حضار محترم!
دیروز و پریروز، آخرین گروههای مجاهدان اشرفی وارد آلبانی شدند. پروسه انتقال مجاهدین از لیبرتی به خارج از عراق، به کشورهای اروپایی مثل آلمان، انگلستان، هلند، نروژ، فنلاند، دانمارک، بلژیک، ایتالیا، اسپانیا و همچنین کانادا با موفقیت کامل بهپایان رسید. جنبش آزادی مردم ایران، یک گام کیفی از رژیم حاکم پیشی گرفت و طرح ولایت فقیه برای برون رفت از بحران سرنگونی، که سربریدن و انهدام فیزیکی مجاهدین و آلترناتیو دمکراتیک لازمه آن است، شکست خورد.
۱۴سال بمباران، خلع سلاح، حبس خانگی، محاصره، تیغ و تبر، حمله زرهی و حملات موشکی همراه با شکنجه روانی و ۳۲۰بلندگو، اثر نکرد. همچنانکه به خدمت گرفتن امکانات ۱۲دولت و ماجرای ۱۷ژوئن، برچسب تروریستی، پروندهسازی و بیش از ۲۰دادگاهی که پیروزمندانه از آنها عبور کردیم، بهجایی راه نبرد.
در سال۲۰۰۳ جک استرا به گفته خاتمی و خرازی بهدارآویختن ۲۰تن از ۶۵نفر از رهبران و مسئولان مجاهدین را که قرار بود از اشرف اشغالشده به رژیم ایران استرداد شوند، «قابل قبول» خوانده بود.
در آن زمان، مقامات آمریکایی در سطوح مختلف از ضرورت انهدام گرم یا فروپاشی نرم مجاهدین صحبت میکردند و این که میخواهند مجاهدین را منحل کنند.
رئیس دفتر کالین پاول وزیرخارجه وقت آمریکا بعداً گفت: «هر روز صبح از دوشنبه تا جمعه معمولاً حدود ساعت هشت و نیم در وزارتخارجه جلسه داشتیم و یکی از سؤالاتی که تقریباً هر روز مطرح میشد این بود که با مجاهدین چه کنیم... (آنها) هنوز گروهی یکپارچهاند، ما (خودمان) آنها را یک گروه تروریستی معرفی کردهایم...».
بله، در آن زمان آخوند خاتمی بر طبل استرداد میکوبید. هم استرداد مجاهدین از اشرف و هم استرداد دستگیرشدگان ۱۷ژوئن در پاریس. بعد هم خامنهای مهره دستنشانده خودش مالکی را در عراق آشکارا و جلو دوربین تلویزیون رژیم، مکلف و موظف به نابودی مجاهدین و اجرای قرارداد دوجانبه در این رابطه کرد. و بعد، انواع و اقسام حملهها، پروندهسازیها، شیطانسازی و محاصره و لجنپراکنی، که همه از آن خبر دارید.
اینجا میخواهم از لرد اسلین فقید یاد کنم که شب سال نو ۲۰۰۴ در اشرف بود. او درخواست مرا برای رفتن به اشرف در چنان شرایطی پذیرفت. مدتی بعد به نوشته مطبوعات، یک ناوگان از وکلا و حقوقدانان وارد این کارزار شدند و بسیاری از آنها به اشرف رفتند.
میخواهم بگویم همان رژیمی که از قتلعام زندانیان دستبسته ما فروگذار نکرد، معلوم بود که از فرصت اشغال عراق برای از بینبردن مجاهدینی که پایداری میکنند و به قول خمینی بر سر موضع خود هستند، حداکثر استفاده را به هر قیمت بهعمل میآورد. این، مضمون رویارویی ۱۴ساله در عراق، بین ما و رژیم ولایت فقیه بود. نبرد بود و نبود بین آزادی و استبداد، آن هم در توفان و بحران، در حالیکه ما نخستین روز به آمریکا گفتیم که اگر نمیخواهد در عراق بمانیم، همه را به هزینه خودمان به خارج از عراق منتقل کند. این چکیده و حرف اصلی ۱۵ساعت گفتگوی ۲روزه مژگان با ژنرال اودیرنو و ستاد او در روزهای ۱۹و۲۰اردیبهشت۱۳۸۲ بود که صورتجلسه مکتوب آن در دست طرفین است.
حالا اگر تمام این ۱۴سال را از نظر بگذرانیم، با شهیدانش، با مجروحانش و کسانی که نقص عضو شدهاند، و با یارانش و پشتیبانانش، آن وقت، به روشنی میتوان دید که این انتقال که دیروز تکمیل شد، یک شکست استراتژیک برای رژیم و آغاز پیشروی مقاومت برای آزادی و دمکراسی و طلایهدار دوران تغییر است.
