رحمان کریمی: هنوز بند ناف این حرامزاده را قطع نکرده اند

 

گزارش و شرح وقایع سیاسی با تحلیل سیاسی متفاوت است، هرچند زمینه تحلیل چگونگی رخداده هاست.

تحلیلگر، گزارشگر بازی فوتبال میان دو تیم نیست بلکه برخوردی طبیبانه دارد برای شناخت دردها و آگاهی بیمار به وضع خود و راه علاج. تردیدی نیست که قیام آبانماه موجد نتایج درخشان و ویژگی هایی شد که قیام های پیش از آن نتوانستند چنین دستاوردهایی حاصل کنند. هرچند که تأثیر اجتماعی و بین المللی را بجاگذاشتند. ضربات شدید وارده به رژیم، دامنه گسترده یی پیدا کرد به گونه یی که نه تنها بخش قابل ملاحظه یی از صاحب نامان خاموش خفته و مماشاتگران مصلحت اندیش داخل و خارج را مات و آچمز کرد که عده یی از آنان را وادار به موضعگیری به نفع معترضان جان برکف نمود. سرکوب و کشتار این بار آنچنان دیوانه وار بود که لرزه (هر چند خفیف) بر اندام ارکان جهان دنده پهن انداخت.
 رژیم تبهکار و ددمنش در رینگ خلق به جان آمده ایران به تلو تلو خوردن افتاد و عرق ترس و وحشت سراپای منحوسش را خیس کرد اما پهن زمین نشد. زیرا هنوز، هم از جهت داخلی و هم خارجی، شرایط کافی و مطلوب فراهم نیست. زیرا نه تنها بند ناف این حرام لقمه قطع نشده که مدد رسان هم کم ندارد. همچنان از رَحم استعمارگران امدادی و بی رحمی و خشونت بی حد و حساب خود برای زنده ماندن، تغذیه می کند. اگر از حرف بگذریم در عمل، خلق ما و نیروی پیشتاز آن که تجلی آن را می توان در سیمای پوشیده کانون های شورشی دید؛ از حیث حمایت جدی سیاسی یتیم و محرومند. راه ناهموار هنوز در پیش است. و این نیروی خلق ستمدیده هست که باید کمی و کیفی به یاری رهایی خود قیام کند و خواهد کرد.
 مبارزه سیاسی صبر و حوصله می خواهد و صبر، ایمان و باور به حرکت قطار روی ریل تحولات ناگزیر تاریخی. نگاه یک مبارز واقعی فقط به روز نیست بلکه روزها و سال ها را می بیند. چشم انداز او، به سمت و سوی تحولات آینده است. هر اندازه که استبداد حاکم هار و درنده خوی باشد و برخوردار از حامیان صاحب قدرت جهان، نیروی مقابل آن یعنی مردم باید مصمم تر، انبوه تر و مهاجم تر شوند. باید بنا به پیام و رهنمود رهبر مقاومت ایران مسعود قهرمان بدانند که «کس نخارد ...». اگر ستمدیدگان و زحمتکشان، انبوه انبوه به خروش درآیند ؛ نیروی کمی نیست. استبداد اگر سد سکندر باشد، فروخواهد ریخت و این به شرطی ست که فرزندان جان برکف خود را تنها نگذاریم. همراه شویم انبوه تر از انبوه. رستاخیز بعدی خلق بی تردید به ضرورت های این امر پیروزی نزدیک و نزدیک تر خواهد شد.
 شکل تبلیغات یک سازمان یا حزب که الزامی ست با فرد فرق می کند. فرد هم باید امید بخش باشد اما نه تا آنجا که از واقعیت های موجود راه به ناکجا آباد ببرد. واقعیت های موجود سیاسی در حقیقت یک رئالیسم سیاسی ست و تحلیلگر به حکم احساسات نباید به ورطه رمانتیک بغلتد. هر پدیده، منفی یا مثبت حاصل عوامل و موجباتی ست. تحلیلگر نمی تواند متمرکز بر یکی دو تا علت و معلول ؛ حکم صادر کند. باید کمبودها و نقصان ها و علت و معلول ها را مد نظر گیرد. اگر طبیب به بیمار خود بگوید فلان درد داری بدان معنی نیست که دم مرگ هستی. اگر بگوید رژیم غذایی تو غلط است، بدین معنی نیست که غذا نخور. هیچ چیز در جهان کامل و تمام نمی باشد وگرنه قانون تطور و تحول و تکامل معنا نداشت. دوستی تحلیلگر خلقی نباید مثل دوستی خاله خرسه باشد. ملتی که قرن های متمادی در ترس و وحشت و بی قانونی و بی حق و حقوق اجتماعی و سیاسی بسربرده است، خواه نا خواه عیوب و نارسایی هایی دارد. باید این زوائد و کمبودها را یادآور شد تا سبب توانایی های بیشتر شود. دشمن قهار، دشمنی که می تواند خدای خود را که اهریمن است بفریبد، باید هوشیار بود که لااقل بخش زیادی از مردم را نفریبد. با خدعه و فریب و ترس و وحشت پراکنی دشمن هم باید مبارزه جانانه کرد که توانبخش هر قیام گردد.