سعید سجادی: یک انتخاب، و فرو ریختن یکی از ارکان جنگ تبلیغاتی و روانی رژیم علیه مقاومت

با شروع سرکوب خونین و در فردای ٣٠ خرداد سال ٦٠، فعالیتهای سیاسی خارج از کشور مقاومت وارد فاز و دوران جدیدی شد. هدف، افشاگری علیه جنایات رژیم و کسب حمایتهای سیاسی برای مقاومت سراسری مردممان برای آزادی و دمکراسی در ایران بود.

در طی چهار دهه گذشته، انبوهی از شخصیتها و احزاب سیاسی، و همچنین پارلیمنترهای کشورهای غربی و منطقه از اهداف این مقاومت ابراز حمایت و پشتیبانی نموده اند. خط رژیم در مقابله با این حمایت سیاسی، عمدتاً این بوده که غرب از مقاومت ایران بعنوان یک ابزار فشار بر علیه رژیم استفاده میکنند، و اینکه مقاومت قائم به خود نیست و ملعبه دست خارجیست.

با شدت گرفتن نگرانی و حساسیت جهانی نسبت به خطر بنیادگرایی اسلامی و تروریسم برآمده از آن در سال ٢٠٠١، در پی افشاگری مقاومت در باره پروژه های پنهانی اتمی رژیم در سال ٢٠٠٢، و با شروع جنگ در عراق و دخالتهای متعاقب تروریستی رژیم در این کشور و منطقه، و نهایتاً توطئهسیاسی و امنیتی علیه مقاومت در جولای ٢٠٠٣، فعالیتهای بین المللی و سیاسی مقاومت وارد مدار کیفی و گسترده نوینی گردید.

از این به بعد، شخصیتها و جریانات سیاسی در غرب، کم کم به مقاومت به عنوان راه حلی برای ایران و منطقه و بنیادگرایی اسلامی، و همچنین در خدمت اهداف و منافع مشترک ملی می نگریستند. بسیاری از شخصیتهای برجسته سیاسی امریکا- از هر دو حزب، شروع به شرکت در گردهمایی های سالیانه مقاومت در پاریس و به مناسبتهای دیگر می کردند. وجه مشترک همه این شخصیتها، نزدیکی دیدگاه سیاسی آنها به دیدگاههای مقاومت در رابطه با راه حل سیاسی برای معضلات ذیربط بود. البته، جنبه انسانی حمایت آنها از مقاومت، بسته به فرد و خصوصیات شخصی، از درجات متفاوت برخوردار و طیف گسترده ای را تشکیل میداد.

برای مقابله با هجوم سیاسی مقاومت و حامیان بین المللی آن، رژیم چاره را در علم کردن این خط تبلیغاتی و جنگ روانی دید که: دلیل حمایت سیاسی شخصیتهای برجسته سیاسی غرب، تطمیع مادی این شخصیتها توسط مقاومت بوده است. به این تعبیر رژیم، مقاومتی که تا کنون به ابزار دست غرب توصیف میگردید، به یکباره حاکم و استوار بر سرمایه های سیاسی برجسته و ارشد غرب میشود.

با انتخاب جان بولتن در سمت حساسترین مسئولیت امنیتی در جهان غرب، پایه های این رکن جنگ روانی رژیم اساساً فرو می ریزد، زیرا که اولین لازمه وجودی برای کاندیداتوری برای این سَمَت این است که فرد مزبور نمی بایست که هیچ رابطه و تاریخچه ای داشته باشد که بتواند به نحوی از انحاء بر روی نگرش سیاسی و توصیه های او به رئیس جمهوری- که می بایست نعل به نعل مطابق با و در جهت منافع ملی امریکا باشد، تاثیر سوء بگذارد. او نمی باید که هیچ رابطه ای که در طی آن، از آن نقطه ضعفی برای او عاید میشده و یا میشود را، داشته باشد. چونکه چنین نقطه ضعفی میتواند تحت شرایط مشخصی، منافع ملی و امنیتی امریکا را به خطر بیاندازد. اساساً، کسی که قابلیت تطمیع شدن، آنهم توسط فرد یا جریانی خارجی داشته باشد، نمی تواند در این سمت جای بگیرد. حساسیتهای جامعه سیاسی امریکا، خصوصاً با توجه به سیر تحولات کابینه کنونی دولت امریکا در طول سال گذشته، گواه این واقعیت است که حامیان برجسته سیاسی مقاومت- نظیر بولتن، قبل از هر چیز به دلیل داشتن دیدگاههای مشترک سیاسی نسبت به منافع مشترک عالیه ملی، و با حفظ استقلال سیاسی، از مقاومت ایران حمایت نموده اند.