یزدان حاج حمزه: تحمیل گرانی نان و پاسخ گرسنگان؟

سخنگوی دولت آخوند روحانی روز9 آذر1393 ضمن اعلام اینکه «به نانوایی ها اجازه دادیم نرخ نان را تا 30 درصد گران کنند » این دولت را مسؤل گران کردن ماده غذایی حیاتی وقوت لایموت اکثریت مردم ایران وعوارض آن معرفی کرد. دولت روحانی درروشن کردن چراغ سبزگرانی نان به طورقطع به نکات زیرتوجه داشته و خواهی نخواهی مسؤلیت آنها را نیزبه عهده گرفته است:

یکم - اراده دولت برای گران کردن « تا30 درصد » نان اگر قابل کنترل باشد که نیست محدود به بخشی ازنان مصرفی مردم است که با آرد به قیمت دولتی و« یارانه ای »، و نه آرد به قیمت آزاد، تهیه و تولید می شود . درحالی که دولت روحانی در راستای حذف سوبسید آرد و فروش آن به قیمت آزاد حرکت می کند، سایت حکومتی تابناک یک روز بعد از صدور مجوز گرانی نان توسط دولت روحانی در مورد قیمت «انواع نان » گزارش داد « اخباری از گرانی ۱۰۰ درصدی و ۲۰۰ درصدی انواع نان از نقاط مختلف کشور به گوش می‌رسد!»

دوم- دولت روحانی بر این امر نیز واقف است که گران سازی ناگهانی قیمت آرد و نان، در شرایطی که رژیم ولایت فقیهی ایران فساد را « نهادینه » کرده و ایران را به یکی ازبزرگترین وارد کنندگان گندم درجهان تبدیل نموده، کنترل کیفیت و کمیت وزنی نانی را که به مردم عرضه می شود ناممکن خواهد کرد. پیش ازاین منابع حکومتی خبرهایی درمورد کیفیت پایین و آلوده گندمی که دولت در شرایط اضطراری از برخی کشورها وارد می کند منتشرکرده بودند و دولت این را نیزمی داند که برمتن فساد فراگیر نمی تواند مانع کم فروشی تولید کنندگان نان وکاهش وزن چانه ای که برای تهیه یک قرص نان می گیرند، بشود.

سوم - دولت روحانی درشرایط حاضر برای گران کردن قیمت نان هیچ نوع توجیه اقتصادی ندارد. دولتی که ادامه حرکت درجهت اجرای طرح ضد مردمی « هدفمندی » و حذف یارانه ها توسط دولت احمدی نژاد را به مثابه حرکت روی « زمین مین گذاری شده» ارزیابی می کرد ، همچنان با عوارض مالی و اقتصادی این طرح بی سرانجام دست به گریبان است ونمی تواند برای دخالت مستقیم خود درگران کردن نان، توجیهی اقتصادی داشته باشد.

چهارم - تصمیم دولت روحانی برای تحمیل گرانی نان، البته در شرایطی اتخاذ شده که این دولت بر اثر تیره شدن چشم انداز مذاکرات هسته ای و همچنین افت شدید درآمد نفتی اش، با افلاس مالی شدید تراز گذشته روبرو شده است . اما این دولت دیواری کوتاه تر از دیوار مردم محروم ایران گیر نیاورده !! برای نوعی جبران و مقابله با این افلاس مالی نه به سراغ حذف «یارانه نقدی »پردرآمدهایی رفته که ربیعی وزیرکار امنیتی این دولت درباره آنها می گوید «هم اینک ۵ تا ۶ میلیون فرد پُردرآمد در کشور داریم که میزان ثروت آنان با میزان ثروت پولداران یا ثروتمندان در کشورهایی مثل آمریکا چندان تفاوتی ندارد». نه به سراغ کاهش بودجه سرسام آورنهادهای نظامی –امنیتی و تبلیغاتی رفته و نه به سراغ کاهش کمک های هنگفت مالی که به دولت سوریه، شبه نظامیان عراق، حزب الله لبنان و... می کند رفته و آمده است تا نان را از گلوی گرسنگان ایران درآورد.

