ناهید همت آبادی: ضرورت تکرار یک حقیقت سر سخت اما تلخ

ساعتهاست اکثر رسانه های مهم جهان، با پخش تصویر مستر پرزیدنت از محل هالیدی تابستانی-اش، سخنان او را در رابطه با وقایع خونبار مصر پخش می کنند که: (نقل به مضمون) نه این را تحمل می کنیم و نه آن را که اگر معنی کلمات فارسی را ـ با توجه به واژگون شدن معانی واژه ها در همه فرهنگ ها ـ درست فهمیده باشم، گویا؟! منظور مستر پرزیدنت این است که «اخوان مُرسی چی» زیاد چپ روی!! نکنند و کلیساها و اماکن دولتی را به آتش نکشند و برادران نظامی و مسیحیان را نکشند و ارتش نیز تا میتواند در برابر هجوم برادران اسلام پناه مُرسی گرا، بردباری پیشه کند و دست به مقابله شدید یا خشونت زیاد نزند چون آمریکا یعنی یکه ابر قدرت جهان از این وضع اصلاً خوشش نمی آید و مصر آشوب زده را نمی خواهد و خلاصه همین جور چیزها.....و من.... با نفرت و ترس مستولی بر جان و دلم از بنیادگرایی دینی، یاد خمینی جبار می افتم آن روز ها که عربده میکشید: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و به خود میگویم پرزیدنت که میگوید نه این، نه آن، چرا نمی فرماید کی و کدام؟! و بعد با خود فکر میکنم وقتی «خدا کلام را اول آفرید» لابد سهم اول را نیز ابَر مردان جهان قاپیدند تا کارشان یکسره از اول تا آخر بیان کلمات باشد و البته از نوع قصار!!؟

خبرگزاریهای مهم جهان تصاویر زنده ترس آوری را از بیروت «عروس سابق و خونین کفن شهرهای خاورمیانه» غرقه در انفجار و آتش و مرگ نشان داده و گزارش می کنند: صدها نفر از جمله زنان و کودکان در انفجارهای مهیب بیروت کشته یا مجروح شدند. و اندیشه من ناخواسته به زمانی دور برمی گردد که وقتی هتل”inn holiday“ در بیروت را ترک نمودم، ساعاتی چند پس از آن، عروس شهرهای خاورمیانه و از جمله همان هتل در اولین شعله های جنگ خانمانسوز لبنان فروغلطیدند ـ و روز بعد که عکس آن را در روزنامه های تهران دیدم بی آنکه علت آن را آن وقت بدانم دلم به درد آمد ـ حالا اما خاطرة خرابه های تاریخی بعلبک و نسیم جانبخشی که از ساحل دریا تا کوچه پس کوچه های نگین گمشده جاری بود، چهره ام را هنوز انگار می نوازد و در ذهنم نقش بسته است.
در حاشیه بستر دو نهر عظیم و تاریخی جهان، در مهد کهن ترین فرهنگ و گنجینه تمدن انسان و در نخلستانهای پر بار و سایه گستر آن، جنازه تلنبار است و آب رودخانه های فرات و دجله در سرزمین شهادت حسین و یارانش، از خون جاری از پیکر کودکان، مردان و زنان بیگناه رنگین شده اما خبر یا گزارشی مفصل از آن به ندرت شنیده یا درج می شود که چنین ناپرهیزی نیز البته محض ایز گم کردن و بدر بردن آمران و عاملان واقعی انفجار و ترور مردم بی گناه و مخالفین دولت نامشروع عراق است که این همه را هم با تحلیلهای رقیق و دروغهای وقیحانه به جنگ شیعه و سنی تعبیر و تعریف می کنند تا جرم جهانی” بوش ها“ را برای جنگ افروزی لوث نمایند که به بهانه بودن سلاح های شیمیایی در عراق ـ با آنکه تخت کفشها و پاتختی رئیس وقت دولت را هم بازرسی کردند؟! ـ در واقع اما محض انتقام از شکست در جنگ اول و از بابت کینه شخصی، این کشور و مردم آن را با همه اعتراضات جهانی به خاک و خون کشیدند تا آزادی و دموکراسی جاری !! از نوع” بوش آمریکایی “ را در آن جایگزین سازند. جنگ جنایت باری که غیر از آنکه کشور و ملت متمدن عراق را چهار دستی به آغوش فاشیسم مذهبی ملایان انداخت و با چشم پوشی عمدی آمریکا از مسئولیت ملتزم به آن به عنوان اشغالگر در قبال وقایع این کشور و به ویژه عدم مواضع درست پس از گماشتن دست آموز ولی رژیم ایران در رأس دولت عراق که بنیاد گرایی و تروریسم آخوندی را در سرتاسر کشورهای همسایه و منطقه نیز گسترش داد اما بسا بدتر و اسف بارتر از آن، سکوت و بی عملی” وارث بوش “ مستر اوباما در قبال عملکردهای جهانی بنیادگرایان آخوندی و ایراد بیانات و الفاظ شعف انگیز و شفاف در باره”مماشات در هر زمان لازم“ است که تا این لحظه فقط از بابت آن، سرعت چرخش ماشین مرگ، شکنجه و اعدام در ایران و جنگ، انفجار و ترور در سوریه، لبنان و عراق با ابعاد سرسام آور دردناکی افزایش یافته است.
