پرویز خزایی: طاعون و ویروس، بستر حرکتهای تاریخی ملت های زنده و پویا


هموطنان عزیز و سرفراز

در طول تاریخ بشریت و تشکیل جامعه -از حدود ده هزارسال پیش- گاهی زمین و زمان، مانند مادری دلسوز اما نگران، برانگیخته شده و انگاری که از دست بشر کارش به تب و لرز وتشنج جسمی و روحی بکشد، دیگر نتوانسته فرزندان در دامان خود را سالم نگهداری کند و شاهد مرگ میلیونها از آنان به سوگ بزرگی نشسته است.
اما از این فرزندان آنانیکه زنده مانده اند نه تنها مبهوت و بی عمل و کردار، تا پایان عمر خود دست به زانو ننشسته‌اند، بلکه از این بیماری مادرو از دست دادن خواهران وبرادران و خویشان خود، درس عبرتی گرفته و این سوگ و مرگ بزرگ را تبدیل به نقطه عطفی برای تاریخ بشرو رهایی خود از چنگال ظلم و زور و جور و ارتجاع توسط کسانی از ابنای خود، و آن دسته ازهمچنسان بشری خود، کرده اند. اکنون با بیماری جدید مادر زمین و مرگ و میر و بلیه سوم در طبیعت و در دامان این مادر، زمان تحول و سرفصلی تاریخی فرارسیده است: اینرا من نمیگویم تاریخ چند هزارساله در دل و حافظه و مرکز اسناد و کتابخانه های خود- ثبت و ضبط کرده است:

مرگ و میر اول
درسال ۱۳۴۷ میلادی، ۶۷۳ سال قبل، عصر فئودالی و زمین خواری و برده داری به اوج خود رسیده بود و جمعیت برآورد شده ۴۰۰ میلیونی در دامان مادرزمین- بعد از غارنشینی و شکارو بعد چوپانی حیوانات اهلی شده- به اوج دوره کشاورزی وکشت و کار رسیده بود و غولی بنام فئودالیسم و خان خانی و مالک بزرگ زمین خوار- پا به صحنه جهان نهاده بود. در طرف دیگر کلیسا و آخوندهای خمینی – خامنه ای- بن لادن و البغدادی صفت- با پراکندن جهل و خرافات- حکومت مالکین بزرگ را – که خودشان هم از آن دسته بودند- توجیه دینی و انجیلی کرده و دستور خدا بر روی زمین میدانستند. بعد هم دعا و جادو و جمبل ودعوت به خریدن گناه برای رزرو خانه در بهشت و ... از اینجا ها سزارها و امپراطوران سر زدند و به کمک پاپ عظما و کشیش ها و اخوند ها - کشاورزان و دهقانان را تبدیل به برده عابد در مقابل معبود میکردند. گاهی در این دوره پاپ و سزار هم یکی میشد که به آن دوره «سزاروپاپیسم» خطاب شده است.
دراوج این عصر- بناگهان مادر زمین بیمارشد و مرگ سیاه -«طاعون» جان بیش از یکصد میلیون یعنی یک چهارم مردم روی کره زمین را گرفت.
در این دوره اولین جنبش عظیم بشری برای رهایی از یوغ دو چیز: فئودالیسم و زمین خواری در یک طرف و خرافات و بنیاد گرایی و جهل افکنی کلیسا از طرف دیگر- به اوج خود رسید. گروه های دهقانی و کشاورزان گرسنه- که برای پرداخت نکردن سهم اصلی مالک فئودال- نه تنها گندم و جو و ذرتی نداشتند که بدهند حتی خود- بعد از بدر بردن جان از دست طاعون- دچار گرسنگی و قحطی شدند. پس قیام کردند و با کانونهای شورشی- که در زبانهای خودشان نامهای متفاوت داشتند- بنیاد فئودالیسم را نه تنها در هم ریختند بلکه قدرت کلیسا را به جد زیر سؤال بردند. اینجا بود که بعدا وقتی مارتین لوتر-کشیش آلمانی- علیه جاهلیت پاپ رم نشین قیام کرد در حقیقت یک جنبش عظیم دهقانی پشتیبان او شد. آنان- بدون اینکه اساس دین خود را زیر سوال ببرند- تو روی پاپ گفتند که: این دین تو دین من و این مسیحی که تو معرفی میکنی مسیح من نیست که نیست! ...... چقدر میمانه به ملاقات مسعود رجوی و خمینی در قم و سخنرانیهای او و آن پیش جمله معروف مسعود:«مگر میخواهیم لعنت بشیم........» و «پس ای گلوله ها بگیریدم......»

خلاصه کنم نه تنها کمرفئودالیسم و آخوند بازی کلیسا شکست بلکه بعد ها راه برای عصر روشنگری و رنسانس و جنبش های دیگر آنزمان مانند بازی دومینو باز شد.

