مقاومت تنها ملاک و شاخص مشروعیت در دوران اختناق

منتخب نشست های رمضان در لیبرتی و اشرف
سلسله آموزش های درونی مجاهدین
مسعود رجوی- تیر و مرداد ۱۳۹۲


مقاومت تنها ملاک و شاخص مشروعیت
در دوران اختناق

کاش در میهن ستمزده ما اختناق آخوندی وجود نمی داشت و مردم می توانستند در یک انتخابات آزاد پای صندوق های رأی بروند و با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی، نمایندگان و رئیس جمهور و قانون اساسی جمهوری جدید را معین کنند.
اما نخستین مشکل در دوران اختناق و دیکتاتوری سرقت و غصب حق حاکمیت و حق انتخابات آزاد از مردم است.
اگر نخواهیم به این رژیم تن بدهیم و اگر آزادی و دمکراسی بخواهیم، چه باید کرد؟ مقاومت برای سرنگونی استبداد دینی و بازگرداندن حاکمیت و حق انتخابات آزاد به خلق.
در اولین ماده اساسنامه شورای ملی مقاومت که در پایان سال ۶۰ پس از اولین اجلاس شورا تصویب شده آمده است: «شورای ملی مقاومت برای سرنگونی رژیم خمینی و استقرار دولت موقت تشکیل شده است»
اما در برنامه شورا و دولت موقت که در بدو تاسیس شورا نوشته شده، ماده اول، اینست که این «دولتی است موقت، که اساسا وظیفه انتقال حاکمیت به مردم ایران و مستقر ساختن حاکمیت جدید ملی و مردمی را بعهده دارد».
در ماده ۲ میگوید: «این دولت مشروعیت خود را تماما از مقاومت عادلانه مردم ایران علیه رژیم ارتجاعی خمینی و خونبهای رشید ترین فرزندان مجاهد و مبارز این ملت علیه دیکتاتوری و وابستگی کسب می کند».
این جان کلام است. مشروعیت در دوران اختناق ناشی از مقاومت است و نه هیچ چیز دیگر. چرا که امکان انتخابات آزاد و دسترسی به رأی واقعی تمام مردم وجود ندارد و باید برای بدست آوردن آن برخاست و مقاومت کرد تا رژیمی که مانع انتخابات و آرای آزاد و حاکمیت مردم است سرنگون شود. برنامه و این مواد در ۵ مهر ۱۳۶۰ منتشر شد.
پس مقاومت تنها ملاک و شاخص و سرچشمه مشروعیت در دوران استبداد و اختناق است. ارزش و اعتبار هر فرد یا جریان سیاسی در دوران اختناق با مقاومت و ایستادگی او در برابر فاشیسم دینی و در جنگ با آن سنجیده می شود. مشخصا اینکه در جنگ نظامی و سیاسی و ایدئولوژیکی تا کجا و چه میزان به دشمن ضد بشری ضربه می زند. تا کجا برای این رژیم خطرناک است و تا کجا به نیروی جنگنده ضدرژیم در جنگ نظامی یا در جنگ سیاسی یاری می رساند و مایه میگذارد.
وقتی شاخص مقاومت، بعنوان تنها ملاک و معیار واقعی به میان می آید، آنوقت خیلی پرده ها کنار میرود و حقیقت از پشت دود و دم های ارتجاعی و استعماری و اپورتونیستی و ادعاهای میان تهی و همچنین ژستهای اپوزیسیون نمایانه در عین هم سویی و خدمت به دشمن در ضدیت با اپوزیسیون واقعی، برملا میشود و با وضوح تمام خود را نشان میدهد:
اولاً- داعیه و دکان اینکه هر فرد یا هر نیرو در داخل ایران چند رأی دارد و از چه حمایتی برخوردار است، تخته میشود. آخر وقتی نمیتوان در یک انتخابات آزاد به آرای عمومی مراجعه کرد، فراتر از همه حدس و گمانها یا نظرسنجی ها چگونه میتوان بر روی میزان رأی و حمایت اجتماعی یک فرد یا جریان سیاسی، پا سفت کرد؟ بخصوص که فضای باز سیاسی هم مانند خارجه در کار نیست که بتوان در تظاهرات یا گردهمایی ها و حرکت ها و اقدامات سیاسی نمونه ها و نمادهای آنرا به چشم دید و به همه نشان داد.
