نکیسا بامداد:‌ آلترناتیو

گردهمایی های گسترده و پرشور مقاومت ایران در اروپا، آمریکا و آلبانی به نام کهکشان، برخاسته از عزم و اراده هزاران زن و مرد آزاده ایرانی بود که زیر پرچم آلترناتیو دمکراتیک شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران سازماندهی شدند و خواهان سرنگونی تام و تمام دیکتاتوری فاشیستی آخوندی و برقراری حاکمیت ملی و دمکراتیک در ایران فردا هستند.

این رزمایش پرقدرت سیاسی پیامی روشن و گویا برای همه طرفهای خارجی دارد که با سیاست باج دهی و مماشات سرنوشت سیاسی مردم ایران را تحت حاکمیت نظام پلید آخوندی به گروگان گرفته اند و تلاش بیهوده در سر پا نگه داشتن حکومت جنایتکار آخوندی برای عبور از آلترناتیو دمکراتیک شورای ملی مقاومت ایران دارند. اما مردم و مقاومت سراسری و یکپارچه شورای ملی مقاومت ایران برای نیل به آزادی و برقراری حاکمیت ملی در ایران تا کنون نشان داده اند که از هرگونه موانع استعماری و دخالت گرانه از هر جانبی که باشد عبور خواهند کرد و اجازه نخواهند داد سرنوشت سیاسی مردم ایران بار دیگر پشت درهای بسته بین ارتجاع و استعمار بسته شود.
مقاومت ایران با برخورداری از تجربه های تلخ گذشته و بررسی تاریخچه یک صد ساله مبارزات مردم ایران به خوبی می داند که مماشاتگران امروزی همانهایی هستند که با پشتیبانی از کودتای ۲۸ مرداد حکومت ملی و دمکراتیک دکتر محمد مصدق، پیشوای بزرگ نهضت ملی ایران که برآمده از انتخاب شایسته مردم در تاسیس دولت دمکراتیک بود را سرنگون و شاه خائن و بی کفایت را بر مسند قدرت نشاندند. همچنین در زمانی که مردم ایران حکومت دیکتاتوری و فاسد شاه را سرنگون کرده بودند خمینی جنایتکار را به عنوان امام بسته بندی و بر مقدرات سیاسی مردم ایران حاکم کردند و بدین ترتیب چندین دهه سرنوشت مردم ایران را بازیچه بند و بست های کثیف سیاسی خودشان قرار دادند و هزینه های سنگینی از مردم ایران گرفتند. اما اینبار مقاومت ایران با درایت سیاسی و برخورداری از رهبری هوشمند و با نقش آفرینی در معادلات سیاسی منطقه ای و بین المللی با افشای چهره های خائن و وطن فروش و سوزاندن طرح ها و توطئه های ارتجاعی_استعماری تلاش دارد راه را بر هر گونه راه حل وابسته گرایانه و غیرمردمی و در یک کلام "شاه و شیخ" بسته و سرنوشت سیاسی مردم ایران را از تاراج ایلغار شاه و خمینی در امان نگه دارد.
ایران به دلیل برخورداری از ویژگی های سوق الجیشی و ژئوپولیتیک همیشه کانون جاذبه های دیپلماتیک، نظامی و استراتژیک در سطح منطقه ای و جهانی بوده است از این رو جنبش های انقلابی و آزادیبخش در جهت برپایی حاکمیت ملی همواره زخم خورده استعمارگران و عوامل داخلیشان بوده و همواره سرنوشت سیاسی مردم ایران توسط بیگانگان تعیین و تکلیف می شده و اغلب مشتی فاسد و بیسواد را بر فرزانگان و فرهیختگان اصیل ایرانی همچون امیرکبیر، ستارخان، کوچک خان و دکتر محمد مصدق ... و البته مجاهدین خلق ترجیح داده و می دهند تا بتوانند در پی کاشت خائنین از منابع و ثروت های مردم ستمدیده ایران برداشت کنند از این رو با فرا رسیدن فاز سرنگونی همین دستان پنهان کم کم با مطرح کردن بقایای نظام فاسد قبلی و یا با پرداختن به موضوعات انحرافی و غیرضروری با بهره مندی از امکانات مالی و خبری سعی در به انحراف کشاندن مسیر مبارزه داشته و با پسمانده های پرزرق و برق ولی بی محتوای حکومت سابق که هنوز مدهوش ارزش های کثیف دوران شاه و مبلغ آنند سر از لاک بیرون آورده و از فرصت نبود یک قطره آزادی در نظام پلید آخوندی، بی بند باری های اجتماعی نظام سابق را به نام آزادی به جوان ترها که جز طعم شلاق و سرکوب آخوند و پاسدار را تجربه نکرده اند گران می فروشند و در این آشفته بازار با تکیه بر اجانب و بدون پرداخت هزینه در برابر هیولای آدمخوار حکومت آخوندی و تنها به صورت مجازی به صحنه آمده و در قالب تئوریهای رنگ باخته و تنها با دمیدن در روح سرد و مرده سلطنت به چاره جویی می پردازند. گویی هر چقدر آخوندها و پاسداران از مردم ایران کشتند و تباه کردند و هر چقدر در نابودی ساختارهای سیاسی و اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی این مرز و بوم موفق بوده اند مرتبتی برای کسب حیثیت آنها شده و گمان می کنند که جنایاتشان کمرنگ و به فراموشی سپرده شده است.

