هوشنگ اسدیان(پگاه): تقدیم به نوید افکاری قهرمان



" فریاد بر آریم مُسلح شوید "

 

صدای بلند سکوت مرا که می شنود؟
در این سلول تنهایی
فریاد برآریم مُسلح شوید، در این بلبشوی حیوانی

غوغایی ست، ظلم وبیدادی ست
زجر وشکنجه ، فریادی ست

نعره ها، کف به لبهایی ست
عربده ها ی صبحگاه و شبانگاهی ست

های و هوی قدرت ؛ جاه طلبی ست
فریاد برآریم مُسلح شوید، نبرد نهایی ست

زنی را سنگسار می کنند، دختری زنده به گور
پهلوانی را بالای دار می کشند به زور

صدای بلند سکوت مرا که می شنود؟
در این سلول سرد و تنگ
در زندان خونین پُر از آونگ

شیر زنی؛ کوه مردی؛ به زیر شلاق است
بر گُرده زخمی شان، درفش و داغ است

بر حنجره خونین نوید تناب دار است
فریاد بر آریم مُسلح شوید، که وقت پیکار است

صدای بلند سکوت مرا که می شنود؟
در این سلول تاریک و نفس گیر
در وحوشت عبا و عمامه بی پیر

در این بازار ریشوی بد کردار
در این وادی فقر و انبار پُر احتکار

در این گُذر سخت بی کسی پُر ز مار
فریاد برآریم مُسلح شوید، بر این رژیم غدار

صدای بلند سکوت مرا که می شنود؟
این سکوت سرخ فریاد است
فریاد اُمید بی شماران بیداد است

اسب خود زین؛ کوله بر دوش؛
 به تاخت میروم آرام و خموش

صدای بلند سکوت؛
 با سفیر گلوله خواهد شکست

با تُفنگی پُر فشنگ،
بر بلندای کوه خواهم نشست.

فریاد برآریم مُسلح شوید،
آزادی به بار خواهد نشست.