شادباش بهمردم ایران!
و تبریک بهخانواده بزرگ مقاومت!
البته تبریک اول را باید به مسعود گفت که این کارزار ۱۴ساله را بهطور شبانهروزی در بغرنجترین شرایط، در میان توفانها و بحرانها، با حداکثر ریسکپذیری، هدایت کرد. چنین بود که اشرفیها در منتهای فداکاری و هوشیاری انقلابی ایستادند و جهانی را به ایستادگی در برابر تاخت و تاز ولایت فقیه برانگیختند. و حالا به یقین میتوان به زبان قرآن گفت: انا فتحنا لک فتحا مبینا
مجاهدین در اشرف و لیبرتی در نشستهای جمعی و گفتگوهایشان با مسعود، به یک مثال تاریخی استناد میکردند. مثال آنها از امام حسین و شب عاشورا گرفته شده بود و میگفتند مگر میشود که شمر و یزید (یعنی مالکی و خامنهای) برای اردوی حسینی راه باز کنند؟ و بگذارند آنها بهسلامت بروند؟ هرگز... یعنی تا وقتی مالکی در عراق حاکم بود، این شرایط بسیار دور از ذهن و غیرممکن مینمود.
ولی امروز، این غیرممکن با کارزارهای بیوقفه پشتیبانان اشرف و یاران اشرفنشان در سراسر جهان، ممکن و محقق شده است. جبهه مجاهدین بر جبهه ولایت فقیه پیروز شده است.
در بیانیه سی و پنجمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت بهدرستی آمده است: «خامنهای تصور میکرد ...با استفاده از «فرصت عراق» و گماشتهاش، نوری مالکی میتواند رزمندگان اشرفی را متلاشی و نابود سازد و همزمان با تکیه بر پروژه دستیابی به سلاح اتمی، میتواند به بازسازی و ارتقاء اتوریته خود بپردازد و آب رفته را به جوی بازگرداند».
حقیقت این است که موفقیت کامل مجاهدین در انجام این انتقال، از بزرگترین و صریحترین نشانههای دوران ضعف و زهرخوردگی رژیم ولایت فقیه است.
حضار محترم!
همه میدانید که قرار بر این بود که بعد از ترک اشرف و لغو برچسب تروریستی، لیبرتی یک «مکان موقت عبور» باشد. مکان عبور موقت، عنوان رسمی و قانونی لیبرتی برای چند هفته یا حداکثر چند ماه بود. اما حالا ما در پنجمین سال هستیم. از اینجا، میتوان ابعاد شانتاژ و باجخواهی و تهدیدهای تروریستی رژیم در این موضوع، و همچنین، ابعاد رشوهها و هزینههای ولایت فقیه را دریافت.
چند ماه پیش در همین جا، در ملاقات با آقای واینر، ابعاد کارشکنی و اخلال رژیم را با او در میان گذاشتم، او گفت به ۷۵ کشور بهعنوان مشاور ویژه وزارت خارجه آمریکا که جان کری او را برای انتقال مجاهدین طبق تعهدات قبلی آمریکا منصوب کرده، سفر کرده است. او گفت که گاه از ابعاد مخالفتها و ممانعتها تعجب میکند.
واقعیت این بود که فعالیتهای ما برای انتقال هر چه سریعتر، با کارشکنی مستمر آخوندها روبهرو میشد. مثلاً در دیماه سال۹۲ ظریف وزیر خارجه رژیم در اولین سفر خود بهکشورهای عربی، به اردن رفت. هدف اصلی سفر او برحذرداشتن دولت اردن از پذیرش احتمالی اعضای مجاهدین در این کشور بود.
در همان سال، پس از موافقت دولت رومانی با انتقال گروهی از مجاهدین بهاین کشور، رژیم آخوندی با دخالت در این امر، دولت رومانی را از تصمیم خود منصرف کرد.
در سوئیس، هنگامی که کار انتقال عدهیی از مجروحان، تا تأمین مالی بیمارستانهای محل بستری آنها پیش رفت، باز دخالتهای رژیم آن را برهم زد.
در ایتالیا، قطعنامهیی در کمیسیون خارجی مجلس این کشور درباره پذیرش مجاهدین به تصویب رسید. اما بعد از انتقال گروهی از مجاهدین به آنجا، باز هم با کارشکنی رژیم، انتقال بقیه نفرات متوقف شد.
رژیم به ظاهر، خواستار اخراج مجاهدین از عراق و دور شدن آنها از کنار مرزهای ایران بود، اما همچنانکه مقاومت ایران پیوسته خاطرنشان کرده و من در گردهمایی سالانه مقاومت در خرداد۹۴ تکرار کردم: خواست واقعی آخوندها در مورد مجاهدان اشرفی یا نابودی آنها یا تسلیمشدن آنها به حاکمیت آخوندهاست. احکام جعلی قضایی در عراق، توطئههای استرداد و قالبکردن برگههای قرمز علیه مجاهدین به انترپل، زمینهسازی برای همین بود.
