سخنرانی جوامع حامیان مقاومت در انگلستان

در مراسم سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران حامیان مقاومت از کشور انگلستان سخنرانی کردند.

حسن ضابطی: حسن ضابطی از حامیان مقاومت  از نحوه آشنایی خود با سازمان مجاهدین خلق ایران  توسط پسر عمویش مجاهد شهید محمد ضابطی توضیح داد. او در مورد هزینه‌های مقاومت و مجاهدین در این چند دهه توضیح داد و گفت: من امروز اجازه میخواهم یک شهادت تاریخی بدهم.. شهادت یک جمله است.  همه هزینه های مجاهدین و مقاومت ایران، در داخل و خارج ایران توسط همین سازمان و هوادارانش و مردم ایران تامین میشود. سازمان مجاهدین وامدار هیچکس جز مردم ایران نیست. بیان این جمله البته ساده است اما پای بند بودن به آن، آنهم در طول ۵۰ سال یکی از معجزات تاریخ معاصر است.
اجازه بدهید در اینجا یاد شهدای بزرگ بازار همچون حاج احمد جواهریان، حاج مصباح، زهتابچی و ..... شهدای والامقامی همچون غلامرضا خسروی که جان بر سر کمک به سازمان مجاهدین گذاشتند را گرامی بداریم.
حسن ضابطی در مورد همیاری و حمایت مردم گفت که شاهد کمکهای بیدریغ هواداران در داخل و خارج به مجاهدین هست. در هیچ کجای دنیا مردم به هیچ سازمان سیاسی و انقلابی چنین اعتمادی نمیکنند، آنها از مجاهدین سوال نمیکنند کمک را برای چه میخواهید، آنها از مجاهدین صورتحساب نمیخواهند، من افراد زیادی را میشناسم، بیزنسمن یا پزشک یا کارمند و مهندس که شبانه روز کار میکنند و همه در آمدشان را به مجاهدین میدهند وخودشان یک زندگی فوق العاده ساده دارند. از سفرهای تفریحی، خانه و ماشین لوکس صرفنظر میکنند! آنها میدانند که مجاهدین پولی را برای خودشان نمیخواهند، فساد در درون مجاهدین  وجود ندارد، از همسر و خانه و خانواده گذشته اند و همه زندگی شان در یک کاور و چمدان خلاصه میشود.
بیچاره رژیم و دنبالچه هایش که یک روز میگویند شوروی، روز دیگر اسراییل یا آمریکا و روز بعد عراق و عربستان سعودی هزینه های مجاهدین را تامین میکنند، مغز علیل آنها توان درک ماهیت مجاهدین و رابطه آنها با مردم و هوادارانشان را ندارد. چون در فرهنگ آنها چیزی جز دزدی، بچاپ بچاپ، فساد، اختلاس، قاچاق و مفتخوری معنا نداره.
انشاالله روزی میرسه که در ایران آزاد سازمان مجاهدین جزییات این برگ زرین تاریخ ایران را برای مردم ایران بازگو کند به امید آنروز

رضا رحمانی: من غلامرضا رحمانفرد هوادار سازمان مجاهدین خلقم. قریب ۵ سال در دهه ۶۰ به جرم هواداری از مجاهدین به زندان افتادم و آنجا خمینی و مرامش را بیشتر شناختم و نفرتم صد چندان شد. شرح مقاومتها و جانبازیهای کوه مردان و شیر زنان مجاهد و دلاوریهای خواهران میلیشیا در زیر شلاق و شکنجه را نمیدانم چگونه توصیف کنم. در یکسو ظلمت و تعفن و قشریگری و خباثت و دنائت خمینی و ایدئولوژی ارتجاعی اش و در سوی دیگر خورشید انقلاب و ترقی خواهی با نام مسعود و موسی و سازمان مجاهدین خلق ایران را دیدیم.
 هیچگاه از یاد نمی برم آنچه در زیر شکنجه‌های وحشیانه جلادان رژیم به ما نیرو و قوت میداد نام و یاد و تک تک جملات برادر مسعود بود که بسیاری از ما حفظ کرده بودیم. هر جا که حرف صدق و فدا و شهادت بود رهبری سازمان مجاهدین پیشاپیش همه بود. بگذارید رمز ماندگاری مجاهدین را با صدای بلند برای آخوندها و ماموران سرکوبگرشان هجی کنم بلکه به مغزهای علیلشان فرو برود: میم، سین، عین، واو، دال. مسعود.
علاوه بر این  عنصر کلیدی وتعیین کننده، یکی دیگر از رازهای مادی پیشرفت‌های مجاهدین و هوادارانشان، داشتن  تشکیلات منسجم است. این همان چیزی است که دشمنان هم نسبت به آن غبطه میخورند وبشدت حسادت می ورزند. از همین رو با تمام قوا کمر به تخریب آن بسته اند همچنانکه لبه تیز خنجرشان همواره متوجه رهبری مقاومت وبرادر مسعود بوده. به این جهت بگذارید در آغاز پنجاه وششمین سالگرد تإسیس سازمان مجاهدین این پیام  طلایی برادر مسعود را تکرار کنم که گفتند :
بگذارید شاه و شیخ با همة شکنجه‌گران و پاسداران و دم و دنبالچه‌ها و هم‌کاسه‌ها و مزدوران هر چه میخواهند بر ما بتازند. با هر چه دشنام و رذیلت است. با رکیک‌ترین الفاظ و با خشمی دیوانه‌وار.