مسعود کاشفی: پایان محتوم دیکتاتوری حاکم بر ایران به اعتراف آخوند روحانی

سخنان دوازده بهمن حسن روحانی، رئیس‌جمهور دیکتاتوری آخوندی، بر سر قبر خمینی حاکی از اعترافات جالبی نسبت به آینده رژیم ولایت‌فقیه است که درخور توجه و تأمل و بررسی است.

وی در چهلمین سال گریختن دیکتاتور مخلوع از وطن، بیست و ششم دی‌ماه پنجاه‌وهفت و ورود منحوس دروغ‌گوترین و فریبکارترین چهره تاریخ ایران، مظهر واپسگرایی، خمینی دجال در دوازده بهمن همان سال یادآوری می‌کند:
« ... شاه وقتی‌که مشغول جام زدن با ابرقدرت‌ها بود و از جزیره ثبات حرف می‌زد؛ هنگامی که قدرت بلامنازع صحنه سیاسی ایران بود و هیچ تفکر و نگرش دیگری را برنمی تابید؛ وقتی‌که کلیه مقامات لشکری و کشوری غلام حلقه بگوش او بودند، با قیام بهمن پنجاه‌وهفت طومارش در هم پیچیده شد و بساط زر و زورش بر فنا رفت»
همچنین با تأکید می‌گوید: «دیکتاتور قبلی یعنی شاه منفور، خود در هنگامه گریز از ایران اقرار نمود که حرف و رأی مردم را دیر شنید و «...
مشهود است که
«بر لشکر زمستان نوروز نامدار
 کردست رای تاختن و قصد کارزار»
گوشمالی ناشی از قیام گسترده مردم ایران خواب از چشمان حضرات خونریز ربوده و ناگزیر از اعتراف به گناه و قیاس و جناس با بدیل تاریخی خود شده‌اند و به خوبی می‌دانند آهنگ رفتن نواخته شده و برای عذرخواهی، اصلاح و بازگشت سالهاست که دیر شده است!

با اندکی باریک بینی و دقت نظر در افاضات و یاوه‌های مملو از هراس این آخوند مرتجع، به روشنی قابل درک است که وی ناخوداگاه اعتراف می‌کند که در این نظام جهل و جنایت ولایت‌فقیه، خامنه‌ای که در رأس آن جا خوش کرده عملاً همه کاره است و کلیه مقامات لشکری و کشوری عملگان خاص دربار او بوده و مجری دستورات مطاع و بلامنازع او می باشند و در این میانه کلید حسن قادر نیست هیچ قفلی را باز کند حتی قفل کلیدساز شیاد را! این امامزاده دروغین خود از همه محتاجتر است چه رسد به آن که حاجت و نیاز خلق‌الله را برآورده نماید.

در پس تلاشهای بی حاصل روباه مکّار بنفش فام که در تطهیر خود و همپالکی هایش دست و پا می‌زند و می‌کوشد جنّت مکانانه ضمن پز اپوزیسیون نمایی، خود را تنها راه نجات و برون رفت رژیم غرقه بحرانش جلوه دهد، آخوند مزبور شیادانه برای فاصله گرفتن از باند رقیب از سویی خودکامگی سید علی را با شاه منفور قیاس کرده و بن بست تمام عیار نظام پابگورش را با استیصال دوران پایانی حکومت شاه فراری در سال پنجاه‌وهفت، که بزدلانه از کشور می‌گریخت تشبیه می‌کند. جالب اینکه خبرگزاری فرانسه بلافاصله در گزارش خود بر همین قیاس تاریخی تأکید می‌کند. وی از سوی دیگر نیز مانند ملا خاتمی سردسته باند ورشکسته به‌اصطلاح اصلاحات که در پایان دوران حکومت هشت ساله اش با حقارتی چندش‌آور اعتراف نمود که در نظام ولایت‌فقیه، رئیس‌جمهور یک تدارکاتچی ولی فقیه بیش نیست، به یکباره قافیه را می‌بازد و اذعان می‌کند که وی تحت سیطره ولی فقیه ارتجاع نقشی بیش از یک مترسک بیچاره و تشریفاتی نمی‌تواند داشته باشد!

این بدان معنی است که از اساس در کادر رژیم دیکتاتوری تمامیت‌خواه ولایت‌فقیه جناح اصلاح‌طلب توهّمی بیش نبود و در اصل وجود خارجی هم نداشته و نمی‌تواند داشته باشد. بلکه تنها سگ دعوای قدرت و سهم خواهی بین جناح‌های جنایتکار رژیم است که نتیجه آن در هر دوره به مسیر مشترکی بنام چپاول بی حدوحصر نجومی، سرکوب هولناک و بی‌عدالتی و ظلم عریان در گسترده ترین ابعاد ممکن ختم شده است.

این اعتراف زبونانه آشکارا همچنین به حقیقت نهفته در شعارهای قیام اخیر مردم بپا خاسته و به جان آمده از یوغ استبداد میهنمان که رو به دولت ورشکسته و ناامید به اصطلاح تدبیر و امید فریاد زدند: «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمامه ماجرا» بر پایان سراب این اصلاحات قلابی صحه می‌گذارد و حامیان استعماری و لابیان مزوّر را آچمز می‌کند که بیش از این بر طبل تو خالی مماشات نکوبند و چشم و گوش خود را به روی خواسته‌های به حق مردم ایران و مقاومت با شکوه و قدرتمندشان باز کنند.

به عنوان ختم الباب باید گفت که اگر منصفانه به تحلیل گفته‌های رئیس دولت فاشیستی آخوندها بپردازیم این حقیقت آشکار و مسلّم است که اصالت با مقاومت مردم و قیام پایدارشان است که لاجرم طومار هر دیکتاتوری عریض و طویلی را با هر شکل و شمایل؛ چه کنیه شیخ را یدک بکشد یا لقب شاهنشاهی قدر قدرت! را در نهایت با رزم و مقاومت قهرمانانه شان به‌زودی در هم خواهند پیچید. آری زمستان مرد و بهار بزاد.