رضا شمس:‌ چرا رژیم اینقدر برای تخریب مجاهدین هزینه می کند

رمزهم جبهه گی اپورتونیست چپ و راست با رژیم در چیست؟


۱- نارضایتی مردم در یک جامعه برای تغییرحکومت شرط لازم است ولی کافی نیست.
۲- شرط کافی برای سرنگونی امید به آینده میباشد. مردم وقتی برای تغییر یک رژیم اقدام می کنند و نارضایتی شان به تحرک منجر می شود که امید داشته باشند که آینده ای بهتر ممکن است و جایگرین بهتری موجود است. رژیم میداند که حتی بر مردم ناراضی هم میشود با زور جکومت کرد بشرط آنکه در ذهن آنها امید به آینده بهتر در چشم انداز نباشد و این وقتی ممنکن است که او بتواند الترناتیو خودش را در ذهن آنها خراب کند.
۳- رژیم یک رژیم شکست خورده است و دارای کارنامه ای بسیار وحشتناک در همه زمینه هاست در نتیجه مزدورانش نمی توانند برای اقناع ناراضیان و مخالفین رژیم به کارنامه آن اتکا کنند. خودش هم اصراری ندارد که مزدورانش به خصوص در خارج کشور به دفاع از آن برخیزند.
۴- تنها چیزی که می ماند این است که نیروی آینده دار یعنی آلترناتیو خودش را چنان تخریب کند و از آن تصویر شیطانی ترسیم کند که هم امید به آینده بهتر را درذهن توده ها بکشد و هم اگر بتواند بجای امید، وحشت از آینده را در دلها بکارد. رژیم تلاش دارد که با شیطان سازی از آلترناتیو امید به آینده بهتر را بکشد و مردم را از سرنگونی خودش منصرف کند.
۵- بنابراین کلید قفل کردن تغییر در جامعه ایران در این برهه زمانی، بزعم سران رژیم، نه دفاع از رژیم بلکه تخریب آلترناتیو آن است. این دستورالعملی ست که رژیم برای مزدورانش صادر کرده: به دفاع از من بر نخیزید؛ بلکه به تخریب و حمله به جایگزین بپردازید. تا آنجا که به رژیم مربوط می شود شما میتوانید به تمام مقدسات و باورهایی که ظاهرا رژیم بر آنها استوار است و حتی به رهبری آن هم توهین کنی به شرطی که برای زدن آلترناتیو شورای ملی مقاومت و مجاهدین اقدام کنی.
۶- رژیم با به حاشیه راندن ظاهری خودش و تمرکز روی تخریب جایگزینش امیدوار است که گروهها و جریاناتی مانند بازماندگان دیکتاتوری پهلوی و یا برخی فالانژ/ چپ نماهای کولیگری* که از تضعیف آلترناتیو سود می برند را هم با خودش همراه کند. کسی که در توهم رقابت با مجاهدین بسرمی برند و خود را رقیب آنها میداند -مانند چپ نماها- و فکر می کند که مجاهدین جایش را تنگ کرده اند و کسی که هم ماهیتا ضد مجاهدین است و هم برای آلترناتیو شدن خودش را رقیب مجاهدین میداند -مانند بازماندگان دیکتاتوری پهلوی- میتواند از تضعیف مجاهدین سود ببرد و در صورت بی پرنسیپی از همراهی با رژیم برای تضعیف آنها استقبال خواهد کرد. یک رابطه کاسبکارانه برد برد دو طرفه. یکی- رژیم- فکر می کند که با شیطان سازی از مجاهدین تهدید استراتژیک موجودیتش را تضعیف میکند و دیگری-اپورتونیست راست عقب مانده سلطنتی و اپورتونیست چپ نما و کولیگری - فکر می کنند که با تضعیف مجاهدین جا برای آنها باز می شود و آنها بالا می آیند. بزعم خودشان هردو برنده این همکاریند.
