عبدالعلی معصومی: به یاد ستّار بهشتی

ستّار بهشتی، کارگر وبلاک نویس 35ساله، در 9 آبان1391 به علت نوشته های انتقادی در وبلاگش، به اتّهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی و فیس بوک» دستگیر و به زیر شکنجه برده شد و چهار روز بعد در 13 آبان در زیر شکنجه دژخیمان ولی فقیه به شهادت رسید. برای شناخت بیشتر ستّار پاکباز و دشمنی شدید دژخیمان رژیم سراسر جور و فساد از او، بخشهایی از دو مقاله او در سایتش ـ «انتقاد» ـ در روزهای 8 و 9 آبان 1391، از نظرتان می گذرد.

آخرین نوشته ستّار بهشتی

ـ وبلاک ستار بهشتی ـ «انتقاد. زنده و پاینده ایرانی و ایران. جانم فدای ایران» ـ روز 8 آبان 1391، مقاله «تهدید می کنند اطلاع رسانی نکنید و گرنه دهانتان را می بندیم».

 «مدتی است نظام جمهوری اسلامی به هر طریقی شده فعّالان و ایرانیان مستقل را تحت فشار شدید قرارداده که حق اظهارنظر در مورد مسائل کشور را ندارید؛ از تهدید، بازداشت، شکنجه گرفته ... تا اعدام را انجام می دهد برای ترساندن افراد! هر روز یک مشکل را در جلو پای افراد قرار می دهد. ایمیل، مسیج و ضرب و شَتم در خیابان کمترین کاری است که انجام می دهند!

دیروز بنده را تهدید می کنند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی بندی.

 می گویم کاری انجام نمی دهم که لازم به بستن دهانم باشد.

 می گویند ورّاجی زیاد می کنی.

 می گویم چیزی که می بینم و می شنوم می نویسم.

  می گویند هرکاری بخواهیم می کنیم. هررفتاری را انجام می دهیم. شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید و گرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون این که کسی بداند چه بر سر شما آمده!

  می گویند مردم فلسطین و بحرین در عذاب هستند و کسی نیست یادی از آنها کند. شما وطن فروش هستید!

  بنده و امثال من وطن فروش نیستیم. عاشق ملت خود هستیم. شما هستید که بیگانه پرست و وطن فروش هستید. روز و شب تلفنهای تهدید آمیز قطع نمی شود. گویی قرار است با هر سُخنی دهانمان را ببندیم.

  بنده به عنوان یک ایرانی می گویم من نمی توانم دربرابر این همه مصیبت سکوت کنم. بنده می گویم آقایان، شما زیاد ورّاجی انجام می دهید و با این اراجیف کشور را به نابودی کشاندید. من سکوت نمی کنم حتی اگر قرار به رسیدن لحظه مرگ من باشد. در هرکجای دنیا که باشم و تهدید از طرف هرکسی باشد، برای بنده اهمیت ندارد. آقایان، دهانتان را ببندید، ظلم نکنید تا افشاگری نکنیم...

  نظام جمهوری اسلامی، فریاد وامصیبتا برای فلسطین، بحرین و بسیاری از کشورها سر می دهد و از نبود آزادی بیان و اطلاع رسانی نشدن از آن کشورها ابراز نگرانی می کند. امّا نمی گوید این همه فیلم و عکس که به صورت حرفه یی گرفته می شود از کجا می آید؟  نمی گوید چگونه اطلاع رسانی نمی شود،  که گزارشگران، شبکه های تلویزیونی نظام به طور مستقیم از آن کشورها، گزارش زنده تهیه می کنند و به خورد مردم می دهند؛ آن هم گزارشاتی یک طرفه و آنقدر این مطالب را به زور به خورد مردم می دهند، که حالت تهوّع و تنفّر از دیدن شبکه های جمهوری اسلامی به انسان دست می دهد. اما درمورد وضعیت اسفبار نقض مداوم حقوق بشر در ایران سکوت می کند! از هر روز بازداشت، شکنجه، زندان و اعدامهای دسته جمعی سخنی به میان نمی آورد. زندانیان سیاسی را در بدترین شرایط و بدترین وضعیت قرار می دهد برای شکسته شدن آنها، امّا خبری از وضعیت آن عزیزان نه تنها به وکلای آنها نمی دهند و حتی اجازه داشتن وکیل را به آنها نمی دهند!  بلکه حتی از اطلاع رسانی از حال آن عزیزان به خانواده هایشان جلوگیری می کند!؟ خانواده های این عزیزان را تهدید می کند، که نه اجازه مصاحبه و نه اطلاع رسانی به هرگونه درباره عزیز خود ندارید؟!  تهدید خود را به این مرحله ختم نمی کنند، و اظهار می دارند، اگر اطلاع رسانی کنید خود و جان خانواده خود را به خطر می اندازید؟! می گویند دختران و اعضای خانواده را بازداشت می کنیم. شعار آنها این است. ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید!

