حسین یعقوبی: اعتراف هراس آلود رژیم به پیوستن گسترده جوانان میهن به کانون های شورشی


روند رو به گسترش قیامها و اعتراضات مستمر مردمی و حضور چشمگیر عنصر ذهنی انقلابی در کسوت کانون های شورشی مجاهد خلق در داخل کشور، رژیم آخوندی را چنان دچار سراسیمگی و وحشت کرده که ناگزیر از اعتراف به آن گردیده است.

برای درک و فهم و اهمیت این اعترافات باید یادآوری کرد که دستگاه تبلیغات گوبلزی وزارت بدنام اطلاعات رژیم طی سالیان گذشته و البته با کرامات مستقیم و غیر مستقیم رسانه های تحت کنترل مماشاتگران غربی و با سرمایه گذاری کلان، تبلیغات بی سابقه ای را براه انداختند تا ضمن شیطان سازی از مجاهدین خلق، اینگونه وانمود کنند که "مجاهدین مورد تنفر مردم بوده و در داخل ایران فاقد هر گونه پایگاه اجتماعی هستند"! اکنون اما برق شمشیر داموکلس کانون های شورشی، رژیم را دچار سراسیمگی کرده و به یک فقره اعتراف خفت بار واداشته است.

زوزه های وحشت سپاه سرکوبگر رژیم در قالب تحلیلی تحت عنوان "دستورالعمل‌های (مجاهدین) برای فریب سوژه‌ها در فضای مجازی" در خبرگزاری فارس این سپاه جهل و جنایت ( ۱۹ اسفند ۱۳۹۷) در این رابطه بسیار قابل تأمل می باشد. در بخشی از این نوشتار چنین آمده است: "…هویت‌های ساختگی عوامل (مجاهدین) در شبکه‌های اجتماعی معمولاً در رنج‌های سنی بین ۱۷ تا ۳۰ سال تعریف می‌شوند و عکس‌های مورد استفاده نیز معمولاً به گونه‌ای گزینش می‌شوند که برای این رده سنی جذاب و محرک باشند. کاربرانی هم که معمولاً فریب این تکنیک عوامل (مجاهدین) را در فضای مجازی می‌خورند افرادی با سنین پایین در حدود ۱۵ تا ۲۰ سال هستند که به سرعت درگیر احساسات و عواطف شده و توانایی شناخت فریب‌ هویت‌های مستعار و ساختگی عوامل (مجاهدین) را ندارند. ... عوامل (مجاهدین) در شیوه فعالیت خود در شبکه‌های اجتماعی برای این مسئله به شکل ویژه دستورالعمل داشته و از جذابیت‌های جنسی برای فریب سوژه‌های خود بهره می‌برند. "
از موضوعات جنسی و حربه زنگ زده از سلسله اراجیف بجا مانده از اندیشه متعفن امام دجالان برای بدنام کردن مجاهدین در همان ماههای اول پیروزی انقلاب که بگذریم، ترجمان صریح این حرفها، برخلاف یاوه ها و دروغپردازی های بی سابقه وزارت بدنام اطلاعات و اعوان و انصار خارجه نشین آن در رسانه ها و رادیوهای معلوم الحال و "بی فردا" بر علیه مجاهدین، چیزی نیست جزاستقبال و روی آوردن گسترده نسل عاصی جوان به پیشتاز مجاهد خلق و کانون های شورشی.

