محمد قرایی ـ شقایق های پرپر شده!

 محمد قرایی ـ شقایق های پرپر شده!

 سه ده تمام است که تجاوز به زنان ومردان درزندانهای رژیم ضد بشری آخوندهای حاکم ،لاینقطع ادامه دارد. قصد شان این بوده وهست که باشکنجه های روحی وجسمی، زندانی را خرد کنند،له کنند وآخرین رمقهای مقاومت را ازقربانی بگیرند. واداربه تسلیمش سازند وبه همکاری وخیانت به کشانندش. زندانیان ازبند رسته ازشکنجه گاههای قرون وسطی ملاها، شاهد وناظراین اعمال شنیع بوده ویا ازهم زنجیریان خود بارها شنیده اند. یکی ازدلایل برکناری منتظری، اعتراضش به اعدامها وتجاوزات درزندانها دردهه شصت بود.

 رینالدو گالیندو پل فرستاده ویژه سازمان ملل در گزارش خود پیرامون وضعیت حقوق بشر در ایران به گفته‌های خانواده‌های اعضای مجاهدین خلق اشاره می‌کند که مقامات رسمی زندان مدارک ازدواج دختر زندانی‌شان را به آن‌ها داده‌اند. مدارکی که به مفهوم تجاوز جنسی به دختران زندانی پیش از اعدام است. روزنامه گاردین در گزارشی در سال ۱۹۸۹ مهمترین نوآوری اسدالله لاجوردی در زندان‌های ایران را تجاوز جنسی به دختران باکره از طریق ازدواج اجباری آن‌ها با زندانبانان ذکر می‌کند. این ابتکار که هنوز هم در حال اجراست برای رفع تردیدها در مورد ممنوعیت شرعی اعدام دختر باکره صورت گرفته‌است.

عفو بین‌الملل گزارش‌هایی مبنی بر آزار جنسی از انواع مختلف و حتی تجاوز جنسی دریافت کرده‌است.

در دهه ۶۰ در شب اعدام به زندانیان تجاوز می شد (تحت لوای ازدواج با زندانبانان و بازجویان) زیرا معتقد بودند دختر اگر باکره باشد به بهشت می‌رود و گاهی حتی مهریه‌ ای هم به خانواده اعدام شدگان داده می‌شد. سازمان گزارشگران بدون مرز آزار جنسی بازداشت شدگان را باسابقه قلمداد کرده و معتقد است که تنها پس از انتشار نامه مهدی کروبی متعاقب حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) این موضوع به طور رسمی و گسترده مورد توجه قرار گرفته‌است. مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گزارشی از صحبت‌های زندانیان بازداشتگاه کهریزک تهیه کرده‌است. در این گزارش آمده که در طرح امنیت اجتماعی، زندانیان مورد تجاوز، برهنه کردن عورت و ادرار بر روی زندانیان قرار گرفته‌اند. تجاوز به عکاس ایرانی- کانادایی، خانم زهراکاظمی ازپرونده های پرسروصدا وافشاشده دراین زمینه است.خانم پزشک جوانی که پدرش از پاسداران  سابق بود مورد تجاوزقرارمی گیرد وسپس به قتل می رسد.

 به ترانه موسوی تجاوزمی کنند وجسدش را به آتش می کشند و...

همه اینها وبسیاری ازپرونده های وحشتناک ناگشوده همچنان باقی است. وتا آخرین لحظات حکومت ننگ ونکبت شب پرستان ادامه خواهد داشت. با این همه، آنچه باعث نوشتن مقاله حاضرشد خواندن خبری دردناک در روزنامه ای و دیدن نامه تکاندهنده خانم "بهار" بود. قسمتهایی ازخبروکلماتی ازدردنامه بهار ناشکفته ، پرپرشده را با هم بخوانیم:

"روزنامه تهران امروز: چهارشنبه 18 فروردین ماه شهروندانی که در حوالی پارک چیتگر در حال تردد بودند متوجه جسمی شدند که در داخل پارک در حال سوختن بود و دود آن از مسافتی دور هم قابل مشاهده بود. چند شهروندی که با نزدیک شدن به آتش متوجه بوی گوشت سوخته شده بودند وقتی به کانون آتش رسیدند دریافتند شی در حال سوختن، جسد یک انسان است.