نتیجه اینکه در برابر دستگاه ناسنجیدنی میزان آراء در دوران اختناق، مقاومت ملاک و مبنای واقعی و حقیقی سنجش است. بنابراین در دوران اختناق، مشروعیت صرفاً ناشی از مقاومت و ایستادگی است. در دوران اختناق هر چیز غیر از این، ادعا و باد و بلوف است. هر کس راست میگوید با رژیم و اختناق فراگیر آن چنگ در چنگ شود و بستیزد و در این پهنه آزمایش بدهد.
 پس صورت مساله، مقاومت کردن یا مقاومت نکردن در برابر این رژیم است و نه داعیه تعداد و درصد رأی در جامعه اختناق زده که قابل حصول و قابل اثبات نیست. تعیین درصد آراء و پایگاه اجتماعی موضوعی مربوط به دوره بعد از اختناق است که در آن بتوان با به میدان آوردن مردم و با صندوقهای رای، بدرستی سنجش و ارزیابی کرد.
هرچیزی غیر از این، نادیده گرفتن سرکوب و اختناق و چشم پوشیدن بر ممانعت فاشیسم دینی از بروز اراده و تمایل اجتماعی است. این را نباید بر رژیم بخشید و نادیده گرفت و بعد به تئوری پردازی درباره درصد آرای یا پایگاه اجتماعی نشست .در شرایطی که حتی اسم بردن از مجاهدین و به طریق اولی، کوچکترین اشاره به هواداری از مجاهدین سنگینترین محکومیت ها و مجازات ها را دارد و در شرایطی که رژیم دهها هزار نفر را به همین خاطر دستگیر و شکنجه و اعدام کرده است،چگونه می توان با یک نظر سنجی آزاد در بین مردم به درصد واقعی آرای مجاهدین دست یافت.
اینجاست که روشن میشود تمام حرفهایی که منابع ارتجاعی و استعماری و همسویان و پادوهای آنها درباره پایگاه نداشتن مجاهدین در داخل ایران میگویند، بیراهه، باطل و دردستگاه نادیده گرفتن اختناق به سود آخوندهاست. مگر اینکه امکان ریختن رأی آزادانه به صندوقها فراهم شود. یک بار در جریان کارزار برای لغو برچسب تروریستی، یک نماینده کنگره از نماینده وزارت خارجه که مدعی بود مجاهدین در داخل ایران پایگاهی ندارند، پرسید، شما این را از کجا و بر چه اساسی میگویید؟ طرف مقابل گفت از کسانیکه برای درخواست ویزا به سفارتهایمان می آیند سوال میکنیم. آن نماینده گفته بود آخر خودتان لیست گذاری کرده اید و اگر کسی بگوید موافق یا هوادار مجاهدین است ویزا نمیدهید و انتظار دارید کسی که برای گرفتن ویزا آمده از ابتدا با اعلام هواداری از مجاهدین ویزایی را که میخواهد، بسوزاند؟!
در دستگاه مقاومت در ابتدای سال ۱۳۶۱، پس از اولین اجلاس شورا، من توضیح دادم که فایده مبرم «هر کس یک رأی» در داخل شورا و عمر ۶ماهه دولت موقت و شورای ملی مقاومت از جمله این است که:
«ما را اساساً از ورود در مباحث من چند رای؟ و تو چند رای؟[در داخل ایران] و همه عواقب زیانبار احتمالی آن بر علیه جنبش و بر علیه آلترناتیو بی نیاز میکند».
همچنین یادآوری کردم:«از خود من نیز تاکنون صدها بار بطور شفاهی و کتبی پرسیده‌اند که فی‌المثل فلان سازمان یا نیروی عضو شورا "چند نفر" است یا «چه کاری از آن بر می‌آید؟» اما «ما با پذیرش یک رأی متساوی برای همه‌ی سازمان‌ها و گروههای عضو شورا این مشکل را نیز اساساً از موضوعیت انداختیم......
فکر می‌کنم دیگر مطالبی از این قبیل که هر سازمانی چند نفر است و چه تعداد هوادار دارد و.. موضوعیتی برای طرح و ایجاد مشکل و سوءتفاهم، نخواهد داشت. بعبارت دیگر، شورا ـ به شرط التزام نیروهای مستقل (ناوابسته) به برنامه و مصوباتش ـ بطور عام به همه‌ی گرایشات و تمایلات ملی، مردمی، ترقیخواهانه، انقلابی، اسلامی و غیر اسلامی خوش آمد گفته و صرفنظر از عدد و رقم و تعداد و توانایی سیاسی یا نظامی آنها، در حیطه‌ی تصمیمات شورا برای آنها، حق رأی و نظردهی متساوی قائل شده است».