۶- متحدان این بازی یک چیز را دست کم گرفته اند و آن این است که در دنیای مبارزه و سیاست صف بندی نیروها بر اساس تضاد و کانتراست شکل گرفته، جا افتاده و تعمیق می شود. یعنی هر نیروی براساس تضادی که در عمل با دیگر نیروها دارد جایکاه خودش را در تحولات آینده تعیین می کند. اگر بپذیریم که صف بندی اصلی در یک جامعه تحت حاکمیت یک رژیم فاشیستی جبهه بندی رژیم و ضد رژیم است، لاجرم هر انداره همراهی و همسانی با جبهه رژیم از جانب یک نیرو، جبرا آن را از جبهه ضد رژیم دور می کند. کسانیکه فکر می کنند رقیب مجاهدین هستند و دارند با شرکت در این سناریو کثیف برای آینده شان جا بازمی کنند لاجرم همان چیزی که دنبالش هستند را در آینده از دست می دهند.
۷- اگر آینده ای در ایران قابل تصور باشد، که حتما هست، این آینده مال رژیم و متحدانش نیست بلکه از آن جبهه ضد آن است. اگر بخواهیم از موضع رقابت صرف و با حساب و کتاب کاسبکارانه معمول در دنیای سیاست به موضوع همراهی سلطنت طلبان و چپ نماها با رژیم بپردازیم، باید گفت از قضا شما همان جایی ایستاده اید که که نفعش به مجاهدین می رسد. چون آنها بدلیل دوری و کنتراست مواضعشان با شما بیشتر در جبهه ضد رژیم برجسته و شاخص می شوند. کسانیکه بر علیه ضد رژیم ترین نیرو، کنار رژیم می ایستند و با آن هم جبهه می شوند جبرا همان مقدار ناچیز از اعتبارشان که با مخالف خوانی- راست یا دروغ- با رژیم کسب کرده اند را هم تدریجا از دست داده و آن اعتبار با گذشت زمان ناچیز و ناچیزتر می شود. یعنی نفوذ و قدرت خودشان در جبهه ضد رژیم را هرچه بیشتر از دست می دهند و این خودبخود به بی آینده گی هر چه بیشتر و تضعیف شدن آنها در آینده منجر می شود. تصور کنید جوانی که سپاه برایش برانداز دو آتیشه سلطنت طلب تولید میکرد -فرشگرد- تا او را از نزدیک شدن به کانونهای شورشی مجاهدین باز دارد؛ جوانی که سپاه با شعار"رضا شاه روحت شاد" او را به سمت آقازاده پهلوی هل میداد و او تحت تاثیر این جوسازیها فکر می کرد که پهلوی چیان ضد رژیم و به اصطلاح براندازند؛ وقتی هم جبهه گی آشکار آنها با رژیم را ببیند -اگر به حد کافی واقعا برانداز باشد و مبارزه با رژیم برایش مسئله باشد- غیر از در کنار کانونهای شورشی مجاهدین قرار گرفتن در آینده چه راهی برایش می ماند؟ اینجاست که باید گفت پهلوی مچکرم. ممنون از اینکه توهمات ساخته شده دستگاه تبلیغاتی سپاه و اطلاعات در اذهان برخی جوانان ساده دل را اینگونه دود و هوا کردید.
۸- میدان مبارزه در ایران چهل سال است که پرو پیمانه است و باغ پربار و جنگل سبزی که در اینجا روییده با خون و رنج مجاهدین و مبارزین ایرانی آبیاری شده و این چنین انبوه و پر پشت گردیده. موج سواران و اپورتونیستهایی که فکر می کنند به میدانی خالی پا گذاشته اند و با ادعاهای صدمن یک غاز و شلوغکاری فریاد اَنا پهلوان سر میدهند و در صدد برپایی ضیافت مکیدن خون مجاهدین و مبارزین در کنار رژیم هستند به پشه هایی می مانند که نه تنها چیزی نصیبشان نمی شود بلکه در این جنگل سترگ با کوچکترین نسیم همراه باد به نا کجا آبادی که آخرش خزیدن زیرعبای چرکین ملا است راه می برند.
 این باغ است که پر بار و این جنگل است که سرسبز و سربلند می ماند.
* صفت کولیگری را شاعر طنز پرداز آقای هادی خرسندی به این جماعت داده است.