شام و دمشق و سراسر سرزمین سوریه در خون و آتش مرگ بر خود می پیچد و گشتاپوی آخوندی لحظه ای از سلاخی مردم بیگناه دست بر نمیدارد و آخر سر، دیدن تصاویر و صحنه های دلخراش اجساد پخش شده روی زمین بخصوص جناز ه کودکانی که با خفگی از گاز های شیمیایی، مرگ را بی تجربه زندگی لمس کرده اند، نفس را هم در سینه هراسان میکند و راه تنفس را می بندد وقتی خرناسه های گوشخراش از حلقوم مهره های پلید رژیم، وقیحانه جنایت را به رزمندگان آزادی سوری نسبت میدهد و منابع مشکوکی نیز بلافاصله پس از پخش اولین گزارشات موثق خبرگزاریها درباره کاربرد سلاح شیمیایی و کشتار مردم، به اصرار عدم اطمینان از شیمیایی بودن سلاح بکار رفته و لزوم تحقیقات بعدی را در اینباره مطرح می کنند... و برای من باز ناگزیر خاطره دردناک روزهایی تداعی میشود که سراسر خاک عراق را نیز بار ها و بار ها آزادانه بدنبال سلاح های شیمیایی جستجو کردند و چون هیچ نیافتند، هیچ و لابد به همین جرم!! با دست و دلبازی بسیار این سرزمین کهن را به آتش کشیدند تا خاک خونین آن را با احترام تمام در سینی مطلا به عمامه داران تروریست تقدیم کنند.
با اینهمه اما شخصاً باور نمیکنم در عصر پیشرفت علوم و آگاهی در تمام زمینه ها و غول آسایی رسانه ها، در ازای کسب سود افزوده سرمایه داران و اسلحه سازان بتوان سرنوشت ملتها را تا ابد یا حداقل صد سال دیگر بازیجه دست جباران قرار داده و به استمالت از جلادان برخاست و دیگر اینکه گرچه حالا هم پس از سی سال مدارا با ملایان، دیو بنیادگرایی افسار گسسته، از شیشه رها گشته و در منطقه تا شمال افریقا و آمریکای لاتین نیز تنوره کشیده، معهذا چشمک و چراغ زدن های مجدد به جنایتکار جدید منتخب ولی ارتجاع در ایران و کجدار و مریز و کش و قوس دیالوگ با آنها این بار اما راه را برعکس همه راه ها نه به رُم بلکه به بمب های اتمی ختم خواهد نمود و نهایت به گروگانگیری دنیا.
ورای همه اینها اگر اما به اسف مردم کشور همسایه و بعضی کشورهای دیگر منطقه نیز در فقدان وجود و حضور منسجم یک اپوزیسیون دموکراتیک و سازمانیافته باید بهای آزادی را با جان و بسی فراوان و گران پرداخت کنند، مردم ایران اما خوشبختانه با استفاده از تجارب پیروزی و شکست صد ساله جنبش های ملی آزادیخواهانه از حضور مقاومتی سراسری، آزموده و سرفراز و در قله آن مجاهدین با پشتوانه آرمانی و تشکیلاتی و پیشگامی دلیرانه راهگشایان و راه آموزان و پاکبازی اشرفیها، اسطوره های زمان برخوردارند که تبلور اراده اقشار ملت ایران و فرزندان شریف و دلاورشان برای کسب استقلال میهن میباشد و بهار آزادی بی پائیز را نیز با حمایت آنان در میهن اسیر زخم دیده میسر ساخته و جام زهر سرنگونی را جایگزین شهد و شوق اربابان جهان برای مماشات با روحانی نمای جنایتکار، به کام رژیم ولایت از هم پاشیده سرازیر خواهند نمود، حتی اگر رژیم پلید و منحوس آخوندی مثل همیشه و در ابعادی بسا وحشتناکتر از پیش، برای ادامه حیات ننگین خود تنها به شکنجه، سرکوب و چوبه های دار در ایران متوسل گردیده، مزدوران با یا بی مزد و مواجب را به انواع صورت تزریق!؟ و در همه جا بسیج و گسیل نماید، باج-دهی و میهن فروشی عیان یا پنهان را توسط جاسوسان اجنبی یا وطنی بزبان الکن یا علنی بیان و مذاکره و استمالت را از استعمارگران التماس نماید، تروریسم و بنیادگرایی اسلامی و جنگ و آشوب های منطقه ای را به کشورهای منطقه صادر و مردم بیگناه عراق را بدست جاش جلاد قتل عام کند، با اینهمه بی تردید در چنبره همین چالش های جنایتبار و انبوه بحرانهای لاعلاج گریبانگیر، نابودی اقتصادی، فقر و بیکاری اما آخر سر حتی با همه مدارا و ملاطفت های استعماری، با آتش خیزش و قیام مردم رنج کشیده و محروم ایران به قعر گور تاریخی پرتاب خواهد گردید و نه چندان دیر.