مهرداد هرسینی: اعتراف «قبله عالم» به شکست


به یقین بروز مصائب و بحران های لاینحل در دیکتاتوری ولی فقیه تابع مستقیمی از سیاست های مخرب، سوء مدیریت و وجود صنعتی بنام «فساد و غارت» از سوی متولیان حکومتی می باشد.

بر این منطق است که اکنون شیرازه های کشور ازهم پاشیده، خط فقر و فلاکت روبروز افزایش یافته و اقتصاد در پرتگاه سقوط کامل قرار گرفته است.

شکست های زنجیره ای ولی فقیه در زمینه سیاست های راهبردی نظام در منطقه و بین المللی نیز قوز بالاقوز دیگری برای دیکتاتوری مذهبی شده و بدین سان به زنجیره ای از بن بست های داخلی و خارجی برای رژیم سرکوبگر و تروریستی آخوندی تبدیل گردیده است.

یک نمونه از این شکست را باید در توافق اتمی و تبعات مخرب آن برای بروز بحران های جاری ارزیابی نمود. سخن از توافقی است که بقول معروف به مانند «پنیر سوئیسی» سوراخ، سوراخ شده، بطوریکه حتی نزدیک ترین شرکای تجاری رژیم نیز «عطای» آن را به «عبای» عظما فروخته و هرکدام با جمع کردن بساط «تجارت» و خروج شرکت های خود از بازار رژیم، آخرین میخ ها را بر تابوت توافق اتمی می کوبند.

و در این میان این تنها خامنه ای و آخوند های فاسد و چپاولگر هستند که نگران از نبود «دلار های نفتی» برای غارت هرچه بیشتر اموال ملی به هراس و لرزه افتاده اند. نگرانی و تشویش آخوند های دزد و غارتگر نه از بابت وضعیت معیشتی، فقرو فلاکت مردم و نه از بدلیل کارتن خواب ها، حاشیه نشین ها، کودکان آشغال جمع کن و یا زنان خیابانی است، بلکه به یقین نگران برای جیب ها و حساب های بانکی خود و آقا زاده های فاسد اشان می باشد، پنداری آن «۱۵۰ میلیارد» دلار های آزاد شده از توافق اتمی که بخشا در « قوطی های» خیارشور به تهران بار زده شدند، کفاف اشتهای سیری ناپذیر دستگاه فاسد حکومتی را نداده است.

در این راستا، خامنه ای زهر خورده و طلسم شکسته در تازه ترین سخنان ضمن اعتراف به مجموعه ای از شکست های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، با اشاره به «فرجام تلخ برجام» می گوید:«در موضوع مذاکرات بنده اشتباه کردم و به اصرار آقایان اجازه تجربه را دادم که البته از خطوط قرمز معین شده هم عبور کردند».

خرمردرندی ولی فقیه را بخوبی می توان در همین چند کلمه رویت نمود. وی درحالیکه تلاش دارد تا از یک سو با مظلوم نمایی و گفتن «بنده»! و «اجازه تجربه» مسئولیت نهایی برای شکست های رژیم را ماستمالی نماید، اما از سوی دیگر می خواهد چنین القاء کند که گوئیا آن «آقایان» خودسر بوده اند که بدون اجازه «مقام معظم» از «خطوط قرمز» گذشته و بدین سان تبعات مخرب شکست برجام را که اکنون به افت ارزش پول ملی، بحران های تولیدی و اقتصادی و نیز بیکاری گسترده راه برده است را بر گردن «رفقای نا اهل» خود بیاندازد.

از قدیم گفته اند، آدم دروغگو کم حافظه است. ظاهرا ولی فقیه یا خود را عامدانه به فراموشی زده و یا اینکه اکنون به بیماری «آلزایمر» مبتلا گردیده است، زیرا این خامنه ای بود که در دیدار با بسیجیان به اصطلاح «دانش آموز و دانشجو» (۱۲ ابان ۱۳۹۲«ضمن دفاع از «مذاکره اتمی» بصراحت گفته بود:«هیچ‌کس نباید مذاکره‌کنندگان ما را سازش‌کار بداند. اینها مأموران دولت جمهوری اسلامی ایران هستند، اینها بچّه‌های انقلابند. یک مأموریّتی را دارند انجام میدهند... ما هم به اذن‌الله ضرری نمیکنیم... ما ضرری نخواهیم کرد».

