مینا انتظاری: «آزادی و برابری» یک رویا نیست، آرمان ماست!

همزمان با « روز جهانی زن» و ادای احترام به همه زنان آزاده و مبارز میهنم، بطور نمادین از چند زن زنده و برگزیده یاد میکنم که سالهاست دربند و زندانند و تنها جرمشان البته دفاع از «آزادی» است؛ بله آزادی! آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی انتخاب، آزادی باور و یا عدم باور به هر دین و آئینی، و طبعآ آزادی تلاش و کوشش برای تحقق آرمان «عدالت و برابری»، برای رسیدن به جامعه ای عاری از ستم و نابرابری جنسیتی، و نیل به جایگاهی که حرمت و کرامت انسانی فراتر از هر ارزش دیگری باشد.

فریبا کمال آبادی، مادر سه فرزند و دانش آموخته روانشناسی که فقط بجرم ایمان به آیین بهایی در بیدادگاه اسلامی محکوم به بیست سال زندان شده و اکنون هشت سال است که در زندان و در زنجیر ستمکاران حاکم بسر می برد. این زن آزاداندیش و عدالت خواه، همچنان در کمال مسالمت از حقوق بشر و مقام انسانیت دفاع میکند.

زینب جلالیان، دختر شجاع کردستان که با حکم ناعادلانه «حبس ابد» بیش از هشت سال است در بند و زنجیر می باشد و بدلیل عدم مراقبتهای پزشکی در زندان جانیان حاکم، در خطر نابینایی کامل یک چشم کم سویش قرار دارد. جرم واقعی او بیش از سه کلمه نیست: «دختر مبارز کورد» بودن!



فاطمه مثنی، مادر دو فرزند که به همراه همسرش حسن صادقی حدود سه سال است زندانی ست ... من او را از همان دهه شصت، حدود سی و پنج سال پیش، در زندان بیاد دارم. آن زمان او در حالی که فقط ۱۳ سال داشت به همراه مادرش، «مادرمثنی» و همسر برادرش و دو برادرزاده اش بنامهای زینب و زهره که ۴ و ۶ ساله بودند در زندانهای مخوف اوین و قزل حصار بسر می بردند، در شرایطی که سه برادر مجاهد او اعدام شده بودند و یکی از آنها، زنده یاد علی مثنی، پدر آن دو دخترک خردسال بود. در واقع بطور همزمان سه نسل از این خانواده در اسارت بودند. جرم فاطمه ۱۳ ساله در آنزمان فقط داشتن نسبت خانوداگی با مجاهدین خلق بود!
مادر بزرگ خانواده یعنی «مادر مثنی» بعد از دو دوره دستگیری و تحمل ۸ سال زندان، بدلیل شکنجه های بسیار دچار دردهای شدید استخوانی و بیماریهای مختلف شده بطوریکه اکنون نیز اکثر اوقات بستری است و حتی قادر به نگهداری از نوه هایش، یعنی فرزندان فاطمه و حسن که زندانی هستند نیز نمی باشد. جرم جدید فاطمه و همسرش، برگزاری مراسم یادبود خانوادگی برای پدر همسرش، آقای صادقی که در کمپ لیبرتی بر اثر محاصره پزشکی جان خود را از دست داد، می باشد و به همین جرم این زوج دردمند و داغدار در بیدادگاه آخوندها محکوم به ۱۵ سال زندان شده اند!

مریم اکبری منفرد، مادر سه کودک که به همراه برادرش رضا اکبری منفرد سالهاست بدون حتی یک روز مرخصی زندانی است. او هشتمین سال زندان خود را بجرم تماس تلفنی با بستگانش در کمپ اشرف می گذراند. من او را زمانی که در دهه سیاه شصت خردسال بود و برای ملاقات خواهر بزرگترش رقیه به زندان آمده بود بیاد دارم. رقیه اکبری منفرد، مادر یک کودک، یکی از بهترین دوستان همبندم در زندان بود. او را در مراسم ختم برادرش که در سال شصت تیرباران شده بود دستگیر کردند و بعد به ۱۰ سال زندان محکوم شد و سرانجام در تابستان تبدار ۶۷، بهمراه برادر کوچکترش عبدالرضا که در زمان دستگیری زیر هیجده سال بود و حکمش نیز تمام شده بود، بیرحمانه به دار کشیدند.
 حالا بعد از آنهمه جور و جنایت که طی سی و پنج سال سیاه در حق این خانواده مجاهد روا داشته اند، مریم اکبری منفرد همچنان در بند و زندان بسر می برد. او از سران و سردمداران جمهوری اسلامی چند سوال ساده دارد. او می پرسد:
به چه جرمی چهار خواهر و برادر مرا اعدام کردید؟
رعایت عدالت و حق دفاعشان چه شد؟
مزار آنها کجاست؟....
بله این دادخواهی یک زن آزاده هرچند دربند است که مثل بسیاری از دیگر سالارزنان، جباران را به چالش می کشد.

بی تردید نبرد برابری طلبانه زنان، دوشادوش مردان آزادیخواه ادامه دارد. البته راه سختی در پیش داریم ولی تاریخ تکامل بشری به ما آموخته است که به طلوع خورشید پیروزی و روئیدن بهار آزادی ایمان داشته باشیم. برای ما «آزادی و برابری» یک رویا نیست، این آرمان ماست!