستین مسئولین فاجعه هستند.
در رژیم آخوندها و هر فرد و جریان و سیاستی که بخواهد آن را حفظ کند، هیچ راهحلی پیدا نمی شود برای انبوه مصائب ملت ایران هیچ راه حلی متصور نیست.
تا این آخوندها برسر کار ند، کمترین کمترین قدمی برای کم شدن از ابعاد چپاول و ابعاد ویرانگری و غارتگری برداشته نخواهد شد.
دشمن کیه دشمن ملت ایران کی بوده؟
حاکمیت آخوندی رژیم آخوندی. فرق نمی کند این یکی اش یا آن یکی اش چون که سگ زرد برادر شغاله بحث هم بحث یکسال و دوسال و ده سال نیست.
اینها دشمن هستند اینها مانع هستند اینها سد تکامل جامعه ایران هستند اینها غاصب حقوق مردم ایران هستند ودرراسش غصب حق حاکمیت مردم ایران این دشمن ... حاکمیت از آن خود مردم ایران است. خوب تاوقتی که ما دشمن مان برایمان حاکم است چطور میشود انتظار داشت دردهای ملتمان التیام پیدا بکنه. پیشرفت و توسعه اقتصادی اونهم توسعه پایدار متصور نیست . بدون برقراری آزادی، بدون حاکمیت مردمی،بدون عدالت بدون دستگاه سالم قضایی، غیرممکن است.این جاست که میرسیم به سرچشمه سیاسی مشکلات اقتصادی و اجتماعی.
همه میدانند که فجایع ناشی ازحکومت آخوندی، ازجمله فاجعه اقتصادی، قبلاز هرچیز ناشی از سیاست ارتجاعی و ضدایرانی این رژیم است و بنابراین راهحلش هم از سرنگونی دشمن ضدبشری و استقرار تنها جایگزین دموکراتیک و میهنی میگذرد و این یک نبردی است ریشهدار که بهنظر میرسد پساز یکقرن، یک قرن بعد از انقلاب مشروطه داریم بهمرحله نهایی و تعیین تکلیفش نزدیک میشویم.
واقعیت این است که این حرامیان ارتجاعی و استعماری یکقرن است که در وطن ما به کاروان انقلاب و رهایی میزنند، قیامها را برسر مردم و پیشتازان انقلاب ویران میکنند تا اصولافکر آزادی و استقلال را هم ازسر نسلهای بعد خارج بکنند.
تمرکز قدرت سیاسی و مذهبی و مشروعیت ناشی از یکانقلاب عظیم مردمی در خمینی، اضافه بر پشتوانه ارتجاعیش که بهدرازای تاریخ ایران و اسلام بود، آن چنان نیروی «مهیب» و مخربی ایجاد کرد که آخوندها نهتنها بهسلطه ابدمدت بر مقدرات مردم ایران فکر میکردند، بلکه حتی خواب احیای امپراطوری و خلافت مذهبی در سرتاسر دنیای اسلام را دیده بودند.
دیکتاتوری ولایتفقیه یک دیکتاتوری نظامیـپلیسی است. و این سپاه پاسداران ابزار حفظ نظام ولایتفقیه است که این رژیم عمدتاً به آن متکی است. پس سپاه پاسداران ارگان محوری اعمال قهر و سرکوب نظامی است.
اما دینامیسم یعنی موتور محرک سپاه یعنی روح حاکم برآن صدور ارتجاع و جنگ طلبی مبتنی برنظریه ولایت جهانشمول است.
میدانیم که سپاه پاسداران در هیأت یک ارتشی با تسلیحات سنگین و دارای نیروی هوایی و دریایی و قدرت موشکی، درهمان جریان جنگ ۸ ساله شکل گرفت. واین هم که گفتم ابزار اصلی اعمال قهر نظامی و وسیله اصلی حفظ نظام ولایت فقیه هست دلیلش روشن است چون که سپاه در هرکجا درتظاهرات مردم در خیزش شهرها از مشهد تا قزوین و شیراز و اسلامشهر، همیشه حاضر به یراق است برای سرکوب واصولا از طریق قرارگاههای مختلف خودش کنترل شهرها را دراختیار دارد
همچنانکه با برگزاری انواع و اقسام مانورهای شهری سعی در کنترل فضای اجتماعی میکند واینکه نگذارد فضای باز سیاسی ایجاد شود و مهار از دست برود. پس سپاه ابزار اصلی اعمال قهر و سرکوب نظامی است.
۷۵درصد مانورهای سپاه هم، توسط سپاه شهری یعنی اون «نیروی مقاومت بسیج»، اساساً تحت عنوان «دفاع شهری» برای تمرین مقابله با ارتش آزادیبخش و سرکوب حرکتها و اعتراضات مردمی صورت میگیرد. وقتی که خمینی میگفت «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود» منظورش همین نقش محوری سپاه پاسداران بود در حفظ نظام ولایت از جهات مختلف.
ضمنا سپاه از روز اول، تضمین ارتش بوده دربرابر هرگونه کودتای محتمل. بگذریم که دوایر سیاسیـعقیدتی در این سالیان همه تغییرات مطلوب خود را در ارتش تحت امر وارد کردند.