سفرهای پیاپی وزرا و مقامات امنیتی و اطلاعاتی رژیم به عراق، از جمله سفر همین آخوند جلاد پورمحمدی وزیر دادگستری روحانی در فروردین ۹۳، به همین خاطر بود. سپس صادق لاریجانی، سردژخیم قضائیه، دوبار در ماههای اردیبهشت و مهر همان سال و سخنگوی وزارت خارجه رژیم در همان زمان، بهطور رسمی درخواست استرداد مجاهدین از عراق را عنوان کردند.
در مقابل، کافیست یادآوری کنم که از زمان انتقال حفاظت اشرف به حکومت مالکی، یعنی گذاشتن اشرف در دهان گرگ، موضوع تعهدات آمریکا برای حفاظت از مجاهدین در عراق، ۵۲ بار در سنا و مجلس نمایندگان، مورد بحث و سؤال و جواب قرار گرفت و به تصویب ۲۰ قطعنامه و الحاقیه قانونی در کنگره آمریکا منجر شد، تا دولت آمریکا به تعهدات خود در مورد حفاظت و انتقال مجاهدین عمل کند.
شمارش ابتکارها و تلاشهای انجام شده در اروپا و کشورهای عربی و حتی خود عراق، دراین فرصت برای من غیرممکن است.
کارزار ۱۴ساله دکتر آلخو ویدال کوادراس چه در مقام نایب رئیس پارلمان اروپا و چه بهعنوان رئیس کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت، متشکل از ۴هزار پارلمانتر و مبارزه پیگیر همکارانش مانند استراون استیونسون و پائولو کازاکا، کما اینکه تلاشهای نخستوزیر غزالی در رأس کمیته عربی-اسلامی دفاع از اشرف و مجاهدین در لیبرتی، واقعاً برای من قابل توصیف نیست. همچنین نمیدانم چطور باید از تلاشهای بیوقفه و بهغایت صمیمانه و نافذ خانم زوسموت، خانم بتانکور، خانم بومدین. یا برادرم طاهر بومدرا، ژان پیربکه، اسقف گایو، دومینیک لوفور، ژان پیر مولر، پیر برسی و شیخ مسکین و دیگر شخصیتهای عالیقدر تشکر کنم. فقط میگویم که آنها برای مقاومت ایران خون ذخیره کردند.
کما اینکه از حمایتهای شهرداران اروپا بهخصوص ۱۴هزار شهردار و منتخب فرانسه و رهبران بزرگوار جامعه مسلمانان این کشور. برادرانی که قبل از هر چیز با ما مشترکاً در شستشوی لکه تروریسم و بنیادگرایی از نوع ولایت فقیه و از نوع داعش از چهره آسمانی اسلام که دین رحمت و رهایی است، مجاهدت میکنند.
من نمیتوانم فهرست بسیار طولانی سازندگان این پیروزی را ذکر کنم؛ از نمایندگان مجلسین انگلستان تا استرالیا و ایسلند و از کانادا تا هندوستان و مصر. من قادر نیستم میلیونها ساعت کار و تلاش در حمایت از اشرفیها را شرح بدهم. همینقدر بگویم که ما نه چاه نفت داشتیم نه ناوهای جنگی. اما قدرتی از آن بالاتر بهیاری ما آمد که نیروی وجدان و شرف است. به واقع آنها اعضای افتخاری این مقاومت و مظاهر همین قدرت اخلاق و وجدان بشریت معاصر هستند.
برای اینکه ارزش این همبستگی انسانی را بگویم اجازه بدهید فقط توضیح کوتاهی در مورد وضعیت خودم و آنچه در این روزها و ماهها گذشت، بدهم؛ از لحظات اضطراب، نگرانی و بیم و امید در مقابله با موانع و سختیهایی که دشمن ایجاد میکرد. از این که مانع خروج افراد میشد و برخی را از فرودگاه برمیگرداند. از اذیت و آزار در هنگام خروج از لیبرتی و ممانعت از بردن وسایل شخصی و حتی ویلچر بیماران. از لحظاتی که سایر مجاهدان، در اعتراض به این اقدامات، همگی متوقف میشدند و مخصوصاً به هنگام ممانعت از خروج یکنفر از عراق، سایرین هم حاضر به سفر نمیشدند. از لحظاتی که خبر حمله به ستونهای مجاهدین در مسیر لیبرتی تا فرودگاه میرسید؛ تا لحظاتی که خبر حملههای موشکی و زمینی به لیبرتی داده میشد، در حالی که همه مشغول جمعآوری وسایل و آمادهسازی برای خروج بودند. همچنین از لحظاتی که خبر حمله به چارترهای حامل مجاهدین را دریافت میکردم و دهها و صدها لحظات دیگر از همین قبیل .... که هر کدام با الزام یک واکنش سریع برای کارزارهای گسترده همراه بود تا بتوان جلو خطرهای بزرگتر و فاجعه را گرفت.
