رساله آیت الله بروجردی در رد ولایت فقیه(بخش دوم)

رساله آیت الله بروجردی در رد ولایت فقیه(بخش دوم)

عصاره ماهیت حکومت فقها و ولایت فقیه
با تکیه بر "خیر الکلام، ما دلّ و قلّ" می توان گفت: ولایت فقیه، شرعا، عقلا و عرفا، بدعتی بیش نیست که با سفسطه بازی و مغلطه کاری در اسناد دینی به خورد مردم داده شد. به دنبال آن، "من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون" مصداق عینی یافت که احکام الهی جعل گردید و مستکبرین دینی خود را ظالمانه صاحب اختیار ملت دانستند.

منشاء تز "دیانت ما، عین سیاست ماست"
اولین بار توسط سید حسن مدرس از تریبون مجلس طنین یافت، البته ایشان شعار مذکور را در حصار حساسیت های خاص آن زمان مطرح نمود و به دنبال تاسیس حکومت مطلقه فقها نبود، اما بنیانگذاران انقلاب، با طرح آن، دین را با سیاست آلوده کردند و اساس بی عدالتی ها و جنایات بزرگی را پایه گذاری نمودند.
به عبارت دیگر، فقهای سیاسی هر تعبیر و برداشتی که برای تحقق اهداف جاه طلبانه خود نیاز داشتند گزینش کردند، سپس با چینش هدفمند آیات و روایات، آنها را توجیه نمودند و بر مدار منکوب "دیانت ما توجیه گر سیاست و حکومت ماست" حرکت نمودند.

فقه و مرجعیت در دوران انقلاب و پیش از آن
متاسفانه طی دوران انقلاب، "فقه و مرجعیت اصیل شیعه" جای خود را به ماشین تحریف و تخریب "فقه و مرجعیت حکومتی" داد و از مدار واقعی خارج شد و معیارهای مرجعیت، صرفا به داشتن سواد حوزوی و تایید متقابل حکومتی تقلیل یافت. به عبارت دیگر فقهای حکومت طلب به جای آنکه حافظ شریعت باشند، حافظ مصلحت نظام استبدادی و مدافع منافع ولی فقیه گردیدند و تبدیل به ابزاری شدند که اولا: الگوی ساختگی ولایت فقیه را به عنوان نمایندگی خدا بر زمین معرفی کنند. ثانیا: هر آنچه از لسان ولی فقیه بیرون آید را کلام خدا و رسول جلوه دهند. ثالثا: حمایت و سرسپردگی مطلق به آن را به عنوان امر لازم الاجرای شرع تبلیغ کنند.
بطور خلاصه می توان گفت که طی دوران شکل گیری انقلاب و پس از آن، بسیاری از حوزه های علمیه تبدیل به شرکتهای سهامی تحریف آیه و حدیث شدند و در آن مراکز علوم دینی، نمایندگی های عام و خاص صدور بیانیه های تاییدی و تشویقی جهت توجیه موضع گیری های نابخردانه ولی فقیه افتتاح گردید.
در حالی که در گذشته، مراجع تقلید اصیل همواره نگران منافع دین و ملت بوده اند و استقلال و منزلت خاصی داشته اند. به عنوان نمونه، میرزای شیرازی را یادآور می شوم که رهبری او در نهضت تنباکو در مقابله با بریتانیای کبیر منجر به لغو امتیاز دخانیات و نمودار شدن عزت مرجعیت و عظمت تشیع در قرن گذشته گردید.

جایگاه فقهای درباری
در مکتب الحادی ولایت فقیه، هر فقیه و مجتهدی که بهتر بتواند با تردستی های کلامی به تحریف تاریخ و دستکاری در تفسیر آیات و روایات بپردازد و جواز شرعی بر اوامر مسموم ولی فقیه بزند، اعلم و با تقوی تر معرفی می شود. در پی آن، با بزک شدن در صدا و سیمای انحصاری و ارتجاعی، مشهورتر می گردد!
چنین فقهاء و مراجعی، متخصصین جامع الشرایطی در تخریب عقاید بوده اند و عمری را نیز در حوزه های دین فروشی و میهن فروشی سپری کرده اند. عجبا که با این همه افتضاح هنوز هم صدای برخی از آن علمای فرصت طلب به گوش می رسد که می گویند: مخالفت با ولی فقیه، حرام شرعی است! 

