عارف شیرازی: «در سوگ مجاهد نستوه و پاکباز حمید اسدیان»


خبر کوتاه بود اما جانکاه و جگرسوز: حمید اسدیان هم پرکشید و به دیدار رفیق اعلا شتافت.

مجاهدی خستگی ناپذیر با کوله باری سنگین از مبارزات ۵۰ ساله در کادر تشکیلات مجاهدین با صمیمیت و صداقتی کم نظیر، ذلال و شفاف، صبور و بردبار، فروتن و افتاده اما پولادی آبدیده، برنده و شکافنده در مقابل دشمنان آزادی، خصم آشتی ناپذیر ولایت سفیانی و مزدوران و لابیهای آن.
شاعر و نویسنده و هنرمندی بی بدیل، اختری فروزان در آسمان شعر و ادب مقاومت با حدود ۴۰ اثر ادبی و هنری بی نظیر که جانمایه اصلی آن مقاومت و نبرد با دشمنان آزادی و عشق به مردم و رهایی میهن بود.
اما از همه مهمتر او صدای بی صدایان، یار و غمخوار کودکان کار و له شدگان زیر نعلین آخوندها و چکمه پاسداران ظلمت و تباهی، پژواک دهنده رنج و شکنج زندانیان سیاسی، فریاد رسای شهدا و سربداران راه آزادی، دادخواه خون شهیدان و قتل عام شدگان و افشاگر شکنجه گران و دژخیمان و مزدوران و همسنگران آنان بود.
حمید اسدیان فروتن و افتاده، بی «شیله پیله» و شفاف، صمیمی و یکرنگ و در یک کلام یار و غمخوار تحت مسئولش بود. در توصیف ارزشهای والای انسانی و مجاهدی او اعضا و یاران مقاومت بسیار گفته و نوشته اند اما به باور من کم گفته اند و نه زیاد.
درخشش خیره کننده او در سه عرصه بسیار چشمگیر بود:
ـ در آسمان شعر و ادب مقاومت بی نظیر بود که قطعا اینده آنرا بیشتر روشن خواهد نمود.
ـ در عرصه پیکار سیاسی با اضداد مقاومت و دنباله روان شاه و شیخ و بریده مزدوران بخدمت دژخیم در آمده کم نظیر بود. وی همواره همچون گرزی آتشین بر فرق دشمنان آزادی فرود آمده و نقاب ریا و تزویر و دجالیت را بر چهره آنها می درید و ماهیت واقعی آنها را در معرض دید همگان قرار میداد. از اینرو با محکمترین دلایل و روشنترین براهین منطقی با انبوهی فاکت و نمونه ماهیت همسنگران رژیم را برملا و برای همیشه آنها را سوزانده و بکناری می انداخت.
اما درخشش اصلی او بمثابه صدای زندانیان و شکنجه شدگان و بویژه شهدای مجاهد بود، او لحظه به لحظه با آنها زندگی می کرد و تمام توش و توان خود را برای رساندن پیام و آرمان آنها و نیز خونخواهی آنها بکار می گرفت.
روی دیگر این تلاشها افشا نمودن تمام عیار شکنجه گران و دژخیمان و بازجویان و زندانبانان و هر آنکس که بهر شکل در شکنجه و اعدام زندانیان دخالت داشت و نیز افشای مراکز سرکوب و شکنجه و نیز گورهای جمعی شهدای راه آزادی بود.
تحقیقات ارزنده او پیرامون شهدا و زندانیان سیاسی منبع بسیار ارزشمندی برای جنبش دادخواهی است.
حمید اسدیان همواره با شهدا زندگی می کرد و راه و آرمان آنها را در خود و دیگران زنده می نمود او خود گفته بود: «با شهیدان می خوابم، با آنها بیدار می شوم، با آنها کتاب میخوانم و با آنها شعر شکار می کنم».
این مسئله به شهدای دوران حاکمیت آخوندها هم محدود نمی شد، او از همان سالهای زندان شاه از شهدای والاقدری چون فرمانده کاظم ذوالانوار که به گفته برادر مسعود مجاهدی نمونه بود و مجاهد شهید مصطفی جوان خوشدل که از مقاومترین زندانیان سیاسی آن دوران در مقابل شکنجه بود بسیار آموخته بود.
به باور من حمید اسدیان صبر و بردباری انقلابی و وقار و متانت مجاهدی را از مجاهد شهید مصطفی جوان خوشدل و صلابت و استواری را از فرمانده کاظم ذوالانوار آموخته و همواره با یاد و خاطره آنها زندگی می کرد. از اینرو نام و تخلص ادبی خود را بیاد این دو شهید والاقدر مجاهد کاظم مصطفوی گذاشته و بدینصورت خود را ملتزم به ادامه راه این دو شهید عالیقدر و پیشتاز مجاهد می دانست و سعی در زنده نمودن ارزشهای آنها در خود می نمود. همان ارزشهایی که در پرتو آموزشهای مربیان بزرگ نسل مجاهد خلق (مسعود و مریم) هر چه بیشتر تعمیق شده و شکوفاتر می شد.
با ادای احترام به حمید اسدیان، بکوشیم درد فراق و پرکشیدن او را به حربه ای برنده در نبرد با رژیم ضدبشری آخوندی تبدیل نموده و راه و ارمانش را در خود زنده نموده و پرچم او را بدوش بکشیم.
روحش شاد
و راهش پرروهرو باد