می بینید که در دستگاه مقاومت نه جایی برای ادعا و لاف و گزاف باقی می ماند و نه جایی برای تخطئه کردن مقاومت واقعی در برابر فاشیسم دینی.
ثانیاً-در دستگاه مقاومت، نمیتوان ۳۰ سال یا ۳۲ سال بعد از ۳۰خرداد که مجاهدین راه سرنگونی را با رود خروشان خون شهیدان بازگشوده اند، در دور دستها بیتوته کرد و با عنوان پناهندگی سیاسی، تمام هم و غم خود را صرف زدن زیرآب آنها کرد و یک سُس «سرنگونی» هم روی آن مالید و در امر خطیر سرنگونی رژیم ولایت فقیه، «انَا شریک» گفت و بعد بی محابا در خدمت به همین رژیم در پوشش «آزادی انتقاد»، به شلاق کش کردن و ذبح نیروی محوری مقاومت پرداخت...
ثالثاً-در دوران اختناق، دستگاه مقاومت تنها دستگاهی است که اعتماد واقعی بر میانگیزد. اعتماد یک امر ذهنی یا صرفاً روانشناسانه نیست. همه مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادیبخش به خوبی میدانند که «اعتماد کسب کردنی است». آن را باید در مبارزه سیاسی و نظامی و ایدئولوژیکی ذره ذره و گام به گام بدست آورد. هیچکس در مجاهدین و ارتش آزادی نیست که این را نداند و در بحث های سالیان نشنیده باشد که فی المجلس نباید انتظار اعتماد داشت. درست بهمین دلیل، هر چند هم دشمن و ایادی آن علیه شما بکوبند و بگویند باز هم به دلیل عمل مجاهدی و مبارزاتی خود تا امروز از اعتمادی بی همتا برخوردارید که البته مسئولیت ما را برای حفظ و نگهداری و ارتقای آن مضاعف میکند.
گاه یاران و هموطنانمان لطف و محبت و چشمه هایی از پاکیزه ترین عواطف نثار میکنند که همگی و بخصوص خود من واقعاً و بدون مبالغه شرمسار و در خجالت غرقه میشویم. مجاهدین آموخته اند که در چنین لحظاتی در دل نجوا کنند و از خدا با استغفار بخواهند که آنها را شایسته این اعتماد و این عواطف سرشار نماید.
رابعاً-تنها در دستگاه مقاومت است که هر فرد یا نیرو، در جای خود قرار میگیرد.
 بسته به ماهیت و توان مبارزاتی و مقاومتش در برابر ترفند ها و چنگ اندازی های دشمن تعالی پیدا می کند و در مبارزه هر چه مؤثرتر می شود. به دشمن و عوامل آن ضربات هر چه کاری تر وارد می کند و در اطراف خود، محیطش را هم دگرگون و بارور می کند.
در طرف دیگر، مشت ها و چنته های خالی هم دیر یا زود باز و عیان می شود. چرا که دشمن از این دستگاه بالاترین خطر را احساس میکند. در مورد یکایک اعضا و اجزاء و یاران و پشتیبانان آن، طرح و برنامه دارد تا آنها را چگونه و از چه طرق مستقیم یا غیر مستقیم به دام بیندازد، جدا کند، ببُراند، مورد استفاده قرار دهد و بر سر ما چماق یا بلندگو یا تیغ و تبر کند...
... دستگاه شما، سنگ بنای دستگاه شما، و سرچشمه دستگاه سیاسی شما، مقاومت در برابر فاشیسم دینی بوده است. تکرار روزمره این مفهوم که قله آن ایستادگی خودتان در اشرف و لیبرتی است، ممکن است عادی جلوه کند و گوش به آن عادت کرده باشد. اما اگر به عمق برویم، پرده ها کنار میرود. خیلی دکانها تخته می شود و همه برچسبها می سوزد. جایی برای سفسطه و مغلطه و هوچیگری باقی نمی ماند و خیلی چیزها روشن می شود:
-دیگر کسی نمیتواند زیر قبای ولایت، تحت عنوان مخالف رژیم یقه ملا را رها نموده و پاچه مجاهدین را بگیرد! به این قبیل افراد بگویید اگر راست میگویی ریش ملا را بگیر!
-دیگر کسی نمی تواند زیر لحاف اختناق ملا، این ساز را بزند که مجاهدین در داخل ایران پایگاه و حمایت ندارند و هر چه هست در خارج است!
