مهرداد هرسینی:‌ نفس های ولی فقیه در لبنان به شماره افتاده


تحولات اخیر در کشور بلازده لبنان و براه افتادن موج عظیمی از اعتراضات و قیام های مردمی در شهرهای این کشور، به یقین بر دو مولفه استوار می باشد.

نخست وجود فساد، دزدی و غارت اموال ملی و دیگری دخالت های خارجی، بویژه در راس آنها دیکتاتوری خامنه ای با بازوان خونین اش یعنی حزب الله.

نیم نگاهی به شهرهای ملتهب و غلیان خشم مردم که مترسک های «حسن نصرالله» را در معابر بدار می کشند، بهترین ادله بر عمق تنفر اجتماعی از نیرویی است که اکنون به بزرگترین عامل برای بی ثباتی، صدور ترویسم و بنیادگرایی و همچنین لشکرکشی های خامنه ای تبدیل شده است.

مردم لبنان ازادامه چنین وضعیتی به خروش آمده اند، شعارهای آنان مبنی بر «رفاه و امنیت»، «خلع سلاح» حزب الله یا «اخراج مزدوران رژیم آخوندی» که اکنون بخشی از این کشور را به مامنی برای صدور تروریسم تبدیل کرده اند، به یقین آینه تمام قدی از واقعیت های موجود در لبنان می باشند.

در پی انفجار قریب سه هزار تن «نیترات آمونیوم» در بندر بیروت که به کشته و زخمی شدن هزاران لبنانی انجامیده و فراتر از آن بیش از «۵۰ درصد» از بیروت را به تل خاک تبدیل نموده است، اکنون مردم لبنان این سوال منطقی را برسر میز دولتمردان این کشور گذاشته اند که بواقع این حجم عظیم از ماده انفجاری در این شهر چه می کند و چگونه به این بندر رسیده است؟.
بهتر بگوئیم چه جریان مخربی در پشت انبار نمودن آن قرار داشته و اهداف این جمع آوری برای این حجم عظیم از ماده انفجاری چه بوده است؟

این ابهامات و روند شکل گیری مافیای قدرت از سوی حزب الله در لبنان، اکنون باعث گردیده تا بسیاری از مردم انگشت اتهام را بسوی این جریان تروریستی دراز نمایند، زیرا بنابرداده های بین المللی این بخش از بندر بیروت و همچنین بخش هایی از فرودگاه‌های این کشور تحت کنترل این جریان قرار دارند.

همچنین موضوع جمع آوری و انبار کردن نیترات آمونیوم از سوی حزب الله طی سالیان اخیر در کشورهای مختلف نیز اکنون خود به موضوعی مهم برای بررسی حادثه بندر بیروت تبدیل شده است. برای نمونه می توان به کشف صدها کیلو از این ماده منفجره در جنوب آلمان در ماه می سال گذشته و یا کشف چندین تن نیترات آمونیوم در انگلستان اشاره نمود. چنین وضعیتی نیز از بحرین در سال ۲۰۱۵ و یا از قبرس و تایلند گزارش شده اند که تماما در ارتباط مستقیم با این جریان تروریستی و دستگیری اعضاء آن در کشورهای یاد شده بوده اند.
بدین سان کارشناسان براین باور هستند که وجود انبارهای موشکی به همراه بوی «نیترات آمونیوم» همان بوی «حزب الله» در لبنان بوده و با پیشبرد اهداف ترور و صدور بنیادگرایی مترادف است.

اما گذشته از این واقعیات باید به دکترین ولی فقیه برای ادامه سیاست کشورگشایی و برپایی اتحاد جماهیر ولایت در فردای شکست در جنگ ضد میهنی رژیم آخوندی اشاره نمود.
در نبود نیروی اجتماعی، پول و یا مشروعیت داخلی و منطقه ای، خامنه ای دست بسوی نیروهای بومی در کشورهای منطقه بویژه بخش های شیعه نشین دراز کرد و با صرف صدها میلیارد دلار از درآمدهای حاصله از فروش نفت، گروه های بنیادگرا و تروریستی را تسلیح و با ایدئولوژی «بمب و ترور و کشتار» به میدان فرستاد.

به یقین تجربه حزب الله در لبنان، تجربه ای گرانبها برای ولی فقیه بوده است.
در این راستا رژیم آخوندی با خرج سرمایه های هنگفتی و با کپی برداری از تجربه ای بنام «حسن نصرالله»، تلاش کرده است تا صدور بنیادگرایی و کشورگشایی به کشورهای منطقه و اسلامی را تداوم بخشیده و بدین سان بضرب زور و ترور، به بخشی از قدرت در پایتخت ها دست یابد. با این دست خط که برای مردم محروم منطقه، دست خطی شناخته شده می باشد، قرار بود تا تقسیم قدرت در چهار پایتخت منطقه ای شکل و قوام بگیرد، اما اکنون یک فاکتور مهم یعنی خیزش های مردمی و اعتراضات آنان در مقابل نیات پلید آخوندی، این معادله را برهم زده است.

سخن از خشم و انزجار مردم در یمن، عراق، لبنان و یا سوریه است که با قیام های خود، در مقابل دکترین ولی فقیه دست به تقابل زده اند. پاسخ ایادی و مزد بگیران ولی فقیه به این خواسته های بحق نیز برای ما ایرانیان، واقعیتی شناخته شده است، پاسخ همان شلیک گلوله به قیام آفرینان و تروریسم ناب ولایت می باشد.

در یک جمع بندی اجمالی باید اذعان نمود که نفس های ولی فقیه در بسیاری از پایتخت ها بویژه اکنون در بیروت به شماره افتاده است. مردم ایران و منطقه، آزادی، حاکمیت مردمی، حقوق بشر، آرامش، آسایش، رفاه و شکوفایی اقتصادی می خواهند نه بمب و ترور و کشتار و موشک.
این همان واقعیتی است که ولی فقیه تا به امروز و با تجربه سنگینی از مقاومت ومبارزات مردم و مقاومت ایران، از درک آن عاجز مانده است.