رحمان کریمی: جنگ سیاسی منطق و قوانین خاص خود را دارد


 در شرایط اختناق آمیز و سرکوبگرانه یی که یک نظام دیکتاتوری بر جامعه تحمیل می کند، جستجوی راهها و شیوه های مؤثر و هوشمندانه برای مقابله، یکی از ضرورت های مبرم و همیشگی برای مبارزان؛ خاصه روشنفکران استبداد ستیز؛ می باشد.

امر مبارزه و مقابله همچون امور دیگر، اشکال، سطوح و جوانب و جلوه و تأثیرگذاری های خاص خود را داراست. با تغییر موقعیت، شکل مبارزه هم تغییر می کند. چنانچه از زمان استقرار پیروزمندانه دلاوران اشرفی در آلبانی، توطئه ها و دسیسه ها و بسیج های بی حاصل رژیم صورتی جنون آمیز پیدا کرده است. مقاومت ایران در جنگ تمام عیار با رژیم است . بنابراین وظیفه دارد که هر طرح و توطئه یی را خنثا کند. وزارت اطلاعات در عجز و عذاب اشرف ۳ بنام خانواده بسیج می کند تا بار دیگر همچون عراق مزاحم رزمندگان ما شود. بسیجی از بسیجی ها، لباس شخصی ها و یحتمل انگشت شماری خریده شده یا ترسو و خودباخته. کدام احمق فریب می خورد گیرم که دو تا مادر یا پدر جاهل هم درین بسیج باشد. مقاومت ایران به این دلیل باید تسلیم توطئه رژیم شود؟ حاشا که هیچ مبارز راستین تن به ناتوانی نمی دهد.
در طول استیلای استبداد همراه و همزمان با شدت گرفتن قدرت سرکوب نیروهای حاکم، کار بخشی از آزادیخواهان به انفعال و نومیدی تدریجی کشانده می شود. پیش از آنکه توده های نا متشکل مردم به دلسردی و عدم تحرک تقابلی اجتماعی و سیاسی گرفتار آیند، این روشنفکران سرخورده، بی حوصله و سست مسلک هستند که به ماتم شکستی می نشینند که در تصورشان قطعی و دایمی خواهد بود. و چه بسا نادانسته و ناخواسته اما متأسفانه بعنوان یک صاحب نظر در میان مردم بذر بیهودگی و پوچی بپاشند. در حقیقت بذر این بخش از روشنفکران، زهرابه های یک ذهن خسته و نازک نارنجی، عجول و غیردورنگر است که به کام عناصر و محافل اطراف و از آنجا به گسترهٌ جامعه نشت پیدا می کند. دراین حالت نه تنها اقدام به هر عمل مثبت بیهوده و منتفی می شود که حتی اراده و امید متلاشی شده همراه با یک ذهنیت پریشان و منفی باف به موتور و تلمبهٌ پر انرژی ضد عمل تبدیل می گردد. چون امید برای امری در انسان بمیرد درهمان زمینه جهان هم برایش به آخر می رسد. در چنین حالت اسفبار و مسمومی، روشنفکر خود باخته نه تنها مسئولیت پذیری را نفی می کند بلکه برای توجیه و برائت خود به اثبات دلایل عینی یأس و نومیدی هم قیام می کند. عینیتی که فقط حاصل بازتاب ذهن سرد و تکه تکه شده خود اوست. دریک چشم انداز تجربی سیاسی گویی این گونه افراد فقط مبارزان فصل های بی خطر و خیابان های پرجنب وجوش بهارهای موقت اند. با وزش نخستین نسیم گزندهٌ پاییزی، خورشید در آنان غروب کرده و از آن پس با چراغ کم سوی اشتیاق فردی روزگار را سپری می کنند. این گروه نا متشکل اما همیشه حاضر در صحنهٌ حیات سیاسی – اجتماعی یک ملت ستمدیده و دربند، درداوری و بررسی علل شکستی که پشت آنهارا شکسته در تقابل با مردم بی گناه قرارمی گیرند وتقصیرات را بردوش ناآگاهی ها و بی وفایی ها و فرصت طلبی های مردم می گذارند تا به حساب خودشان از دادگاه تاریخ و وجدان تبرئه بیرون بیایند . اینان آن قدر که نیشتر به دل مردم می زنند حاضر نیستند که یک نیشگون حسابی از نظام دیکتاتوری حاکم بگیرند. چرا؟ چون وقتی اهل مبارزه نیستی، باید اهل خوب زندگی کردن باشی به هرتقدیر وطریقی . زندگی آسوده کردن هم درسایه مخوف دیکتاتوری با مبارزه جوردرنمی آید . قواعد و الزامات خود را طلب می کند. نخستین شرط «آهسته برو و آهسته بیا تا گربه شاخت نزند» می باشد . خب، آن وقت که از خطر شاخ زدن رژیم خیالت راهت می شود، با شاخ قوی متعهدان و مبارزان مسئول روبرو می شوی. چه باید کرد؟ بار اتهامات روی این شاخ در میدان تلمبار کردن. به راستی چه محضر عادل و عالمی!! هم مردم گناهکارند و هم مبارزان جان برکف میدان.
درشرایط اکنونی ایران، وظیفهٌ مبرم تمامی آزادیخواهان ایران است که با پدیده یأس ونومیدی، با بیانات به انحراف کشاندن اذهان عمومی خاصه جوانان میهن، برخورد قاطع و توضیحی کند. مبارزه درهر یک از اشکال خود از دوقلمرو ذهنی و عینی برخوردار است. دریک متن نامساعد و دافع نمی توان طرحی مساعد و جاذب پیاده کرد. آزادیخواهان دلسوز به ملک وملت باید غبار بد بینی، عدم اعتماد و نومیدی را ازساحت جامعه بروبند . و اجازه ندهند که سرخوردگان، خود باختگان، به دستگاه های رژیم آلودگان ویا ترسوها و محافظه کاران جبلی شعارهای مسموم از قبیل «نمی شود وفایده یی ندارد» و نیز باآگراندیسمان کردن هیبت متزلزل وبه وحشت افتاده رژیم، فرصت هرگونه اراده و حرکت را از مردم سلب کند . امروز میهن بیدار شده ما نیاز به امید، به همدلی و همبستگی، به شهامت و ایستادگی دارد. باید با هرصدا و حرکتی که بخواهد این نیاز تاریخی را به تردید و تعویق بکشاند مبارزه کرد. بلند گوها و خرمگس های عرصهٌ مقابله با رژیم را چه مستقیم یا غیرمستقیم باید با منطق، باهرم و گرمای امید و حس مسئولیت و کار توضیحی بی اثر نمود. سرانجام پیروزی ازآن ملت است و آخوندها به مکافاتی در خور، خواهند رفت.