در بخش دیگری از این زوزه های وحشت چنین آمده است: "وقتی نام "مجاهدین خلق" یا سرکردگان سازمان نظیر مریم و مسعود رجوی برده می‌شود، عموماً شناخت افراد و وجود تصویر ذهنی در مورد جنایت‌های آنها باعث امتناع افراد از همکاری می گردد. اما با این حال اطلاعات عموماً کم نسل جوان و عدم آگاهی و مطالعه برخی نوجوانان سبب می‌شود تا (مجاهدین) فرصت تحریف تاریخ و ارائه اطلاعات غلط به سوژه های خود را پیدا کنند."
این یک اعتراف آشکار دیگر به شکست چندین دهه تبلیغات شبانه روزی رژیم و همگنان آن در داخل و خارج کشور برای مخدوش کردن چهره مجاهدین خلق و بویژه رهبران پاکباز و فداکار آنها است. اعتراف آشکار به اینکه نسل جوان این میهن یاوه های چندین دهه این رژیم تبهکار برعلیه بهترین فرزندان مجاهد این مزر و بوم را به پشیزی نمی خرد و بر عکس با شنیدن نام خجسته مسعود و مریم رجوی بیش از هر زمان به سرنگونی این رژیم فاسد امیدوار می گردد. صرف نظر از اینکه آگاهی همواره در طول تاریخ مساوی با مرگ محتوم ارتجاع بوده، اما فاشیزم دینی حاکم بر میهنمان در حالی مدعی "اطلاعات عموماً کم نسل جوان و عدم آگاهی" آنها نسبت به سازمان مجاهدین است که از ۴۰ سال پیش با سرمایه گذاری غیرقابل تصوری اتفاقا برای تربیت "نسلی ضد مجاهد" بطور بی سابقه ای به شیطان سازی از مجاهدین مشغول بوده و در این رابطه بدون هیچگونه اغراق گوی سبقت را از گوبلز و گشتاپوی آن ربوده است. بنابراین باید به پاسدار- شکنجه گری که این اراجیف را سرهم کرده گفت: شما مطمئن باشید که مرتکب هیچ کمکاری نشده اید و این نسل جوان علیرغم ۴۰ سال پمپاژ تبلیغات ضد مجاهدی شما، به شما و رژیم سراسر جنایت شما تف کرده و به مجاهدین روی آورده است.
بدون هیچ اما و اگری، برای فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران حفظ و تقویت دستگاه سرکوب اش از اهمیت حیاتی و استراتژیک برخوردار است. علی الخصوص بعد از پایان دوران امتیازات بادآورده ناشی از سیاست مماشات و بطریق اولی کنارگذاشته شدن راهبندها از سر راه نیروی پیشتاز سازمان یافته، رژیم آخوندی بر این امر بیش از پیش واقف است که بدلیل فقدان مطلق مشروعیت سیاسی و دینامیزم انفجاری ناشی از آن، بدون اتکاء به اهرم سرکوبگر خود، یعنی سپاه پاسداران ضد خلقی، قادر به ادامه حیات نخواهد بود. از نگاه رژیم این پای استراتژیک اش باید به هر قیمتی که شده حفظ و تقویت گردد، ولو، آنگونه که تجربه نشان داده است، حتی صرف روحیه دادن به آنها به بهای نابودی سرمایه های کشور در تنور جنگ های منطقه ای بیانجامد.
اما تردیدی هم نیست که به جدیت این پیام مسعود رجوی، فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی، قبل از هرکس سران رژیم، علیرغم همه یاوه گویی ها برعلیه او پی برده اند. آنجا که گفته است:
"می‌توان شعله‌های قیام را به یکدیگر گره زد تا آتشفشانی برانداز و بنیان‌کن بپا شود. پاسخ واقعی و ضروری و حقیقی در جنگ صد برابر و شورشگری حداکثر بوده و هست و خواهد بود. آنقدر که از طریق کانون‌های شورشی به ارتش آزادیبخش ملی اعتلاء یابد و سپاه دشمن ضدبشر را درهم‌ بکوبد." (از پیام اخیر مسعود رجوی)
اکنون در نتیجه فعالیت های درخشان کانون های شورشی، وزارت بدنام اطلاعات در یک تنگنای تبلیغاتی دست و پا می زند. انکار حضور مجاهدین و دروغ مشمئز کننده تنفر مردم از آنها به سبک گذشته برای روحیه دادن به ساندیس خوران آدمکش نظام دیگر دردی از رژیم در حال احتضار دوا نمی کند. حضور کانونهای قهرمان شورشی در شعله های آتشی که بطور روزانه نمادهای متعفن رژیم را نشانه می گیرند، چنان جدی و ملموس است که گشتاپوی آخوندی با تخطی جبری از رهنمود گوبلز که گفته بود "وقتی دروغ بزرگی گفته می شود باید تا انتها به آن پایبند بود"، ضمن پذیرش خفت و خواری و بهای دروغپردازی های پیشین بر علیه مجاهدین، ناگزیر از اعتراف علنی به تهدید واقعی آن گردیده؛ واقعیتی که البته از مدتها در محافل درونی رژیم به کابوس اصلی سرنگونی آنها تبدیل گردیده است.