اما از نظر مردم ایران حکومت آخوندها با همه جنایاتش ادامه دهنده و مکمل حکومت فاسد شاه خائن است و این مساله ریشه تاریخی در مبارزات سیاسی مردم ایران دارد و از شیخ فضل الله نوری گرفته تا آخوند کاشانی خودفروخته، سلف خمینی جنایتکار همه بر علیه مردم ایران و همدست دربار فاسد شاه بودند و بی دلیل نیست پسر شاه خائن نیز به قاسم سلیمانی تروریست و پاسداران جنایتکار پیام می فرستد و سعی در تطهیر آنان دارد. واقعیت این است اگر حکومت شاه کمترین مقبولیتی نزد مردم ایران می داشت هرگز سرنگون نمی شد و به خواسته مردم ایران یعنی آزادی تن در می داد و زندانیان سیاسی را از شکنجه گاه ها آزاد می کرد اما از آنجاییکه حکومتش هیچگونه سنخیتی با مردم و خواسته های آنها نداشت و بر کودتا و سرکوب بنا شده بود نه تنها آزادی نداد بلکه حتی وقتی هم که به دیار مرگ می رفت حاضر نشد زندانیان سیاسی را آزاد کند و حکومت را به آخوندها سپرد و رفت.
اینک در فاز سرنگونی وحشت و هراس رژیم را می توان از خشم و غضب سران آن نسبت به مجاهدین به مثابه اصلی ترین نیروی تغییر و آلترناتیو دریافت و در آخرین نمونه آخوند پورمحمدی جنایتکار از شدت خشم و نگرانی از تلاش های مجاهدین با عبور از همه مرزسرخ ها و فیلترهای حکومتی درباره مجاهدین به صراحت اعتراف کرده که: "هیچ تخریبی در این ۴۰ سال اتفاق نیفتاده مگر آنکه پای اصلی آن منافقین (سازمان مجاهدین) بوده است. ما هنوز تسویه‌حساب نکرده‌ایم و بعد از تسویه‌حساب این حرف‌ها را پاسخ می‌دهیم. شوخی هم نداریم. ما به‌ خاطر منافقین کلی شهید دادیم، تلفات دادیم، شکست خوردیم و حالا من باید بیایم و جواب حقوقی بدهم که فلان خمپاره را در جایی اشتباه یا درست انداخته‌ایم؟ ...". اینها حرفهای یکی از جنایتکارترین مهره های نظام علیه مجاهدین است. بنابراین براحتی می توان به نقش مجاهدین در سرنگونی نظام آخوندی پی برد و آلترناتیو واقعی مردم ایران را در اعترافات همین جلاد حکومتی شناخت.
بنابراین رژیم آخوندی در واپسین زمان عمر ننگین خود می کوشد با فریب و دروغ چهره مجاهدین به مثابه نیروی اصلی و برانداز را تخریب سازد اما استقبال مردمی از سلسله کهکشانهای پرشکوه همراه با حضور و حمایت چهره های مطرح سیاسی در اجلاس پنج روزه اشرف ۳ هرگونه تشبثات آخوندی را نقش بر آب کرد.
اکنون در پناه تلاشهای بین المللی مقاومت ایران در مقابله با سیاست استمالت و مماشات و افشا باندها و مهره های داخلی و خارجی نظام آخوندی، این سیاست ضد ایرانی از طرف امریکا به کناری نهاده شد و در سریال تحریم های کمرشکن از لیست گذاری سپاه پاسداران و تحریم خامنه ای و سران جنایتکار نظام گرفته تا اینک با قرار دادن کار چاق کن کلیدی سیاست های جنایتکارانه خامنه ای یعنی جواد ظریف در لیست تحریم های آمریکا آخرین روزنه های امید رژیم به سپری شدن دوران را هم بر باد داد.