سهیلا دشتی: انتخابات رژیم کور می کند، شفا نمی‌دهد

 

سرکوب وحشیانه تظاهرات آبانماه نشانگر ضعف مفرط رژیم است که باید برای بقای خود دست به هرکاری بزند.

این حرفهای فائزه رفسنجانی در مصاحبه ای با خبرنگار رادیو سوئد یکماه بعد از تظاهرات آبانماه است. او در همین مصاحبه می گوید که انتخابات آتی مجلس(رژیم) را تحریم خواهد کرد. در بخشی از مصاحبه می گوید مردم از روحانی رو برگردانده اند و می دانند که او ناتوان از تغییرات و حل مشکلات به سود مردم است. در این مصاحبه بارها خبرنگار از او سئوال می کند با توجه به این همه مشکلات برشمرده، آیا رژیم ماندنی است؟ او از پاسخ دادن می گریزد و در انتها می گوید که با سقوط رژیم موافق نیست. لازم به یادآوری است که این حرفها قبل از مرگ قاسم سلیمانی و حمله موشکی رژیم به هواپیما اواکراینی است. این یادآوری مختصری بود که دورانی که رژیم در آن به سر می برد را بیشتر مورد توجه قرار دهیم.
قبل از اینکه به نکاتی در باره انتخابات رژیم اشاره کنم لازم به یادآوری است که هر انتخاباتی اعم از ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و مجلس رژیم هیچ مشروعیتی ندارد. چه که بر اساس ماده پنج قانون ولی فقیه حضور مردم در انتخابات محلی از اعراب ندارد. "در زمان غیبت حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه» در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یک صد و هفتم عهده دار آن می گردد." این ولی الامر مسلمین در تفسیر قانون اساسی این چنین تعریف شده که کسی است که فرمان می دهد و دیگران اجرا می کنند و یا کار مسلمانان در دست اوست. حالا این رهبر با همه این تفاسیر عاجز است و با هر لطایف الحیلی می خواهد مردم را برای نمایش به پای صندوق بکشاند. در یک کلام یک نفر، با حمایت همین قانون که بعضی مخالف نمایان آرزوی برگشت به آن را داشتند، بیش از کل جمعیت ایران حق دارد.
در دوره های پیشین، انتخابات ویترینی زشت از به اصطلاح مردمی بودن آن بود. خبرنگاران خارجی به راحتی ویزای ورود می گرفتند و گزارشهای شرکت گسترده مردم از سوی این خبرنگاران رسانه های بین المللی را پر می کرد. البته واضح بود که از ترس اینکه ویزای ورود را از دست بدهند گزارشات خود مطبوع طبع آخوندها می کردند و با چاشنی صادق زیبا کلام به عنوان مخالف آن را به خورد مردم می دادند. حجاب اجباری در این روزها خیلی هم اجباری نبود و زنانی اجیر شده زحمت نشان دادن این آزادی را به دوش می کشیدند و هنربه مزدانی نیز انگشتهای جوهری خود را نشان می دانند و عکسهای خود را در صفحات مجازی می گذاشتند. تعداد شرکت کننده در انتخابات مصرف خارجی داشت. بعد از انتخابات هم وزرای امور خارجه رژیم تعداد شرکت کننده ها را به دهها برابر اضافه کرده بودند خرج محبوبیت خود می کردند و به گفته ای خود را وجیه‌المله نشان می دادند. اما در داخل کشور با دلیل بسیار زشت و مسخره انتخاب بین بد و بدتر خود را از پاسخگوئی به مشکلات مردم بری می دانستند. اما آن سبو بشکست و‌‌ آن پیمانه ریخت. در دوسال گذشته سلسله قیامها و حضور گسترده مردم در خیابانها دوران جدیدی را بشارت می دهد. روحانی با ذلالت هر چه تمامتر به مردم می گوید بیائید آشتی کنید و در انتخابات شرکت کنید. خود شیخ کلاش خوب می داند که مردم از آنان روی برگردانده اند و با این حرفهای بی محتوی نمی توان آنان را به صحنه آورد. از قبل معلوم است که رژیم با میدان آوردن مزدوران خود سعی دارد نمایش را کمی هیجان انگیز تر نشان دهد.
