رضا محمدی: دوام و قوام قیام

 

شروع قیام مردم دردی ماه سال ۱۳۹۶ در بیش از ۱۴۲ شهر در سراسر ایران را باید نقطه عطفی مهم در مبارزات مردم میهنمان در برابر رژیم آخوندی دانست.

این خیزش دامنه‌دار مردم به ستوه آمده از جنایت، فساد و دزدی‌های کلان اقتصادی که به‌سرعت به مطالبات سیاسی راه برد، دو حقیقت را به‌خوبی عیان کرد.

اول اینکه، برخلاف تمام یاوه‌گویی‌ها، حضور و نقش بی‌بدیل کانونهای شورشی و مؤسسان چهارم ارتش آزادی در پیشبرد قیام آنچنان آشکاراست که آه و فغان سران حکومت را درآورده و کمتر فرصتی است که آنان خطر مجاهدین برانداز را گوشزد و ترس و وحشت خود از پیوستن مردم بپاخاسته به مقاومت خونین را بیان نکنند.

پرواضح این که صحبت از مجاهدینی است، که رژیم سالهاست آنان را نابود شده و از بین رفته تبلیغ می‌کرد و با اجرای سیاست بایکوت خبری تام و تمام درباره آنها و گاها و یا بنا به اجبار شرایط و تحولات سیاسی روز، برای تخریب و شیطان سازی هرچه بیشتر، از آنان با عناوینی چون "گروهک مضمحل شده منافقین، که نفس‌های آخر خود را می‌کشد" نام می‌برد.
مضحک‌تر از آن مزدوران و مأموران قلم به دست رژیم در خارج ازکشوربوده و هستند، زمانی که رژیم، از طریق تمامی تریبون‌های دولتی و نمازهای جمعه خود، به پیشتازی مجاهدین در قیام این چنین آشکارا اقرار و اعتراف می‌کند و برای دفع خطر براندازی از سوی مجاهدین در پی چاره‌جویی است، این بوزینگان با بلاهت مدعی می‌شوند که مجاهدین "فرصت‌طلبانه" قیام مردم را به‌حساب خود می‌ریزند و دلیل می‌آورند که حتی "یک شعار" هم به نفع مجاهدین در این اعتراضات و تظاهرات سر داده نشده است و این در حالی است که اخیرا امامان جمعه مشهد و پردیسان قم از نیروهای خودی خواسته‌اند که با شرکت در تظاهرات علیه گرانی مانع آن شوند تا که مجاهدین و براندازان نتوانند تظاهرات را به سمت براندازی و شعارهای ساختارشکن ببرند.
.
البته در جواب چنین مهملاتی از سوی این قلم کشها تنها باید گفت، اگر بلاهت و کودنی و یا مزدوری را سقفی و مرزی می‌بود؟

در اعتراض به کشتار هزاران زندانی مجاهد در تابستان سال ۱۳۶۷ طی سه روز (۶ تا ۸ مرداد ۱۳۶۷ در اوین و گوهردشت) آقای منتظری با جنایت دانستن آن، مجاهدین را " یک سنخ فکری“ خواند که با کشتار از بین نخواهند رفت.

معنا و اثبات این گفته را، رژیم ددمنش آخوندی امروز به عینه می‌بیند که پس از آنهمه خون ریختن از مجاهدین و صدها توطئه تروریستی نافرجام به هدف نابودی آنان، درهرگوشه و نقطه‌ای از میهنمان که مردم آزادیخواه فریاد اعتراض سرمی دهند، کانونهای شورشی مجاهدین نقشی محوری و پیشتاز دارند، مگر نه این است که شعار" مرگ بر ارتجاع، مرگ بر خمینی، مرگ بر اصل ولایت‌فقیه، مرگ بر دیکتاتور، زنده‌باد آزادی" شعار مجاهدین، از زمان رودرویی با دیو جماران تا به امروز بوده و تا سقوط نظام جهل و جنایت نیز چنین خواهد بود؟

آزادی و آزادیخواهی برای مجاهدین نه‌فقط یک شعار سیاسی صرف، که مرام و مقصود از آن، جز لاینفک و شالوده و پایه و اساس اعتقادات، آرمان، فلسفه وجودی و نگرش بنیادین آنان به انسان به‌عنوان آفریده شده تغییرگرمی‌باشد.
تنها انسان آزاد و رها از یوغ بندگی و جبراست که می‌تواند با اراده و اختیار، قدرت خود را در مسیر تکامل و در جهت تغییر شرایط "آنچه که هست" به " آنچه که باید باشد"، تا برقراری قسط وعدالت، بکار برد.
مجاهدین تا به امروز با سربلندی و مسئولیت‌پذیری و تعهد وایمان سرشار برای نیل رسیدن به آن، بهایی ماوراء تصور با صدق و فدای بدون چشمداشت پرداخته‌اند.

