حسین یعقوبی:‌ استراتژی سرنگونی، کانونهای شورشی و کهکشان مقاومت در پاریس

از فردای ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ که خمینی جلاد راه هر گونه زندگی مسالمت آمیز سیاسی را بر نیروهای انقلابی بست و تظاهرات مسالمت آمیز بیش از ۵۰۰ هزار تن از هواداران مجاهدین را به خاک و خون کشید و آنها را در مقابل انتخاب ناگزیر بین تن دادن به ذلت تسلیم و یا مقاومت با پرداخت سنگین ترین بها قرار داد، تردیدی وجود نداشت که سازمان مجاهدین راه دوم را برخواهد گزید، چرا که آنها پیشتر از آن از چنین بن بست هایی در شکنجه گاههای ساواک شاه به درخشان‌ترین شکل ممکن گذر کرده و نشان داده بودند که بر سر آرمان آزادی به هیچ عنوان اهل سازش و تسلیم نیستند.

در مرور تاریخچه درخشان رویارویی مجاهدین خلق با رژیم ضد بشری ولایت فقیه، چه در مقطع بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که در آن مجاهدین با گذشت و بردباری خارق العاده و تحسین برانگیزشان از هرگونه خشونتی پرهیز می کردند و چه در دوران مقاومت انقلابی تا به امروز، یک نکته بیش از هر چیزی چشمگیرتر و قابل تأمل تر است؛ و آن اینکه مجاهدین در راستای پیشبرد استراتژی خود تمام توان و امکانات سیاسی و تشکیلاتی خود را بدون ذره ای عافیت جویی بکار می گیرند؛ به زبان خیلی ساده وقتی حرفی می زنند تا پای جان بر روی آن می ایستند. آنها نسبت به سرنوشت خلقشان عمیقا مسئول هستند و وقتی دفاع و تحقق منافع مردم را در اجرای یک استراتژی مشروع تشخیص دهند، ذره‌ای در آن تردید نمی کنند. در این رابطه می توان برای نمونه از مواضع اصولی مجاهدین در شکستن طلسم جنگ طلبی خانمانسوز رژیم ولایت فقیه نام برد. در آن زمان این تنها عقب مانده ترین لایه های جامعه نبودند که مسخ شعارهای ارتجاعی «راه قدس از کربلا می گذرد» خمینی می گشتند، بلکه بسیاری از مدعیان مبارزه نیز به یکباره میهن پرستی پوشالی خود را در صف سینه زنان امام دجال می جستند تا شاید در پناه آن عوام پسندانه به زندگی خفیف و خفت بار خود ادامه دهند. در همان زمان مجاهدین با احساس مسئولیت عمیقا انقلابی، لاقید و بی تفاوت ماندن در رابطه استفاده مشروع از هر تضادی در جهت تسریع سرنگونی خمینی را ناموجه دانسته و پرچم صلح خواهی را با بی اعتناعی کامل نسبت به دود و دم عوام فریبانه ناشی از دجالگری خمینی به دوش کشیدند.
اکنون می توان از این منظر به ترکیب جهانی و جایگاه راهگشای «کهکشان مقاومت» در راستای تحقق استراتژی سرنگونی نظام ولایت فقیه و استقرار یک نظام دمکراتیک در میهن مان پی برد.
بعد از کودتای استعماری – ارتجاعی ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ با هدف انهدام مقاومت ایران و راهبندهای ایجاد شده متعاقب آن در دوران ماه عسل مماشاتگران غربی با آخوند شیاد خاتمی که نقش ویترین نمایشات خارجی استبداد قرون وسطایی حاکم بر کشورمان را بازی می کرد، اولین گردهمایی بزرگ مجاهدین و مقاومت ایران تماما معطوف به افشای این بند و بست شرم آور بود. از آن زمان تا کنون مقاومت ایران با برگزاری١٤ کهکشان شکوهمند در واقع با ۱۴ شلیک و آتشباری سنگین بر علیه دشمن ضد بشری راهبندهای استعماری – ارتجاعی را یکی پس از دیگری در هم کوبیده و تضاد حاصل از این پیروزی ها را در راستای استراتژی سرنگونی رژیم ولایت فقیه ماهرانه هدایت کرده است. درهم شکستن پرونده ننگین کودتای ۱۷ ژوئن، خروج مجاهدین از لیست مضحک تروریستی که تمام و کمال محصول یک بند و بست ارتجاعی – استعماری بود، کارزار جهانی حفاظت از جان گوهرهای بی بدیل مجاهد خلق در اشرف و لیبرتی و انتقال پیروزمند تشکیلاتی آنها به نقطه امن و در نهایت خوراندن جام زهر اتمی با همه تاثیرات جانبی آن به هیولای وحشی بنیادگرایی در تهران از جمله دستاوردهای راهگشای کهکشان های مقاومت در بیش از یک دهه اخیر می باشند.
اکنون مقاومت ایران پس از گذار پیروزمند از یک نبرد سهمگین، موقعیت خود را در عرصه های مختلف سیاسی، تشکیلاتی و بین المللی به عنوان جدی ترین آلترناتیو تغییر در ایران تثبیت کرده است. در نقطه مقابل، قیام و مقاومت قابل ستایش مردم در داخل کشور، تنگنای ناشی از چرخش سیاست جهانی بر علیه رژیم و مهمتر از همه برق «شمشیر داموکلس» کانون های شورشی و هزار اشرف در داخل میهن اشغال شده، دشمن زبون را در بن بست و وحشتی بی مانند فروبرده است.
زمان برعلیه نظام پوشالی ولایت فقیه و به نفع مردم و مقاومت عادلانه آنها به سرعت در حال پیشروی است. دستگاه سیاست ننگین مماشات غرب با ملاهای عمامه بسر بدون ستون اصلی آن دیگر به هیچ عنوان قادر به نجات رژیم آخوندی از چنبره بحران سرنگونی نخواهد بود.
چشم انداز خیره کننده سرنگونی رژیم ولایت فقیه و توانمندی مقاومت ایران به عنوان نیروی سرنگون کننده این رژیم بحران زا، غرب را ناگزیر به تعیین موضع و مختصات خود در روند این تحول تاریخی قرار می دهد.
بدون تردید به رسمیت شناختن مقاومت ایران به عنوان آلترناتیو مشروع و قابل اتکا این رژیم ضد بشری به آهنگ حرکت کانون های شورشی و اعتراضات مردمی در داخل کشور شتاب مضاعف خواهد بخشید.
کهکشان ۹ تیر ۱۳۹۷ در ویلپنت پاریس نمادی از قدرت چشمگیر سازماندهی، تشکیلاتی و ارائه طرح و راهکار مشخص برای تحقق همین امر و تغییر دمکراتیکی است که مریم رجوی مشعلدار آن است.
در ۹ تیر ۱۳۹۷ مارش حمایت از کانونهای شورشی داخل کشور برای سرنگونی نظام وحشی حاکم بر ایران در ویلپنت پاریس به صدا در می آید؛ شرکت در این کارزار بزرگ مقاومت برای تقویت آلترناتیو دمکراتیک و مردم گرای شورای ملی مقاومت وظیفه ملی و میهنی هر ایرانی وطن پرستی است که دل در گرو آزادی میهن دارد.
پس با تمام قوا پیش بسوی ویلپنت!