حال در دورانی هستیم که خود برگزاری انتخابات برای رژیم معضل بزرگی است. سران حکومت شعارهای مردم را خوب شنیده اند و نیک می دانند که روزهایشان شمردنی است. مهمترین بحث سرنگونی و مبارزه برای رسیدن به خواست موجه مردم است. در تمامی صحنه ها رژیم در استیصال مطلق به سر می برد. رسوائی های بزرگ تروریستی در گوشه و کنار جهان بیشتر طینت ضد بشری رژیم را آشکار می کند. ایادی رژیم در خارج از کشور به بهانه صلح و ضدیت با آمریکا از به صحنه آوردن مردم کشورهای مختلف اروپائی و آمریکا عاجز هستند. در یکی از این نمایش ها حزب به اصطلاح چپ ایران در کنار اعضا نایاک صحنه گردان برنامه بودند که تعداد شرکت کنندگان به زحمت به صد نفر می رسید.
مهمترین نکته ای که شایان توجه است این است که با تمامی موارد گفته شده رژیم به خودی خود سرنگون نمی شود و باید آن را سرنگون کرد تا بتوان از آزادی و دمکراسی حرف زد. در این مسیر اگر فردی و یا جریانی بخواهد نقش مهم مجاهدین را برای سمت و سو دادن مبارزه انکار کند به بیراهه رفته است. بعد از گذراندن مسیری پر نشیب و فراز به این روزهای تعیین کننده رسیده ایم. مریم رجوی در سخنان خود به مناسبت روز سی دی روز آزاد شدن آخرین گروه از زندانیان سیاسی و در رأس آنان مسعود رجوی از زندانهای رژیم شاه، گفت:
 آیا می‌خواهیم بگوییم که حقانیت این استراتژی ثابت شد؟ خوب این‌که روشن است. ولی چیزی هست که اهمیت‌ آن بسیار بالاتر و فراتر از این است. یعنی گوهر مبارزاتی و رزمندگی این حرکت. این همان چیزی است که اهمیت فوق‌العاده دارد. زیرا اختلاف ما با دیگران، در عمق و ریشه‌ بر سر نوع استراتژی سرنگونی نیست.
اختلاف بر سر روش مبارزه کردن نیست؛ بلکه بر سر خود مبارزه است. اختلاف بر سر جنگ و نه‌جنگ است. بر سر مقاومت یا تسلیم است.
یعنی آیا به‌خاطر شرایط سخت و بغرنج و به‌خاطر یک فهرست طولانی از موانع واقعی، باید مقاومت را تا اطلاع ثانوی کنار گذاشت؟ باید دست روی دست گذاشت؟ یا آن که باید در این میدان هر چه جانانه‌تر و هرچه عاشقانه‌تر جنگید و راه سرنگونی را هموار کرد؟
آنچه مسعود در باب استراتژی قیام و سرنگونی گفته و می‌گوید، در کنه خود فراخوانی است برای برخاستن و برای جنگیدن. وقتی که همه امکان‌ها و چشم‌اندازها را به‌طور کامل و همه‌جانبه بررسی کنیم می‌بینیم که خود این استراتژی ارتش آزادی‌بخش، انتخابی بین انتخاب‌های متعدد نیست. یعنی این طور نیست که جلوی مجاهدین انواع راه‌ها را گذاشته باشند و مجاهدین از بین همه آن‌ها به‌خاطر سلیقه، یا عقیده یا توانایی‌ها و محدودیت‌هایشان این یکی را برداشته باشند. مثلا از بین مبارزه پارلمانی، سندیکایی، مبارزه مسالمت‌آمیز و استراتژی ارتش آزادی، آن‌ها به این آخری علاقه نشان داشته باشند. خیر در دنیای واقعی چنین چیزی وجود ندارد.
با توجه به این سخنان راهگشا همه نیروی خود را برای به ثمر رسیدن این مهم به کار گیریم. مردم ایران مصمم هستند که با اتکا به نیروی خود رژیم را سرنگون کنند. نه منتظر معجزه ای از بیرون هستند و نه منتظر کودتائی از دورن! این سنت تکامل است.