آرایش جدید در منطقه و خلیج فارس



همزمان با افزایش تحریم ها علیه دیکتاتوری آخوندی که نه تنها به قطع بخش بزرگی از صادرات نفت و درآمدهای ناشی از آن راه برده، بلکه دیگر منابع موازی حکومت برای رسیدن به دلارهای صادراتی مانند پترشیمی، آهن و فلزات، آلمینیوم را نیز شامل گردیده است، اکنون شاهد شکل گیری آرایش جدیدی در منطقه و خلیج فارس می باشیم.

در این رابطه پاسدار جوانی، معاون سیاسی سپاه سرکوبگر پاسداران اعتراف می‌کند: «در سال جاری شاهد این بودیم که از یک طرف سپاه را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار دادند و از طرف دیگر ناو هواپیمابر خودشان را به منطقه اعزام کردند و یک نوع ادبیات جنگی را در پیش گرفتند».

ارسال بزرگترین ناو جنگی به همراه بمب‌افکن‌های غول‌آسای بی ۵۲ صد البته روبه سوی مطامع یک دیکتاتور خون‌ریز و بی‌رحمی را دارد که از طریق نیروی تروریستی قدس و با تأمین مالی و فکری و تسلیحاتی گروه‌های وابسته به خود مانند حزب الشیطان، حشد الشعبی و یا حوثی‌ها، اکنون چهار پایتخت کشورهای همسایه را به گروگان گرفته است.
در این رابطه وزیر خارجه آمریکا می‌گوید: «رژیم تهران باید بفهمد که هر حمله‌ای توسط آنها یا نیروهای نیابتی آن با هر هویتی علیه منافع یا شهروندان آمریکایی پاسخ سریع و قاطع آمریکا را دریافت خواهد کرد».

واقعیت در لابلای این تحولات همان وجود سیاست‌های مخرب رژیم آخوندی در منطقه بحرانی خاورمیانه است که طی چهل سال گذشته و به دلیل وجود سایه سنگین سیاست مماشات، به غولی بی شاخ و دم تبدیل شده بود.
شلیک موشک به کشورهای همسایه، باج‌گیری‌های تروریستی، گروگان‌گیری اتباع خارجی، بمب‌گذاری‌های جاده‌ای، کامیون‌های انفجاری، تهدید به بستن آبراه‌های بین‌المللی، اعزام تیم‌های تروریستی، ارسال موشک و سلاح به گروه‌های تحت‌الحمایه حکومت و یا راه‌اندازی جنگ‌های نیابتی در کشورهایی مانند سوریه و یمن تنها گوشه کوچکی از پازل مخرب سیاست‌های خامنه‌ای در این راستا می‌باشند.

به موازات آن نیز باید به درآمدهای عظیم نفتی رژیم آخوندی اشاره نمود که به‌عنوان ستون مالی برای ادامه سیاست‌های مخرب از سوی این دیکتاتوری مذهبی عمل کرده است.
بر این سیاق است که خامنه‌ای با بریز و بپاش های مالی گسترده و با خرج صدها میلیارد دلار از درآمدهای ملی میهن امان، توانست خاک‌ریزهای مهمی را در منطقه برپا نماید و بدین‌سان اذهان عموم مردم در داخل را به‌سوی بحران‌های مجازی در خارج از کشور سوق دهد.

مشابه چنین وضعیتی را در دهه نخست بروی کار آمدن رژیم آخوندی و با راه‌اندازی جنگ ضد مینی هشت ساله که منجر به کشته و زخمی شدن قریب یک میلیون هموطن امان و خرابی بیش از ۷ استان کشور انجامید، شاهد بودیم.
بدین‌سان هدف غایی حکومت به موازات کشورگشایی و برپایی یک اتحاد جماهیر ولایی، همان قفل نمودن جامعه برای پرداختن به صورت مسئله اصلی مردم یعنی «حاکمیت مردمی و دمکراسی» بوده است، امری که در سایه سرکوب گسترده و با برپایی چوبه‌های دار و تخت‌های شکنجه تا به امروز به پیش برده است.