-دیگر تئوریپردازان و مستخدمان نظرگاههای ارتجاعی و استعماری نمی توانند در حالیکه پاسداران و شورای نگهبان ارتجاع را به چشم می بینند، برای نمایش انتخابات نامشروع، برای آخوند خاتمی و برای آخوند روحانی آرای میلیونی بسازند و یک دستگاه باسمه ای «رای و حمایت» روی پایه های اختناق و ظلمت بنا کنند. آنها میخواهند حرفی از سرنگونی نباشد، حرف از ارتش آزادی و مجاهدین نباشد و توی همین رژیم دنبال میانه رو یا اصلاح طلب بگردند. میخواهند مجاهدین و آلترناتیو شورا را هم از سر راه بردارند. این تئوری ارتجاعی و استعماری که در دوران اختناق مقاومت را نادیده میگیرد، کوک و تنظیم شده است برای اینکه بگوید همین رژیم و جناح های درونی آن و لاغیر چون که شما در داخل حمایت ندارید! چشم دیدن فهرست شهیدان را هم ندارند. حملات و هیستری فوق تصور رژیم علیه شما را هم به چیزی نمی گیرند و می گویند مجاهدین آنقدر بد هستند که رژیم هر چیز بدی را برای دور کردن از خودش به آنها نسبت می دهد! کاسه داغتر از آش را می بینید؟ ارتجاع و استعمار یک مشت روشنفکرنما هم دارند مثل آن ۳۷ نفراز قبیل آخوند کدیور که حتی وقتی وزارت خارجه آمریکا بالاجبار میخواست مجاهدین را از لیست در بیاورد، جیغ و داد میکردند که مبادا اینها را از لیست در بیاورید، نیروهای دمکراتیک در ایران تضعیف می شوند! البته دیدیم که چهل وچند نفر از نویسندگان و هنرمندان و شعرای ملی ایران، خودشان بدون ارتباط با مجاهدین، اطلاعیه دادند و گفتند بس کنید. وقتی که اشرفی ها زیر تیغ هستند، این دیگر جنایت است....
البته کسانی که پشت صحنه، سر نخ ها را بدست دارند، خوب حالیشان است که چه می کنند. همان غولهای نفتی و امثال جک استراو و همان کسانی که برای پوشاندن فضیحت عراق، حتی در ابتدای سال ۲۰۰۹ برای اینکه رژیم بمب چسبنده به ایشان نچسباند، به برچسب تروریستی علیه مجاهدین ادامه دادند.
-همچنین در نظرگاه و دستگاه مقاومت، همچنانکه در ۳۲ سال گذشته به اثبات رسیده است، شک نکنید که هیچ کس و مطلقا هیچ کس، محض رضای خدا پاچه مجاهدین را نمی گیرد. باید دید آیا چک سفید یا سیاهی در کار است؟ آیا موضوع اموال و زمین و مستغلات یا امتیازات اقتصادی دیگر در کار است؟ آیا در این میان ریش گرویی و گروگانی موجود است؟ خلاصه باید دید چه بده و بستانی انجام شده است.
بهرحال آنچنان که آن زندانی سیاسی فاش کرد برای وزارت دو تا فحش هم به سازمان مجاهدین غنیمت است چه رسد که به خون آنها هم تشنه باشی!
بنابراین اگر یک وقت دیدید خصومت و ضدیت بی محابا بر روی مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران فوران کرد و رسانه ها و ماموران رژیم دَم گرفتند، بدانید که بحث و جدل سیاسی و تئوریک فایده ندارد. باید اصل موضوع یعنی علت اصلی خصومت و تخطئه و تضعیف نیروی جنگنده ضد رژیم و ضربه زدن به آن سربزنگاهها را پرسید که مدعی از گفتنش پرهیز دارد. باید پرسید مجاهدین که از قدیم به اندازه کافی بد و «اَخ» بودند و هستند و تحمل می کردید، پس بگو ببینیم چه چیز جدید است و جدیدا چه شده و چه عاملی باعث فوران ضدیت و خصومت با مجاهدین شده است؟ !