"آقایان" این چه قانونی است؟ در کجا این قانون اجراشده؟ و اکنون شما این قانون را برای مردم ایران به ارمغان آوردید. این قانون جز در کشورهای دیکتاتوری جای دیگری اجرای شده؟  باور کنید در بدترین کشورهای دیکتاتوری دنیا هم این طور قانون من درآوردی اجرایی نشده! و حتی اگر اجرایی هم شده باشد به اسم حکومت تمام شده،  نه به اسم دین، خدا و بدنام کردن دین و خدای آن دین! چرا باید شما بازداشت کنید، شکنجه دهید، اعدام کنید....و خانواده سکوت کنند. چرا شما از حکومت به پایین نمی آیید و در حکومت دیگری نمی روید که چنین بلایی برسر شما بیاورند، و معنی و مزه آن را درک کنید؟ درجنگل هم این قانون نیست که در نظام شما هست! اگر از کار و هنر خود که انجام می دهید مطمئن هستید، قابل قبول است، پس چرا از بازگو شدن آن هراس دارید؟ بگذارید اطلاع رسانی شود تا بقیه حکومتهای دنیا یادبگیرند و بدانند، چه نظام مردم سالاری اداره می کنید! اگر خود می دانید کار شما چنان حقیر و زبون است که مورد خنده در دنیا می شوید چرا انجام می دهید؟ چگونه است که خبرنگاران شبکه های تلوزیونی شما، در سرتاسر دنیا هستند و از آنجا از هرچه بخواهند گزارش می دهند؟ امّا شبکه های دیگر دنیا در ایران یا نیستند و یا مطالبی که شما بخواهید باید انتشار بدهند؟  برای چند روز حکومت کردن بیشتر آیا ارزش این همه ظلم کردن را دارد؟ آیا قانون من درآوردی شما پیش وجدان خود اعتباردارد؟

  حال من نظر دیگری می دهم. شما اگر از اطلاع رسانی هراس دارید؟ یا ازحکومت کناره گیری کنید! و یا ظلم نکنید. شما بازداشت نکنید، شکنجه ندهید، سلاّخی نکنید تا اطلاع رسانی هم نشود.  در غیر این صورت نه تنها اطلاع رسانی می شود بلکه به زودی بساط ظلم شما بر سرتان فرو خواهد ریخت. اطلاع رسانی از وضعیت هر انسان در حال ظلم و ستم کشیدن وظیفه تک تک افراد یک جامعه است، و هرکس در این کار کوتاهی کند به خود و به وجدان خود خیانت کرده است! هرکس در اطلاع رسانی دریغ کند چاهی برای خود کنده است! چون شما نوبت به نوبت هرکسی که صدای مخالفت بلند کند، قصد ساکت کردن آن را دارید، حتی اگر این ابراز مخالفت در گوشه خلوت خانوادگی افراد باشد. پس ما را از تهدیدات خود نترسانید، چون ترسی در دل ما نیست. دیگر جای ترسی نمانده، شلّاق و شکنجه شدن، ما را از اطلاع رسانی کردن باز نمی دارد.

   اگر شعار شما این است که ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید! شعار ما هم این است. پا به میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما را درهم می شکنیم.

زنده و پاینده ایرانی و ایران، جانم فدای ایران.

نویسنده ستار».

 

      «غاصبین ملت»

    ـ وبلاگ «انتقاد»، ستّار بهشتی ـ 7 آبان1391: مقاله «غاصبین ملت»، همراه با عکس خامنه ای، حسین شریعتمداری، سعید قاسمی و فیروزآبادی:

  «آقای فیروزآبادی، آقای مهدی رستمی (سعید قاسمی) و حسین شریعتمداری، حتماٌ تیمارستان بروید!...

ـ سرلشکر فیروزآبادی: تا زمانی که مردم آمریکا از حقوق دموکراتیک خود محرومند با آمریکا مذاکره نمی کنیم...  

   سردار فیروز آبادی، که هیکل شما نه تنها به سردار نمی خورد بلکه همچون انسانهای عقب مانده ذهنی می مانی که آنقدر برسر جای خود نشسته اند و تکان نخوردند که ورم کرده اند... شما نه تنها عقلی در سر ندارید بلکه ورم شما به خاطر چپاول و خوردن مال حرام است و دروغگویی که در شما جمع شده! شما نگران دموکراسی در آمریکا هستید؟ در آمریکا تمام شبکه های رادیو تلویزیونی خصوصی مشغول به کار هستند! در ایران شما چند شبکه رادیو تلوزیونی خصوصی مشغول فعالیت است؟ در آمریکا کسی را برای اظهار عقیده و نظرش در زندان نمی کنند؛ در آمریکا در ملأ عام کسی را بر سر دار نمی برند و طناب داری وجود ندارد! ... در حکومت شما به خاطر فکرکردن مخالف فکر شما زندانها انباشته از زندانیان است. به راستی چگونه می توانید با چنین وقاحتی دروغ بگویید و نقض حقوق بشر را در ایران را نبینید. امّا با کمال پررویی نقض حقوق بشر را در آمریکا کشف می کنید. رهبر شما که فرموده رابطه آمریکا و نظام جمهوری اسلامی رابطه گرگ و میش است  و آن را خلاف دانسته شما میشها چندین بار از جریان مک فارلین تا مذاکره به خاطر افغانستان و عراق بارها به صورت آشکارا و نهان پای میز مذاکره با این گرگ نشستید و آخرین بار این مذاکرات چند روز قبل افشا شد که آقای ولایتی و طائب در پی مذاکرات مخفیانه با دولت آمریکا بودند. آمریکا آدم هست شما گرگهایی هستید که بویی از آدمیت نبردید.