بهاین مناسبت، میخواهم از جانب مقاومت مردم ایران، از نخستوزیر و دولت آلبانی و خانم صدراعظم آلمان و همه کسانی که در آلبانی، عراق، آمریکا و اروپا و کمیساریای عالی پناهندگان به این انتقال خطیر یاری رساندند، صمیمانه سپاسگزاری کنم.
با گرمترین درودها به هواداران مجاهدین در داخل ایران، که بهخاطر اشرف و لیبرتی به اعتراض پرداختند و کسانی که به همین خاطر به سالها زندان محکوم شدند.
درود بر شما اشرفنشانها که در چهار گوشه جهان مدتهای طولانی که تا بهحال سابقه نداشت، تحصن و اعتصاب غذا کردید. و شکر بیکران بهپیشگاه خدای بزرگ که در کانون مهیبترین بحرانهای خاورمیانه، شیشه را در بغل سنگ نگاه داشت. و سرمایه معنوی و مبارزاتی و استراتژیکی ملت ایران را حفظ کرد.
در این ۱۴سال، مجاهدین با پایداری در دل یک محاصره بیرحمانه، در حقیقت شعلههای مبارزه برای آزادی را فروزان نگهداشتند و پرچم سرنگونی رژیم ولایت فقیه را پراهتزازتر برافراشتند.
استوارت هالیدی سفیر پیشین آمریکا در ملل متحد یکبار گفت: «این واقعاً مبارزه بزرگ زمان ماست و آنچه بر سر مجاهدین میآید و نحوه حل این مسأله و اینکه آینده ایران چگونه رقم میخورد، واقعاً نقطه عطف قرن بیست و یکم است». من فکر میکنم او واقعاً درست گفته است. و آینده آن را ثابت میکند.
اجازه بدهید در اینجا بهطور خاص از نقش خواهرم مژگان پارسایی جانشین رهبری مقاومت در اشرف و لیبرتی، از مسئول اول مجاهدین، خواهرم زهره اخیانی و مسئولان اول قبلی مجاهدین، خواهرانم صدیقه حسینی و فهیمه اروانی، قدردانی کنم. آنها به اتفاق ۶ همردیف دیگر مسئول اول و همراه با برادران قهرمانشان مانند مهدی براعی، عباس داوری، محمود عطایی و محمد حیاتی، این ۱۴سال زرین را در تاریخچه مجاهدین رقم زدند.
دوستان عزیز!
حالا دوران تازهیی آغاز شده است که سرلوحهاش پیشرفت همهجانبه برای سرنگونی ولایت فقیه است.
بیخود نیست که همین دیروز آخوند جنتی رئیس خبرگان و رئیس شورای نگهبان رژیم، پردهها را کنار زد و گفت: اگر به مجاهدین میخواستند مجال بیشتر بدهند و آنها را قتلعام نکنند، آنها اصلا ریشه نظام را میکندند.
پس اصل موضوع نه اسلام بوده و نه قرآن، بلکه همانطور که خمینی خودش میگفت حفظ قدرت و حفظ رژیم به هر وسیلهیی واجبترین واجبات است. و اینطور بود که بزرگترین جنایت تاریخ معاصر ایران توسط این دجال ضد بشر انجام شد.
اما بگذارید برای خامنهای و رئیس خبرگان و شورای نگهبان او و همه آنها روشن کنم که: شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین اینک برای پیکار پیش رو صدبار آبدیدهتر و محکمتر به پیش میتازند.
و در آخر، روی سخنام با جوانان و اشرفنشانها در داخل ایران است: این، بهصدا درآمدن زنگهای دوران تغییر و دوران تهاجم و پیشروی است. پیام، هزار اشرف است. تکرار میکنم: هزار اشرف، هم نقشهمسیر آزادی است، هم نیروی خیزش عمومی و هم آن پتک گرانی که بر سر ولایت فقیه فرود میآید.
قطعا، جنبش دادخواهی قتلعامشدگان و جنبشهایی که رژیم را به لرزه در بیاورد یکی بعد از دیگری در راهست و هزار اشرف آماده است که هزار جبهه جدید را علیه رژیم ولایت فقیه بگشاید.
سلام بر آزادی