ناکامی مرجعیت اصیل غیر سیاسی در جلوگیری از تشکیل حکومت فقها
نباید نقش فعال و دلسوزانه بزرگان مرجعیت حقه شیعه در افشاگری این انحرافات بزرگ را فراموش کرد، ولی گریزی نداریم جز پذیرش این واقعیت تلخ که سیلاب و طوفان ولایت فقیه، به گونه ای اصول عقاید تشیع را غافلگیر نمود که امکان ظهور هرگونه خلاقیت و ابتکار عمل آنی در مهار فاجعه "ولایت فقیه حکومتی" را منتفی کرد و ملت آنچنان شیفته بنیانگذار انقلاب شد که هرگز هشدارهای برجای مانده از بزرگان و اساتید مسلّم حوزه مانند آیت الله سید حسین طباطبائی بروجردی، آیت الله شیخ عبدالنبی نجفی عراقی را مد نظر قرار نداد و فریادهای مراجع اصیلی چون آیت الله سید ابوالقاسم خوئی، آیت الله سید کاظم شریعتمداری، آیت الله سید احمد خوانساری و آیت الله سید حسن طباطبائی قمی به جائی نرسید و انوار ساطعه از آثار قلمی آیت الله سید محمد علی کاظمینی بروجردی در معرفی والیان حقیقی و افشای ماهیت امام تراشان و معصوم سازان، پشت ابرهای غفلت پنهان ماند.
متاسفانه طوفانهای سیاسی و جار و جنجال های والیان کاذب، نه تنها گرد و غبار انکار و بی توجهی نسبت به هشدارهای آنها را بر اذهان عامه ‏پاشید بلکه منجر به خانه نشینی و قتل مشکوک برخی از آن علمای دلسوز نیز گردید و الحق که تاریخ، منصفانه بین آنها و بدعت گذاران قضاوت می کند.

اشتباهات بزرگ عمومی
عامل اصلی در شکل گیری و گسترش باتلاق ولایت فقیه را می توان در زودباوری، ساده لوحی و تعصبات بی منطق عامه جستجو نمود که یکی از نتایج آن، قربانی شدن آحاد ملت می باشد، همانطور که صفحات تاریخ نیز گواهی می دهد هر ملتی که تن به ولایت مدعیان دروغگو و جائر داده، در تارهای عنکبوتی آنها به تور افتاده و دچار گرفتاری شده است.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی - هر عیب که هست از مسلمانی ماست
نتیجه دیگر این خطای بزرگ، انهدام اسلام است، همانطور که پیامبر نیز فرموده است: "هر کس بدعتگذاران را محترم شمارد و ایشان را یاری رساند به هدم و نابودی اسلام کمک کرده است" 14.

شیوه های استعمارگران خارجی در مقابله با مرجعیت و روحانیت
جایگاه مرجعیت صاحب نفوذ شیعه همواره به عنوان مانعی بزرگ در برابر استعمارگران محسوب می شده که این امر، خشم آنها را بر می انگیخته، لذا برای سرکوب مرجعیت اصیل و روحانیت خدمتگذار دین و ملت، توطئه های گوناگونی را ترتیب می داده اند.
از سوی دیگر، به خدمت در آوردن مرجعیت مذهبی، برای استعمار پلید به منزله شاه کلید استیلای همه جانبه و کم هزینه بر سرزمینهای شیعی نشین قلمداد می شده و رقابت آنها در به دست گرفتن کنترل این اهرم فراگیر حاکی از اهمیت خاص آن است. به هر روی، این روند منجر به شکل گیری مراودات و معاملات پنهانی و آشکار قدرتهای طماع جهانی با قشر خودفروخته روحانیت گردید و اکنون نیز شاهد تداوم چشمگیر آن هستیم.
البته ادامه این بحث، خارج از اهداف اصلی رساله است، فلذا ملاحظه اسناد منتشر شده از سازمانهای جاسوسی اجانب و ایضا مرور دیگر خاطرات بر جای مانده در اوراق تاریخ توصیه می شود.

تاثیر منفی مرجعیت بی تفاوت بر تداوم حکومت جعلی فقها
نقش سکوت مشکوک برخی از علمای سرشناس و مراجع تقلید را در تداوم حکومت ولی فقیه نمی توان انکار نمود. گرچه ایشان تقیه و دخالت نکردن در سیاست را بهانه قرار داده اند اما غالبا درگیر دغدغه های جانی، مالی و اعتباری می باشند. البته ما فعلا قصد نداریم پرده ها را بیش از این کنار بزنیم، لذا به بیان کلامی از پیامبر اکتفا می نمائیم که فرمود: "زمانی که در امت من بدعتی ظهور کند علما باید مقابله کنند، خداوند لعنت کند هر عالمی را که سکوت کند" 15.

حکومت فقها، فساد فرا مکانی و زمانی
بی شک صحت "اذا فسد العالم، فسد العالم" غیر قابل انکار است، مخصوصا اگر علمای فاسد  در جایگاه نیابت عام باشند جهانی از اعتقادات ویران می شود. بدترین حالت ممکن زمانی است که روحانیون دنیاطلب حاکم شوند که در اینصورت خسارات فرا زمانی و منطقه ای آن، در مقیاسی غیر قابل محاسبه بروز می کند. وضوح عینی و عقلی این جریان تخریبی، به قدریست که نیاز به هیچ گونه توضیح بیشتری نمی باشد.

