حسین پویا: تلفن روحانی به خامنه ای، از نیویورک


تلفن روحانی به خامنه ای، از نیویورک

روحانی: آقا سلام علیکم
خامنه ای: علیکم السلام. کی هستی؟
ر: روحانی هستم حاج آقا.
خ: کدوم روحانی؟ همه ما روحانی هستیم. اسمت چیه؟.
ر: بنده روحانی روحانی هستم. رئیس جمهور
خ: خوب مرد حسابی بگو شیخ حسنم. حالا دیگه برای ما هم قمیش میای؟
قطع کن دوباره بگیر و خودت رو درست معرفی کن.
ر: چشم حاج آقا.
.............
روحانی: الو سلام علیکم
خامنه ای: علیکم السلام . کی هستی؟
ر: شیخ حسن هستم حاج آقا.
خ: کدام شیخ حسن؟
ر: شیخ حسن روحانی . رئیس جمهور. ببخشید آقا. فکر کردم بنده را به جا میارید.
خ: بیخود فکر کردی. از کجا زنگ میزنی؟
ر: از نیویورک حاج آقا
خ: رفتی نیویورک چیکار کنی؟
ر: حاج آقا بنده که همین دو سه روز پیش خدمتتون بودم و گفتم دارم میرم نیویورک.
خ: خوبه خوبه. یادم نمیاد. حالا رفتی اونجا چیکار؟
ر: جلسه سازمان ملله.
خ: سازمان ملل چه خبره. نکنه کلک بزنی. نکنه به سرت بزنه همونجا پناهنده بشی.
ر: نه حاج آقا. خیالتون راحت باشه. زود برمیگردم.
خ: مواظب باش سرت کلاه نذارن. دوباره برجام مرجام امضا نکنی.
ر: باشه حاج آقا. مواظبم. فقط خواستم بپرسم نظر خاصی ندارید. مطلب خاصی نیست که باید در سخنرانی بگم
خ: مگه قراره سخنرانی بکنی؟
ر: خوب بله حاج آقا.
خ: کی بهت اجازه داده اونجا سخنرانی بکنی
ر: خوب هرسال توی سازمان ملل باید سخنرانی بکنیم دیگه.
خ: تو حرف مفت زیاد میزنی. میگفتی مجتبا بره سخنرانی کنه.
ر: نمیشه حاج آقا. باید رئیس جمهور باشی
خ: اون که بیشتر از تو رئیس جمهوره.
ر: خوب اینو که سازمان ملل نمیدونه. اینا فکر می کنن من رئیس جمهورم
خ: حالا میخوای چی بگی؟
ر: میخوام در باره فواید اسلام و اینکه ما صلح طلبیم بگم.
خ: آورین همینا رو بگو. بگو تحریمها به ما اثر نداره. ولی خوب اگر بَرشُون دارن ما هم قول میدیم که با سازمان ملل همکاری کنیم. اما چیزی امضا نکنی. اگه برگردی و بگی چیزی امضا کردی گردنت رو میشکنم. فهمیدی؟
ر: اگه گفتن امضا کن تا تحریمها را برداریم چی بگم؟
خ: خودت امضا نکن. بگو ظریف امضا کنه که بگیم توی نماز جمعه بهش فحش بدن. و لازم شد بتونیم بگیریم بندازیمش توی حصر.
ر: چشم حاج آقا. چیز دیگری نمی خواهید که بگم؟ بگم که ما اصلا موشک نداریم؟
خ: نه لازم نکرده. هیچی در مورد موشک و بمب و این چیزا نگو.
ر: ولی اگه پرسیدن چی؟
خ: خوب بگو ما نه بمب داریم و نه موشک. میگم یه چیزی به فکرم زد....
ر: بفرمائید
خ: ببین میشه یه پولی به رئیس سازمان ملل بدی و یک جلسه سازمان ملل رو توی تهران بذارن. خودم دوست دارم براشون سخنرانی کنم. مثل ترامپ
ر: رئیس سازمان ملل کاره ای نیست حاج آقا. اگه بخوایم باید به امریکائیا پول بدیم
خ: خوب به امریکائیا پول بدین.
ر: قبول نمی کنن حاج آقا. میونه شون با ما خوب نیست. اگه هنوز اوباما بود میشد بهشون گفت. اما این جدیدیا با ما خوب نیستن
خ: غلط کردن خوب نیستن. پس این پولایی که اونجا خرج کردیم چطور شد؟
ر: پولی خرج نشده حاج آقا
خ: خودم به مجتبا گفتم چند میلیارد بدین به آدمامون اونجا خرج کنن.
ر: خوب به چند تا از آقازاده های مورد اعتماد داده بودیم. اما متاسفانه بالا کشیدن.
خ: غلط کردن. پس این وزارت چکاره س. چرا برشون نمی گردونه؟
ر: دوتا از وزارتی های مورد اعتماد رو فرستادم دنبالشون. با یه مقدار پول که شاید گولشون بزنن
خ: آورین. آورین. خوب چرا برشون نگردوندن؟
ر: اون دو تا هم پولا رو ورداشتن دررفتن به کانادا.
خ: گیر عجب دیوثایی افتادیم جان شما. پس مواظب باش این ظریف رو اینور و انور میفرستی پول زیاد در اختیارش نباشه.
ر: چشم حاج آقا
خ: خودت چقدر پول همراته؟
ر: ..... الو.... الو.... صداتون نمیاد حاج آقا... الو.....
خرو خر تلفن........
خ: ای داد و بیداد. اینم انگار از دستمون در رفت. نباید بذارم وقتی اینا میرن خارج با خودشون پول ببرن.