من قبلاً یک کشتی گیر ایرانی بودم. از سال 1966 تا 1976 عضو تیم ملی کشتی ایران بودم. در سه المپیک 1968 مکزیکو سیتی، 1972 مونیخ و 1976 مونترال شرکت کردم. در آن زمان این افتخار را داشتم که 17 مدال طلا، نقره و برنز در مسابقات بین المللی دریافت کنم و افتخار آنرا داشتم که لقب قهرمان ملی ایران را دریافت کنم. سپس از طرف ایران رکوردار هستم و 4 مدال طلای مسابقات آسیایی دارم. من همچنین تنها ایرانی هستم که در مسابقات پنج رشتة مختلف کشتی شرکت کردها م. کشتی فرنگی، آزاد، سامبو و قهرمانی ملی ایران و یک نوع کشتی محلی که کشتی چوخه نام دارد.
اینرا گفتم چرا که وقتی تبدیل به قهرمان ملی ایران شدم، در فرهنگ ما این بدین معنی است که باید از مردم خودم حفاظت کنم. من مدیر ادارة تربیتبدنی دانشگاه مشهد بودم. من در انقلاب برای سرنگونی دیکتاتوری شاه فعالیت کردم و امیدوار بودم که یک دولت دموکراتیک در قرن بیست و یکم داشته باشیم. وقتی خمینی به آنجا آمد، همهچیز بهمریخته بود. آنها دانشگاهها را بستند. تصمیم گرفتم از ایران خارج شوم و فوق لیسانس خود را دنبال کنم. به دانشگاه جرج واشینگتن رفتم و فوق لیسانس خود را دریافت کردم و فوراً به ایران بازگشتم.
سناتور، چون قهرمان ملی بودم نمیتوانستم اینرا تحمل کنم. قهرمان ملی در ایران به معنی شوالیه در اروپا است. باید از مردم خود حفاظت کنید یا برای منافع خود ساکت بمانی. تصمیم گرفتم از ایران خارج شوم. اگر در ایران میماندم، بدون هیچ دلیلی، آنها به سادگی به آدمی شلیک میکردند یا حلق آویزت میکردند. هماکنون بهطور خاص الآن که شما میدانید چه اتفاقی افتاده است، 120 هزار نفر را کشتند. از ایران خارج شدم و بالأخره مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران را بهعنوان افراد فعال یافتم. فعالبودن برایم کافی نبود. چرا فعال هستند؟ آیا قدرت را برای خودشان میخواهند یا اینکه قدرت را برای مردم میخواهند؟ این موضوع مهمی در ذهن من بود، به این سازمان آمدم و با آقا و خانم مریم رجوی، و همة افراد دیگر صحبت کردم. به این اشراف رسیدم که آنها رزمندگان آزادی هستند. سناتور، آنها هیچ چیزی برای خود نمیخواهند. این را در اشرف دیدیم و آقای کوادراس هم گفت که آنجا رفته بود. آنها جوانند و انسانهایی نیک هستند. آنها جان شان را میدهند تا مردم ایران آزاد شوند.
شورای ملی مقاومت ایران به رهبری مسعود و مریم، آنها گفتند همة افراد مذهبی و غیر مذهبی در ایران آزادند. آنها گفتند، همة زنان در ایران آزادند. واقعیت این است که من از رژیم ایران خوشم نمیآید، چون تا وقتی این رژیم آنجاست ما نمیتوانیم مسابقات المپیک یا آسیایی در ایران داشته باشیم، چون زنان مجاز به ورود به استادیومها نیستند. من واقعاً مفتخر شدم که آنها را شناختم و در تلاشم تا از طریق آنها صدای خود را بلند کنم و صدای آن مادران در ایران را بلند کنم که به همة جهان میگویند، به ما کمک کنید. چه شد؟ 120 هزار اعدام شدند. آنهایی که خود را مدنی خطاب میکنند کجا هستند؟ من هیچ فرد مدنی ندیده ام که از آنها بپرسم، چرا اینهمه نفر را کشتید؟ دلیل آن چه بود؟
مقاومت ایران جنبشی است که برای مردم ایران آزادی میخواهد. آنها قویاً با هم متحدند. شما آن گلها را اینجا میبینید و ریشه های آنها در ایران است. اگر ما چنین ریشه یی در داخل ایران نمیداشتیم، اینجا هم، چنین افرادی نمیداشتیم.
از شما تشکر میکنم که خیلی شجاع بوده اید و از این سازمان حمایت کرده اید. ما از این بابت از شما قدردانی میکنیم و خیلی شما را دوست داریم،
به مردم ایران خواهیم گفت، وقتی برای آزادی شما میجنگیدیم، افراد زیادی بودند که ایرانی نبودند. اما آنها انسانهای واقعی بودند، شما را درک میکردند و از ما حمایت میکردند. با تشکر فراوان.