از جرقه، شعله برمی خیزد

نوشته: بدر عبدالملک روزنامه الایام بحرین ( سه شنبه 12 ژانویه 2010)

 ترجمه : موسی جمالی

صحنه ایران و اوضاع داخلی برای جامعه بین المللی که تا همین چندی پیش دچار دو دستگی بود که چه مکانیزمی برای تصمیم گیری قاطعانه

 درقبال دولت ایران و سیاستش دررابطه با پرونده اتمی در پیش بگیرد، اکنون روشن شده است. در شرایطی که رژیم در تهران از متقاعد کردن جهان درمورد صلح آمیز بودن برنامه اتمی اش ناتوان گشته، جنبه مشابه پرونده اتمی دیگری اکنون از این کشور به عنوان یک عضو جامعه بین المللی، بروز بیشتری پیدا کرده است، چرا که حقایق جدید و سئوال برانگیزی در مورد میزان احترام این رژیم در ایران به حقوق بشر و آزادیها در زمینه های مختلف قانونی و مدنی فاش شده است. موضوع اعدامهای نوبه ای  و تقریبا روزانه افرادی که اتهامهایشان سزوار گرفتن جان آنها نیست بجای بازپروری آنها و باز گرداندن آنها به جامعه، و بیش از آن اعدام متهمینی که عمر آنها کمتر از هیجده سال است، ونه تنها این بلکه نگاه داشتن آنها در زندان تا زمانی که قانونی بیرحمانه قضایی این رژیم دلیلی برای اعدام آنها داشته باشد، با به فراموشی سپردن این امرصورت میگیرد که اکنون بلحاظ جهانی، مسئله اعدام یکی از بحث برانگیزترین امور درباره ادامه آن بلحاظ انسانی و بین المللی شده است. گروههای حقوق بشری در ایران میگویند تعداد افرادی که در ایران اعدام شده اند از هر کشور دیگر در جهان بیشتر است. بر اساس آنچه که سازمان عفو بین الملل گفته است در ایران در سال گذشته 346 نفر اعدام شده اند. یعنی با میانگین یک انسان در روز. و بسیار پیش میآید که علل مربوط به صدور احکام اعدام را نا شفاف و پیچیده کنند تا از این طریق سازمانهای بین المللی و قانونی را گمراه سازند، تحت بهانه مواد مخدر اعدام متهمین که در رابطه با مسائل عمومی و سیاستهای عمومی و برخی رفتارهای سیاسی و جنایی دستگیر شده و به هیچ وجه این احکام بسیار شدید قابل توجیه نیست، صورت میگیرد و جان یک انسان تحت عنوان دین واخلاق گرفته میشود تا از این طریق برای طرز تفکر انقلاب اسلامی که گرفتار ارزشهای پوسیده اش هست، تبلیغ شود، افکاری که نتوانسته است جامعه ایران را آنطور که میخواسته و مایل بوده و قدرت بیرحمانه اش حکم میکرده بسازد. این تفکر، واقعیت گوناگونی فرهنگی، قومی و مدنی بافت جامعه ایران را با توجه به عمق تمدن و سابقه تاریخی اش نادیده گرفته است، طرز تفکری قشری که با در پیش گرفتن تعصب به اوج افراطی گری و واپسگرایی در بخشهایی از عملکردها و سیاستهای خود رسیده است. امری که لاجرم از این لحظه به بعد شعله آینده را از جرقه های قیام ژوئن به وجود می آورد. رژیم با آن چنان فشارهای روزانه ای از سوی سازمانهای جهانی روبرو شده که آن را دچار سراسیمگی واقعی کرده است، این بهم ریختگی هر چقدر در مسیر سرکوبی با هدف ساکت کردن صداهای جوان بیشتر جلو میرود، بیشتر میشود، صدای های جوانی که دیگر ایمان پیدا کرده که مسئله آزادی وتغییر هدف نهایی و برتر آنها گردیده است. چرا که طی دهه ها.  نه مراکز مرجعیت و نه مجلس تشخیص مصلحت رژیم ونه هر قم، شعارهای موثری را که در گوش رهبران وسیاستمداران در حاکمیت فرو برود، نشینده اند. همین دیروز بود که تظاهر کنندگان شعار مرگ بر دیکتاتور و پایان رژیم آخوندی و از بین رفتن سیاسی مرجعیت های دینی را میدادند. اما  ما در این لحظه ایرانی انفجاری، صداهای شدیدتر وقوی تری را در مراسم ترحیم درگذشت مرجع دینی آیت الله حسین منتظری میشنویم، که نوعی از صداهای چالشگرانه است،:« این نیروی انتظامی و ای بسیجی و پاسدار موعد ما با شما در عاشورا» و « امام زمان – منظور مهدی منتظر- خودش ظهور خواهد کرد، نیازی به نائب اجباری نیست». این شعارها بود که در آسمان شهر نجف آباد، استان اصفهان که زادگاه آیت الله منتظری بود پیچید.  تلاشهای نیروهای سرکوبگر برای ترساندن مردم به جایی نرسید، چرا که مردم خیابانهای ایران طلسم وحشت را شکستند و برای هرگونه وسیله سرکوبی که در آینده رژیم و دستگاههای سرکوبی اش به کار گیرند، آماده است. از این رو در رویارویی با دهها تن از جوانان خیزشگر به زمین خواهند افتاد و صدها تن دستگیر و مجروح خواهند شد اما شکستن اراده قیام و خرد کردن آن دیگر ناممکن گشته است زیرا که به آتش گسترده ای  تبدیل شده که روزانه خانه کاغذی رسمی را در خود می سوزاند و تعادل آن را به هم میزند. این رژیمی است که بر منطق زور و دستگاهها و شعارهای توخالی بنا شده است با ظاهری مذهبی واخلاقی. مجمع عمومی (سازمان ملل متحد) در 18 دسامبر گذشته در قطعنامه خود که بی قانونی های آشکار در ایران را محکوم کرد، به نقض مستمر و پی درپی، ابعاد فزاینده اعدامها و سنگسارها  وتبعیض ها  و سرکوب وحشیانه علیه زنان و اقلیتهای دینی و قومی و استفاده از خشونت و ارعاب از سوی شبه نظامیان دولتی علیه تظاهرکنندگان، اشاره کرده است، امری که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد بیشماری گشته است هم چنین راه انداختن دادگاههای گروهی، اعتراف گیریهای اجباری زیر شکنجه و تجاوزات جنسی از موارد این نقض حقوق بشر بوده است. این قطعنامه، پنجاه وششمین محکومیت رژیم بوده که از نگاه اپوزیسیون نیاز به فشار بیشتر علیه این رژیم از سوی جامعه بین المللی دارد، علاوه بر منزوی کردن رژیم و مقابله با آن، اپوزیسیون خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر در ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد  و اتخاذ قطعنامه های فوری و لازم الاجراء در این زمینه از طریق اعمال تحریمهای همه جانبه علیه رژیم است . آیا بعد از این خفقان داخلی و فشار بین المللی رژیم امکانش را خواهد داشت که دست به فرار به جلو بزند به این صورت که مشکلات مرزی با عراق را علم کند؟ اقداماتش علیه قرارگاه اشرف در عراق را با هدف جابجایی آنها و بستن قرارگاه شدت بخشد؟ جایی که رژیم در آن یک سمبل سیاسی مبارزاتی برای داخل کشور میبیند؟ جهان امروز به عرصه شعله ور ایران مینگرد که آیا بار دیگر به صورت آتش زیر خاکستر در خواهد آمد یا اینکه به شعله ای سرکش تبدیل میشود که هر تر و خشکی را بسوزاند؟