رحمان کریمی: بعد از صدای انفجار عظیم شکست رژیم، صدای حرفه‌یی وزوز مگسان وزارتی


در جریان توطئه تروریستی ویلپنت، نکته‌یی که همگان بر آن واقفند و اشاره‌هایی هم در نوشتارها و گفتارها بدان شده است، تا بدان حد مهم و قابل تأمل است که به صٍرف فهم آن نمی‌توان به‌سادگی از آن گذشت.

آخر شیخک ملعون خامنه‌یی و مهره‌های درشت ولایت فقیه غافل و جاهل نیستند که ندانند چه طرح تروریستی در کله دارند که در صورت موفقیت، عواقب سنگین غیرقابل پیش‌بینی به‌دنبال خواهد داشت. طرح روی یک فرد پیاده نمی‌شد. ابعادی وسیع و جهانی داشت. باید برای رژیم هدف اصلی و محوری آن‌قدر واجد اهمیت باشد که پیه همه چیز را به تن مالیده باشند تا پای طرح خود بایستند. دیپلمات تروریست اسدی به سه مزدور تروریست در خدمت می‌گوید: «هدف مریم است. بمب را در نزدیکترین نقطه او بگذارید و اگر نشد پرتاب کنید میان جمعیت» این نشانگر رنج و عذاب هر روزه خامنه‌یی ست از وجود و حضور قهرمان ملی ایران خانم مریم رجوی در صحنه سیاسی ملی و بین‌المللی. بیانگر عجز و ناتوانی رژیمی ست که با جهان سیاست قلدری می‌کند و تاقچه بالا می‌گذارد. درماندگی رژیمی ست که همه راههای نابود کردن مقاومت را رفت و نتیجه‌یی نگرفت تا ناچار در خیال پنبه دانه‌یی خویش مصمم به آخرین راه‌حل شد. پس وقتی ما می‌گوییم مریم قهرمان مبالغه نکرده‌ایم. کسی که این‌چنین یک رژیم یاغی و بی‌رحم را در عرصه وسیع سیاسی به بی‌تکلیفی می‌کشاند که ناگزیر می‌شود دست بدان طرح بزند، اگر قهرمان نیست پس کیست؟

بعد از عزیمت موفقیت‌آمیز سلحشوران اشرفی به آلبانی، دست تبهکار رژیم از موشک‌پرانی و روز و شب شبیخون زدن کوتاه شد. آنچه برایش ماند بریده مزدوران و مزدوران حرفه‌یی بود تا نقش موشکها و توپخانه‌های کاغذی را بازی کنند. این بی‌شرمان شرف از دست داده تا به امروز بدین وظیفه خائنانه ادامه داده‌اند و تا رژیم هست، ادامه خواهند داد. این ناپاک فطرتان که مزدوری خود را حرفه‌یی کرده‌اند، سرگرمی روزانه‌شان هم شده است. از هر آب به سود رژیم و علیه مقاومت ایران می‌خواهند کره بگیرند. حالا که به‌دلیل اسناد و مدارک متقن، دیگر مثل ابتدای امر نمی‌توانند نعل را وارونه بزنند که توطئه از خود مجاهدین است، چسبیده‌اند به سه مزدور تروریست معلوم الحال که چرا مجاهدین خلق آنان را نشناختند و ازین اراجیف و مغلطه بازی ها.

پاسخ ما به آنان:
هر کس که کمی به امر تشکیلات آشنا باشد هرگز هوادار را با عضو قاطی نمی‌کند. این شامل همه احزاب و سازمانهای سیاسی می‌شود. تشکیلات پولادین مجاهدین خلق که جای خود دارد. هر چند هواداران در سازمان مجاهدین نقش بسیار مؤثر و فعالی را ایفا می‌کنند اما محدوده‌یی که هواداران می‌توانند مسئولیتی به‌عهده بگیرند، مشخص است مانند:

۱ ــ شرکت در اکسیون ها و اجتماعات.

۲ ــ جمع‌آوری نیرو برای شرکت در اجتماعات.

۳ ــ همراهی با تیم های مالی کار.

۴ ــ چه به‌صورت فردی یا جمعی برای جمع‌آوری امضا از افراد و شخصیت ها.

۵ ــ میز کتاب گذاشتن در معابر عمومی.

طبیعی است افراد در این امور هرگز نمی‌توانند اطلاعات مهمی از درون تشکیلات به‌دست آورد. اگر می‌شد تاکنون اثری از تشکیلات مجاهدین خلق باقی نمانده بود. مگر روحانی و قصیم و یغمایی که عضو شورا بودند چه اطلاع مهمی از تشکیلات مجاهدین خلق با خود بیرون آوردند که امثال این سه مزدور انچوچکی که تازه در لایه‌های نزدیک هواداری هم نبوده‌اند، برای رژیم بیرون آورده باشند. هوادار را با مجاهد خلق نمی‌توان یکی پنداشت. مجاهد خلق شدن مراحل و شرایط خاص خود را دارد و بدین آسانی نیست. در اجتماعات به صف اول آمدن و عکس گرفتن که دلیل اهمیت آن فرد نیست. هر هواداری می‌تواند این کار را بکند. هم‌چنانکه هر هواداری می‌تواند با کادرهای مهم مجاهدین خلق عکس بگیرد. هیچ کادری نمی‌گوید: من با تو عکس نمی‌گیرم. ببینید که این مزدوران حرفه‌یی در تنگنای انجام وظیفه و کینه شتری خودشان به چه ریسمانهای پوسیده‌یی آویزان می‌شوند و در داغ و جنون شکست به چه خس و خاشاکی متوسل؟ امروز برای وز وز کردنها، فضای خارج کشور برای شما مگسان وزارت بدنام؛ باز است. باز است زیرا هنوز سیاست استمالت از رژیم نقطه نخورده است و رسانه‌هایی چون بی.بی.سی با جان و دل پذیرای شمایانند. هر بار که آنجا به فخر ژاژخایی علیه مقاومت سرفراز ایران می‌نشینید اعتبار و اصالت آن را نا خواسته به اثبات می‌رسانید. بدانید که این خائنان امثال خودتان و اضداد اند که برایتان کف می‌زنند و نه آزادیخواهان وطن‌پرست که چشم به‌راه خلاصی از جرثومه رژیم، روز شماری می‌کنند.