1- دولت روحانی درشرایطی به سمت زدن لقمه نان از گلوی مردم فقیر ایران روی آورده که به اقرار تلویحی ارگانهای رسمی اش، نظیر مرکز آمار و وزارت کار، این مردم دخل و درآمدشان کمتر از یک سوم بودجه ای است که برای تامین احتیاجات اولیه شان لازم دارند (حدود 609 هزارتومان حقوق ماهانه درشرایطی که خط فقر در شهرها به بیش از یک میلیون هشتصد هزارتومان رسیده است).

تحمیل فقربیشتربه حقوق بگیران ایران و گرانی قحطی گونه نان توسط دولت آخوند روحانی به طورمنطقی این سؤال را پیش می آورد که پاسخ مردم گرسنه به این دولت تحمیلگر ریاکار چیست؟

پاسخ گرسنگان؟

تا آنجا که به وجدان تاریخی جامعه ایران برمی گردد، مسؤل کمیابی و گرانی نان همواره حاکمیت تشخیص داده شده و به همین اعتبار اقشارمردم نسبت به آن واکنش شورش گونه نشان داده اند. نمونه های زیرشاهد این واقعیت اند:

1_ خیزش زنان - شواهد تاریخی دوران قاجار، به ویژه از دوران ناصری تا اواخر حکومت این سلسله، مملو از اعتراض مردم به کمبود و گرانی نان است. در زمان ناصرالدین شاه، قحطی نان مردم را به ستوه آورد. جمعّیت خشمگین در تهران نانواییها را غارت کرده برای کشتن امام جمعه سرشناس شهر ازدحام نموده، با شکستن مقاومت نگهبانان مسلح به ارگ سلطنتی هجوم بردند. این واقعه دهم اسفند ۱۲۳۹ شمسی (اول مارس ۱۸۶۱ میلادی) روی داده است. قحطی در اواخر دوره ناصرالدین شاه تبریز را نیز فرا گرفت. زنی به نام «زینب پاشا» با ۳ هزار زن چوب به دست در بازار راه افتاد و کسبه را به بستن دکان و پیوستن به راهپیمایان مجبور نمود. حکومت، قشون مراغه را خبر کرد، دستور تیراندازی داده شد. در دم پنج زن و یک سید کشته شدند...
(گزارش های «هرگون» از تبریز، اوت ۱۸۹۵، اسناد وزارت امور خارجه فرانسه، جلد ۴۲. به نقل از «کتاب جمعه، سال اول، ۲۲ اسفند ۱۳۵۸، صص ۵۴- ۵۳»)

2-    « شورش نان »-شورش نان اشاره به خیزش و اعتراض مردم تهران نسبت به قحطی مرگباری است که ۱۷ آذر سال ۱۳۲۱ نقطه اوج آن بود. گروهی از مردم به مجلس شورای ملی ریختند و تنی چند از نمایندگان را به باد کتک گرفتند. گروهی دیگر به خانه نخست وزیر وقت قوام السلطنه حمله بردند و آنجا را غارت و تخریب کردند.
قوام السلطنه روزنامه های پایتخت را بست و قرار شد سپهبد احمد امیراحمدی شورش مردم یا به قول خودش «غائله» را خاموش کند. به دستور امیراحمدی و سرتیپ اعتماد مقدم رئیس شهربانی، ماموران نظامی به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند و خیزش مردم را با شّدت تمام سرکوب کردند که شمار زیادی کشته و زخمی به جای گذاشت.

تورم پول ناشی از چاپ بی رویّه اسکناس، کمبود کلی غلّه در کشور و مشکل حمل و نقل آن، ارسال غله محصول ایران به شوروی جنگ‌زده و احتکار خواربار مورد نیاز مردم، از جمله عوامل این خیزش بزرگ بود.

یاد آوری نکته آخر

با توجه به این واقعیت که « حاکمیت با کفر باقی می ماند اما باظلم باقی نمی ماند » و درشرایطی که سیاستهای داخلی وخارجی رژیم ضد بشری ولایت فقیه، ظلم و ستم را برهموطنان اسیر ما افزایش می دهد، محرومان وستمدید گان ایران را دریابیم و به حکم وظیفه انسانی خود برتلاش خود برای تسریع سرنگونی و کوتاه کردن عمرمصیبت باراین رژیم بیفزاییم.

12 آذر 1393

 

 [EK1]