اینجاست که واقعا اگر پای رژیم، مستقیم یا غیر مستقیم، بی واسطه یا با واسطه در کار نباشد، پس ما با جهل مرکبی روبرو هستیم که از آدم سیاسی بسا بدور است. در اینصورت «الاحقر» پیشاپیش، از کسانی که محض رضای خدا و بی اجر و مزد و بدون ما به ازاء، از سر جهل و نادانی با مجاهدین و مقاومت ایران به خصومت بر میخیزند، یکصد بار معذرت میخواهم و پوزش می طلبم. اما پیشنهاد می کنم در کلاسهای «اکابر » سیاسی الف بای مقدماتی مربوط به این رژیم و جنگ فراگیر آن با شورا و مجاهدین را فرا بگیرند!
خلاصه کنم: حل المسائل ما و خلق ما در کشاکش های سیاسی، که هم راهنما و هم گره گشاست، مقاومت بعنوان تنها ملاک و معیار و تنها شاخص مشروعیت در دوران اختناق واستبداد دینی است، صرفا از این طریق میتوان در برابر فاشیسم مذهبی به آزادی و رأی آزادانه مردم دست یافت.
علاوه بر مردم ایران، وجدان بشریت معاصر نیز تنها با ایستادگی و مقاومت جانانه در برابر فاشیسم دینی برانگیخته می شود و مرزهای خود را با فریبکاری در می یابد.
بهمین خاطر کشیش آمریکایی از مقاومت و مردم ایران سپاسگزاری کرد که ندای وجدان را به آمریکا باز گردانده اند.
پارلمانتر فلسطینی در مریم و مقاومت ایران میعادگاهی برای اسلام بردبار و خنثی کردن بنیادگرایی و تعصب و فرقه گرایی در جهان عرب و اسلام یافت.
استاد تاریخ در آمریکا گفت که جهان با شجاعت تسلیم ناپذیر این مقاومت به حرکت در می آید
و اینچنین به گفته رئیس شورای پناهندگان در استرالیا صدای مردم و مقاومت ایران «به انتهای دنیا» رسید. آنقدر که رئیس جمهور پیشین ایرلند، مریم را شجاع ترین زن جهان توصیف کرد.

تنها جواب شیخ آتش،آتش شعله برکـش
به رژیم و هرکس که در جبهه رژیم و همسو با رژیم مدعی پایگاه مجاهدین و مقاومت ایران در داخل کشور است
مسعود رجوی-۴ آذر ۱۳۹۸


اکنون [پس از قیام آبان] در میدان عمل همگان وضعیت رژیم و ضد رژیم را بچشم می بینند. رژیم هر روز باید برای بقا و سرنگون نشدن خود شانس بیاورد و ساز و دهل بزند.
اما مردم و مقاومت ایران با بهای سنگین و خونین به جهشی عظیم و بازگشت ناپذیر دست یافتند. این بیمه‌نامه ما در تحولات آینده است.
استراتژی ظفرنمون ارتش آزادی در کانونها و محله‌ها و شهرهای شورشی محک خورد. این استراتژی اکنون در سراسر میهن شعله افکنده است.
بار دیگر ثابت شد که این رژیم زبانی جز قهر و قدرت و قاطعیت نمی‌فهمد. باقی، فریب و فسانه است.
گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی‌ات را سوختم
اکنون بگذارید رژیم و همدستان هر چه می‌خواهند مجاهدین و مقاومت ایران و جوانان شورشگر و اشرف‌نشان را به خشونت‌طلبی متهم کنند و روضة «خشونت‌پرهیزی» بخوانند.
بار دیگر سبوی اصلاح‌طلبی بشکسته و پیمانة کنار آمدن با این یا آن جناح و سپاه رژیم فرو ریخته است.
ریختن حاصل خونها و مقاومت تاریخی ۴۰ ساله به حساب شاه نه فقط ضدتاریخی و ارتجاعی بلکه آب در هاون کوبیدن است.
به رژیم و هرکس که در جبهه رژیم و همسو با رژیم مدعی پایگاه مجاهدین و مقاومت ایران در داخل کشور است میگوییم اگر نمی‌بینید، همچنانکه رئیس جمهور برگزیده این مقاومت از سالها پیش گفته است، برای ما هم یک راهپیمایی در خیابانهای تهران تأمین کنید: “آخوندها مدعیند که این مقاومت در داخل ایران پایگاهی ندارد. پاسخ ما این است: آزادی و امنیت اعضا و هواداران این مقاومت را تأمین کنید تا یک راهپیمایی در خیابانهای تهران برگزار کنند، آن وقت می‌بینید که چگونه سراپای رژیمتان را در می‌نوردند» (۶ تیر ۱۳۹۳). اما رژیم از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تا امروز هرگز آزادی بیان و تظاهرات و انتخابات را برنتابیده است.