    آقای سعید قاسمی فرمانده لباس شخصیهای خودسر، ای انسان بی چاک و دهن که حتی سُخن گفتن شما از بی ادبی آغاز می گردد. شما ادعای پرچمداری 140کشور دنیا دارید 190کشور در سازمان ملل عضو هستند اگر شما پرچمدار 140کشور دنیا هستید پس چطور با دنیا مچ می اندازید مگر مانند لاتهای قدیم بساط قماربازی و مُچ اندازی دارید؟ هرچند طریقه لباس پوشیدن و حرف زدن شما به نوچه های دستمال کش لاتهای قدیم می ماند!  اگر پرچمدار 140کشور هستید چگونه در برابر50کشور دیگر درمانده شدید؟ اولاٌ در موقع جنگ بدر و خیبر پیروزی بود ولی در حال حاضر برای شما شرایط نابودی است! شما در شرایط بدر و خیبر نیستید، بلکه در باتلاق فلاکت هستید! بله درست می فرمایید خود اظهار داشته اید پایه و اساس این حکومت بر خون بنا شده؛ اظهار داشته اید تن به مرگ می دهید امّا تن به ننگ نمی دهید، اگر چشم باز کنید می بینید غرق در ننگ شده اید و جرأت جان دادن ندارید، فقط با غصب زمام کشور و بذل و بخشش به تروریستها و دیکتاتورها به زندگی ننگین خود ادامه می دهید.

    قسمت آخر مطلبم جواب آقای حسین شریعتمداری معروف به حسین بازجو است. آقای شریعتمداری باز به انتخابات نزدیک شدیم و رنگ شما تغییر پیداکرد! برای نجات دادن رهبری از منجلاب ساخته شده از دفاع بی چون و چرای ایشان از احمدی نژاد دست به هذیان گویی زدید! جریان دفاع رهبری از احمدی نژاد را به مثال طلحه و زبیر بیان کردید! اول آن که طلحه و زبیر دو نفر بودند و قصد خروج از علی را داشتند، اما احمدی نژاد یک نفر بود و قصد دست بوسی رهبر را داشت! دوم آیا علی به خاطر طلحه و زُبیر حمام خون به راه انداخت؟ آیا علی شکنجه گاه را به راه انداخت و دستور شکنجه و قتل عام و تجاوز داد؟ برعکس شما که کار دفاع به اسم حزب الله و در عمل اراذل و اوباش را دفاع از ولایت و کاری صحیح می دانید. بنده این کار را کاری بسیار خطا و ناپسند می دانم! و پیروی کردن افراد را از یک شخص همانند گوسفندانی می دانم که سر گله آنها را بُزی می گذارند و هر کار و جا که بز حرکت می کند آن گله دنباله رو اوست! این کار عناصر شما نه تنها کار ملی و میهنی نیست بلکه نوعی فردپرستی و تلقین کردن بزرگی به شخصی است که لایق آن پست و مقام نیز شاید نباشد! کسانی که به دنبال آبادی کشور خود هستند به دنبال یک شخص نمی دوند بلکه به دنبال اندیشه های صحیح می روند.

   و خدمت سران نظام اعلام می دارم جای تبریک دارد. شما که خود را مدافع حقوق بشر می دانید در دادگاه لاهه به جنایت علیه بشریت محکوم شدید، حال جای سؤال دارد! ادعای حقوق بشر برای ملت آمریکا دارید، خود را پرچمدار 140کشور می دانید امّا متّهم به جنایت علیه بشریت می شوید. واقعاٌ فکر سالمی در سر شما است؟ ...

   در آخر به خاطر اراجیفی که از طرف سه تن از مقامات نظام گفته شده بود نتوانستم هر مطلب را کامل بشکافم، فقط در حد توان خود جواب کوتاهی به گفته های حقارت آمیز سران نظام دادم. اما تمام این گفته ها را اگر بنگرید در همه چیزی که مشخص است ترس در گفتار سران نظام است که همه آنها به نوعی سعی بر آن دارند فضای جامعه را عادی و قدرت را به طور کامل در دست خود بدانند و به مردم ایران این دروغ را تلقین کنند! امّا باز اگر بنگرید در همین سُخنان ترس و دلهره و سُخن از ویران شدن این بنای پوشالی خود دارند. به امید رهایی ایران و ایرانی از چنگال استبداد.

زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران

نویسنده ستار».