مناظره با رهبران ولایت فقیه
بطور یقین تئوریسین ها و مروجان ولایت فقیه، هرگز تن به مناظره آزاد در موضوع ولایت فقیه نخواهند داد، چرا که برای هر مناظره ای باید یک سری اصول کلی توسط طرفین پذیرفته شود و سپس روی اجزاء و فروع آن بحث شود، اما اگر اشتراک و توافق اولیه ای در اصول وجود نداشته باشد، مناظره ای برپا نخواهد شد تا راه برای قضاوت باز گردد.
کسانی که دین را تبدیل به ابزار حکومتی می کنند و نفسانیات خود را در تقابل با خدا و رسول قرار می دهند، لیاقت و بضاعت بحث و تبادل نظر در میادین اعتقادی را ندارند چرا که همواره عزم تحریف و تکذیب داشته اند نه تحقیق، لذا بیان هرگونه حجت عقلی و شرعی از سوی دیگران را اظهار نظری غیر تخصصی می دانند! همانطور که در زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و..... نیز چنین بوده اند و تنها خود را محقّ در هر قسم نظریه ‏پردازی می‏دانند! ولی با این وجود، به منظور ارتقاء آگاهی و تنویر اذهان عموم، بارها درخواست مناظره رسمی نمودیم.

مقایسه دیکتاتوری ولایت فقیه با نمادهای استبدادی تاریخ
فرعون رسما داعیه الوهیت داشت و کالبد بنی اسرائیل را به زنجیر کشید. ولی فقیه تحت عنوان وکالت الهی، عملا به رقابت با خدا پرداخت و انسانیت و آزادی را به اسارت کشاند.
یزید جان امام حسین را گرفت. ولی فقیه آبرو و حرمت آن امام مظلوم را از بین برد و با سوء استفاده از خونش نشان داد که قلبا به وقوع آن جنایت هولناک راضی است.
چنگیز در هر حمله ای هزاران نفر را می کشت، ولی فقیه برای حفظ نظام دیکتاتوری خود، از کشتن خیل عظیم مخالفین ابائی ندارد.
هیتلر به دنبال فتح دروازه های ممالک دیگر و کشاندن جهان به زیر چکمه های اس اس بود. حکومت فقها آنطور که در شعارهای اولیه و ماجراجوئی های دائمی آنها نمایان است در آرزوی کشاندن جهان به زیر ولایت نعلین هستند و اقدامات مداخله جویانه آنها در لبنان، فلسطین، عراق و افغانستان، منطقه خاور میانه را روی بمب ساعتی قرار داده و نظم جهانی را به هم ریخته است.
آنچه که حکومت فقها را از تمامی نظامهای مستبد دینی و غیر دینی در طول تاریخ متمایز کرده، نقش منحصر به فردی می باشد که در نابودی دین و وجدان ایفا نموده است.


تمامیت جنایت و بی عدالتی ، طی سه دهه حکومت ولایت فقیه

سی سال به بدبختی ملت سپری شد  -  درد آمد و آهش بنگر حاصل آن شد
سی سال خشونت عَلم راه جفا شد  -  عسرت به بشر داد و خیانت به خدا شد
سی سال قفس کرده خلایق که عزا شد  -  از کثرت کشتار، شفق سرخ بلا شد
سی سال به زنجیر ستم مذهب ما شد  -  غرقاب فتن کرده خزان، اشک به خون شد
سی سال به تبلیغ و صداقت به کفن شد  -  محصول به هر وعده نگر، سفره غم شد
سی سال شرف مُرد و هدر اصل بقا شد  -  آزادی و انصاف به بازار فنا شد
سی سال به جادوی عبا ننگ بپا شد  -  عمامه کلاه مغولی بهر خطا شد
سی سال ز نعلین، جنایت به جهان شد  -  در معبر تقویم کمرها چو کمان شد
سی سال ز نکبت تن ما جامه سیه شد  -  از رنج و مصیبت، وطنم محو جنون شد
سی سال به مسجد زده تزویر و ریا شد  -  از منبر و محراب سیاست به سما شد
سی سال شرایع به جزا، لوث جنان شد  -  از گفته ملا همه ایران به شرر شد
سی سال زیارت همه ترویج قبا شد  -  موقوفه به تاراج و قداست همه پر شد
سی سال دروغ از پی هر روز نوا شد  -  دین ملعبه و حوزه و تفسیر به شک شد
سی سال نقابی ز دیانت به سرا شد  -  اموات به گور از عجبش خنده کنان شد
سی سال یزیدی به حسین مرثیه خوان شد - خود کشته و بر فاجعه اش روضه بخوان شد
سی سال که هم میهن ما خانه نشین شد - بیکاری و بی پولی یاران سَم ما شد
سی سال کتک خوردم و خاموش خبر شد  -  این مرغک خوابیده روان سوی اوین شد
سی سال قضاوت به قساوت ره ما شد  -  قاضی ز عدالت تهی و شمر زمان شد
سی سال به دستان و به پایم همه غل شد  -  با خنجر نامرد، زبان، بند دهان شد
سی سال به اعضاء بدن، تیر فشان شد  -  پیری به برم آمد و حاکم به فرح شد

سید حسین کاظمینی بروجردی ، زندان مرکزی شهر یزد
فروردین 1388 ، ربیع الاول 1430 ، مارچ 2009 

 

پاورقی ها:
14. "من اتی ذا بدعة فعظمه فانما یسعی فی هدم الاسلام".
15. "اذا ظهرت البدع فی امّتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنه الله".