مرگ و میر دوم
انفولانزای اسپانیایی
در پایان جنگ خانمان وجهانسوز بین الملل اول- یعنی از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ – یک نوع سرماخوردگی و ویروس بنام اچ یک و ان یک- حدود پانصد میلیون نفررا بیمار کرد که طبق برآوردهای متفاوت- تعداد بین ۱۷ نا ۵۰ میلیون نفررا کشت. چرا آمار درست وجود ندارد و ارزیابی ها اینقدر تفاوت دارد؟ علت آن این بود که بعد پیروزی جهان بر آلمان و امپراطوری اتریش مجارستان و عثمانی و شرکا- بدلیل صرفا سیاسی امنیتی و روانی برای بالا گذاشتن روحیه مردم- وتلخ نکردن کام کشورهای برنده جنگ -سانسور عچیبی بر غرب و کشورهای پیروز جنگ مسلط شد. اینجا هم چقدر میمانه به حرفهای رژیم و خامنه ای- گماشته اش حسن روحانی- برای بردن مردم به پای صندوق های رای آن انتخابات قلابی: انتخاب بین طاعون و حصبه!!
اما اسپانیا - بدلیل بی طرفی در جنگ- رسانه هایش کمتر سانسور شد و تعداد مبتلایان و کشته ها در این کشور درست تر اعلام گردید. این امر و همچنین مبتلاشدن پادشاه اسپانیا- آلفونسوی سیزدهم- باعث شد که قرعه نام این اپیدمی جهانی (پاندمی) به نام اسپانیا رقم خورد.
باری در این دوران- که ازچند دهه قبل پرودهون و مارکس و متفکران سوسیالیست- کارگران و زحمتکشان را بسیج کرده ومیکردند- در اثراین بیماری و به وخامت کشیدن فقر و درماندگی طبقه کارگران و کارمندان و حقوق بگیران- جنبش های سوسیالیستی و رادیکال - انگاری بنزین سوپر دریافت کردند و نتایج آن در تمام تاریخ زندگی ما تا پایان بشریت ساری وجاری است. اوج گرفتن و قیام وکانونهای شورشی و کارگری و وسوسیالیستی و ووووو
این شد دو نکته عطف در تاریخ عمر مادر زمین. و حالا

مرگ ومیر سوم تاریخ: ویروس کرونا بنام کوید ۱۹
هموطن عزیزم
در اینجا نیز- علیرغم ابعاد دحشتناک این بیماری و نقش مستقیم رژیم فاشیسم خمینیستی در ورود آن به ایران- به گواهی سازمان بهداشت جهانی اولین کشور بعد از چین- همانطورکه فئودالیسم در قرن چهارده و پانزده کمرش شکست و بعد در اوایل قرن بیستم سرمایه داری وحشی و بی رحم و بی دنده و ترمز- در دوران بورژازی- بدست جنبش های مردمی و سوسیالیستی- در کشورهای مدل دمکراتیک وتامین اجتماعی وسوسیالیست دمکراتیک – مهار شد...... اکنون نیز از بلیه سوم گریبانگیر مادر زمین- میتوان- به همت آگاهی و عزم شما ملت قهرمان ایران- به نکته عطف سوم قدم نهاد. این نیز میتواند – مانند آن دو- سرفصل وبقول انگلیسی ها که آن دو بلیه اولی را نام نهادند - «وا ترشد» بفرانسه «باسن ورسان» واسپانیولی «اونا کونسا» و بقول آلمانیها «واسرشیده»- برای برای تاریخ جهان و ایران درزنجیرما مبدل شود و بساط طبقه حاکم و زمین خوار و رانت خوارو جنگل خوار و دریا خوار وقاتل و فاسد و ایرانسوز و جاهلیت مطلق مادون قرون وسطایی در ایران زمین عزیزمان را در هم شکند.
فورمول آنرا – همانطورکه گذشتگان در دو بلیه تاریخی که شرح آن رفت کردند- مقاومت سازمانیافته ایران زمین و شما ملت مقاوم و شورشگر بخوبی کشف و سازمانیافته کرده اید.

پس ای شما هم میهنان نورچشم من – همانطور که در تاریخ صدو اندی ساله کرده اید- بسیارقابل و حاذق و حاضر برای اینکار هستید و تاریخ مقاومت و قیام مشروطیت و جنبش جنگل و قیام در پشت سر دکتر مصدق کبیرو انقلاب بهمن و بعد- بلافاصله- با صف بندی پس از ربوده شدن انقلاب ضد شاه سایه خدا ونظام تک حزبی او- درست در مقابل خمینی – ازهمان روزهای اول- پشت سر مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق ایران و اکنون هم در داخل و و هم در پشت جبهه شورای ملی مقاومت واشرف سوم- آوازه تان جهانگیر شده است و دوست و دشمن دیگر نمیتوانند سر مویی شک کنند که راه حل همین است و بس.
بقول خانم مریم رجوی که اعلامیه ده ماده ای اش عصاره ای است از سی ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر:
آری، میتوان و باید