نکته دیگر اینکه، آمدن مردم به خیابانها برای اعتراض به شرایط اسفبار اقتصادی، بی آبی، بی‌نانی، فقر، بیکاری و خواسته برحق آنان برای رفع این معضلات فاجعه‌آمیز همه و همه، شاید در نگاه اول و مطلوب اولیه آن، رسیدن به این خواسته‌های حداقلی باشد، اما در ورای آن می‌توان و باید که هدف غایی و حداکثری آنان، که همانا عزم و جزمشان برای رسیدن به "آزادی" است، را به‌خوبی دریافت.

قریب به چهل سال است که رژیم هر ظلم و ستمی که توانسته بر این مردم روا داشته و به هر جنایتی که توانسته برعلیه آنان دست زده است.

از توهین به کرامت انسانی و ستیز با انسانیت، زندان و شکنجه و اعدام‌های بیشمار تا حجاب اجباری، سرکوب شدید اعتراضات صنفی کارگری، فرهنگی، دانشجویی، نقض حقوق بشردرابعاد گسترده، نابودی محیط‌زیست، بر باد دادن اخلاق و فرهنگ ستیزی و بسیارمظالم دیگر.

مردم امروز ازبیعدالتی، نابرابری، تبعیض، ویرانگری، چپاولگری، ارتشا و فساد یک مشت اراذل حکومتی و افراد وابسته به آن، به تنگنا رسیده‌اند، از این که می‌بینند سرمایه‌های ملی آنان خرج صدور ارتجاع و تروریسم در منطقه، منابع طبیعی متعلق به آنان و نسل آینده پیش‌پرداخت حفظ قدرت حاکمان نامشروع وطن‌فروش می‌شود، از این که فاصله طبقاتی، اعتیاد و فحشا و فقر بی داد می‌کند، آمار کودکان گرسنه کار و کارتن خوابها و قبرنشینان رو به افزایش سرسام آوراست، خشمگین‌اند.

اینها تماما واقعیات اسفناک جامعه امروز ایران است، اما به‌واقع واقعی ترازهرخواستی، اراده مردم برای نیل رسیدن به "آزادی" است که در شعارهای "مرگ بر دیکتاتور، توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه، میمیریم، میمیریم ایران رو پس می‌گیریم"، نمود پیدا می‌کند.

مردم ناامید و به جان آمده از ظلم و ستم آخوندی چیزی نمی‌خواهند بجزآزادی،
آزادی بیان، آزادی تجمع، آزادی دفاع از حق خود، آزادی پوشش، آزادی احزاب، آزادی ادیان، آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن و آزادی ازهرقید و بند ظالمانه حکومتی و رفع هرگونه تبعیض.

آزاد و رها شدن از بختک رژیم منفور آخوندی با تمام دار و دسته و جناح‌های حکومتی اصولگرا و اصلاح‌طلب.

هر قلم و زبانی که تنها در پی برجسته کردن خواسته‌های حداقلی مردم است و به رضایتمندی به برآوردن شدن آن توصیه می‌کند، آگاهانه و یا ناآگاهانه در جهت انحراف و تضاد با خواست واقعی و اراده مردم عمل می‌کند که این امر درنهایت مطلوب رژیم درمانده و ستمگر آخوندی می‌باشد.

مردم رنجدیده مصمم به براندازی هستند، چرا که نویدبخش آزادی و بهروزی مردم ایران در گروی "سرنگونی" این رژیم جنایتکار سراسر فاسد و برقراری حکومتی دموکراتیک بر پایه و اساس حق حاکمیت مردم، می‌باشد.

همانطور که رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی بارها تاکید کرده‌اند، مجاهدین نیز با افتخار امر سرنگونی رژیم در کلیت آن را همچنان وظیفه انقلابی خود دانسته و می‌داند و برای پیشبرد و تحقق آن تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون، خواهند ایستاد.

مردم به‌واقع تشنه آزادی‌اند.

پیش بسوی آزادی