کاراگاهان چند متر آن‌طرف‌تر کیف دستی و کارت شناسایی صاحب جنازه را پیدا کردند و به این نکته رسیدند که صاحب جسد دختری 22 ساله و اهل اصفهان بوده است. ادامه تحقیقات روشن کرد به این دختر جوان قبل از مرگ تجاوز جنسی شده است..."

خانم بهار یکی ازقربانیان تجاوز پس ازمهاجرت ناخواسته خود وخانواده اش به آلمان، رنج نامه ای  انتشارمی دهد. دربخشهایی ازنامه آمده است.

 "نام من بهار است. بیست و هشت ساله ام، و دیگر هیچ چیزی برایم باقی نمانده که بخواهم به امید آن نامم را پنهان کنم.

کمر پدرم شکست وقتی فهمید، خرد شد. مادرم یک شبه انگار صد سال پیر شد.

خانه مان در کارگر شمالی بود. با برادرم به سمت مسجد قبا رفته بودیم که دستگیرم کردند. زدند و بردند و داغان کردند، به قول حافظ همان طور که ترکان خوان یغما را. بعضی ها دستشان شکست، بعضی ها پایشان، بعضی ها کمرشان. بعضی ها هم مثل من روحشان، خرد و خمیر شد. له شدم. انگار انسان بودنم از من گرفته شد. بهار بودم، مرده ام حالا، شقایق له شده ام.

با کوچکترین صدایی همه وجودم به لرزه می افتد و قلبم به تپش می افتد، مبادا بیایند؟ هر لحظه آماده فرارم، شبها را با چراغ روشن به روز می رسانم و روز ها را با اشک و آه به شب.

 من قربانی تجاوز نامردان شده ام... می دانم که من تنها نیستم، صدایشان را می شنیدم، در بند های مجاور، وقتی که مثل یک جسد بی جان و بی مصرف روی زمین افتاده بودم می شنیدم که نامردیشان را بارها به نمایش گذاشتند... زندگی ام دیگر به عنوان یک زن به پایان رسیده، انگار مرده متحرکی بیش نیستم. اما می نویسم، می نویسم تا زنده بودنم را پس بگیرم...

بهار مقامی، فروردین 89 آلمان"

عزت اله سحابی درهمین رابطه ها، نامه سرگشاده ای نوشته ودرانتهای نامه تقاضایی کرده است "ای خدای بزرگ، ای تغییر دهنده قلب‌ها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان".

 دکترمحمد ملکی اولین ریئس دانشگاه تهران نیز درمصاحه کوتاهی اخیرا گفته است: من خوب احساس کردم ایشان چه می گوید. برای افرادی در سن ما، زندگی در این شرایط سخت است. من هم می توانم آرزوی مهندس سحابی را بکنم. چون آدم وقتی نیست، احساس مسئولیت هم نمی کند ولی وقتی هست، نمی تواند این احساس را نداشته باشد.

آخوندها با کشت وکشتار، با شکنجه واعدام وبا تجاوزهای مستمر،قصد بستن جامعه را دارند.

آدمهایی مثل دکترملکی ومهندس سحابی بنابه نوشته ها وگفته های مکتوب خودشان هرگزقصد براندازی نداشته اند وهرکدامشان درچهارچوب افکارخویش درجهت خیروصلاح جامعه بوده اند. آنها را به جایی رسانده اند که درنهایت دردمندی آروزوی مرگ می کنند.

 برغم همه این بگیر وبه بند ها وشکنجه واعدامها،آخوندها نتوانسته اند شعله های سرکش مقاومت وپایداری را خاموش سازند. زندانیان قهرمان رودروی دژخیمان پلید، ایستادگی می کنند. علی صارمی ها، جاوید تهرانی ها و... شکنجه گران را عاصی کرده اند. فرزندان رشید همین خلق بپاخاسته دردژشرف،اشرف، حیرت وشگفتی جهانیان را برانگیخته اند. کارخانه های پرالتهابند. دانشگاهها زخمی وبیقرارند.کوچه ها پرکین وخیابانها آماده انفجارند. باید مقاومت کرد . به" بهار" وهمه بهارها باید گفت زمستان سیاه آخوندها درحال سپری شدن است.

 بهار خواهد آمد! بهارخواهد آمد. بهارخواهد آمد!

 

محمد قرایی- سوئد

24 فروردین 1389