بهرحال چنین تناقضاتی در عمل و گفتار این دیکتاتور ظالم و خون ریز، نه اولین آن و نه آخرین نمونه از نوع خود می باشد. وی بکرات نشان داده است که به موازت «ضعیف النفس بودن», در دروغگویی و مشاطه گری دست «آدم و عالم» را از پشت بسته است.

واقعیت آن است که ولی فقیه غرق در بحران نه تنها در زمینه قمار اتمی شکست سنگینی را متحمل شده است، بلکه فراتر از آن در تمامی زمینه ها و سیاست های راهبردی خود و بویژه در تقابل با مردم ایران و خواسته های ملی، «پوز ولایت» با سندان و چکش قیام مردمی و کانون های شورشی بخاک مالیده شده است.
نیم نگاهی به «منحنی» قیام و روند روبه رشد جنبش طی یکسال گذشته بخوبی مبین این واقعیت است که خواسته های جامعه فرسنگ ها با ابعاد «صنفی» فاصله پیدا کرده و روبروز رادیکال تر و ابعاد تنفر و ایزولاسیون رژیم در میان مردم گسترده تر می شوند.

نگاهی به منحنی جنبش موئید این سخن می باشد، زیرا درحالیکه سال گذشته در چنین ایامی این گسل های اجتماعی مانند کارگران، معلمان، دانشجویان، کشاورزان و یا مال باختگان بودند که با اعتراضات خود، تلاش داشتند تا جامعه جوشان را به حرکت درآورند و در حالیکه دیکتاتوری ولی فقیه در بهار سال گذشته مشغول «رای و رای کشی» و رقم سازی های «۲۲ میلیونی» برای «رئیس جمهور تدبیر و امید» و مهندسی نمایش انتخابات قلابی بود، اما امروز شاهد هستیم که به یمن نیروی پیشتاز مجاهدین و تلاش های شبانه روزی کانون های شورشی و نیز وجود استراتژی اصولی «مشت در مقابل مشت», چگونه آن اعترضات و تحصن های محدود و صنفی طی یک سال گذشته به کوچه و خیابان ها و میادین در شهرها و اقصی نقاط کشور سرازیر شده و بدین سان میلیون ها ایرانی دردمند را به جوش و خروش برای» سرنگونی «در آورده است.

نکته آخر آنکه، خامنه ای اگر در همه جا و در مورد همه چیز دروغ گفته باشد، اما دراین مورد که «جنگی» براه نخواهد افتاد و یا «مذاکره» نیز راهگشای مصیبت ها و بدبختی های نظام وی نخواهد بود، راست می گوید.
وی بخوبی با بیان این واقعیت ها به پوچ بودن تبلیغات اطلاعات رژیم در خارجه مبنی بر بروز عنقریب جنگ و جمع آوری نیرو برای ساختن اپوزیسون های قلابی که تماما در راستای حمله و هجوم به مجاهدین و مقاومت ایران راه اندازی شده اند، خط پایان کشیده است.

 ترجمان جملات اخیر وی اعتراف به وجود حقیقتی است که «سیاست مماشات» نیز دیگر راه حل رژیم برای برون رفتن از بحران های موجود نیست. براین منطق خامنه ای ضمن رد «دو سناریوی» روی میز، خواسته یا ناخواسته به جوهر حقیقتی دیگر بنام «راه حل سوم» خانم رجوی که صدای آن امروزه در شهرهای میهن ساری و جاری است، یعنی «سرنگونی» رژیم با عنصر داخلی و کانون های شورشی اعتراف کرده است.